• تبصره

    نظر به این‌كه گروهی از اهل حق، پس از انتشار چاپ اول این كتاب فرموده‌اند: «گر چه مسلك ما اهل حق از فرقه‌ی علی‌اللهی جدا است، مضافاً خدا را به وحدانیت می‌شناسیم، غالی هم نیستیم، لیكن از آن جایی كه حضرت علی (ع) را دوست داریم، انتظار می‌رود در چاپ دوم كتاب توضیح بیش‌تری از عُلوّ مقام آن حضرت داده شود». فلذا معروض می‌دارد:

    هیهات هیهات، مقام حضرت علی (ع) به حدی رفیع است، این بنده‌ی ناتوان، هر چه پویم و جویم و گویم، در حدود سطح فكر و فهم و عقل ضعیف خودم می‌باشد، نه ادای حق واقع آن مقام شریف، حتی نه من تنها، بلكه اعلمین علماء و كُملّین عرفاء، هر چه در تعریف و توصیف آن سرور اولیاء گفته‌اند و بگویند، حاق است به قدر معرفت خودشان، نه مر علی را شأن، چنان‌كه در قرآن كریم می‌فرماید:

    «قُلْ لَوْكانَ‌الْبَحْرُ مِداداً لِكَلِماتِ رَبِّی لَنَفِدَالْبَحْرُ قَبْلَ اَنْ تَنْفَدَ كَلِماتُ رَبِّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَداً» (سوره ۱۸ – آیه ۱۰۹) – ایضاً «وَ لَوْ اَنَّ ما فِی‌اْلاَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ اَبْحُرٍ ما

  • برهان‌الحق
    ۱۸۰

    نَفِدَتْ كَلِماتُ‌اللهِ اِنَّ‌اللهَ عَزیزٌ حَكیمٌ» (سوره ۳۱ – آیه ۲۷).

    مفاداً آن‌كه: هر آنچه اشجار و ابحار در زمین بوده و باشد، قلم و مركب شود پایان ندهد به كلمات «رَبّ‌اْلاَرْباب» و «الله تَعالی»، و قس علی‌هذا ثبوت مرتبت علی (ع).

    در این‌جا لازم به ‌توضیح است بر این‌كه:

    اولاً – لفظ «كَلِمات» طبق تفسیر مفسرین (صرف‌نظر از بحث شأن نزول آیهتعبیر به علم و قدرت پروردگاری شده ‌است، و ذكر اشجار و ابحار هم من باب مثال است، و الا علم و قدرت خدا بدایت و نهایت ندارد تا پایان‌پذیر باشد.

    ثانیاً – این‌كه به منظور رفعت مقام حضرت علی (ع)، استناد به جمله‌ی «كَلِمات رَبّی» و «كَلِماتُ‌الله» مندرج در آیه‌ها شده ‌است، حمل بر غلو نشود زیرا با بیان مقدمه‌ی زیر مطلب روشن خواهد شد.

    مقدمه آن‌كه:

    الف- هر موجودی به ‌چهار چیز شناخته می‌شود: «اسم» «مسمی» «اثر اسم» «اثر مسمی»، بدین توجیه:

    ۱- اسم: از جمله معنی لغوی آن یعنی «علامت»، كه واضع جهت شناسایی ما وُضِعَ لَهْ وضع نماید.

    ۲- مسمّی: آن است، نفس شیء موسومه و منظوره را متبادر به ذهن نماید.

    ۳- اثر اسم: دلالت لفظ است، بر حروف تركیبی، و معنی لغوی، و مقصود ملحوظه. مثلاً «علی» تركیبش از حروف «ع ل ی»، معنی لغوی‌اش «برتری»، مقصود ملحوظه عَلَمِیَّتْ آن اسم است بر شخص معین.

  • ۱۸۱
    تبصره

    ۴- اثر مسمّی: تجسم ذهن و تحسُس عینی از ما وضع‌له می‌باشد به آن كیفیّت و خواص مستحصله.

    ب- هر گاه اسم را بدون لحاظ مسمّی (۱) فرض شود، مفهومی است از معنی مستتر.

    هر گاه مسمّی را با غفلت از اسم به ذهن آید، تصدیقی است بلاتصور.

    هر گاه اسم و مسمّی هر یك جداگانه به نظر آید، احولی است متحیر.

    هر گاه اسم را مرآت مسمّی قرار داده شد، موحّدی است مستقر.

    به عبارت واضح‌تر:

    كسی ملحوظ نماید اسماالله را، بدون مسمّی، كافری است مغضوب.

    و مسمّی را بدون اسم، عاشقی است مجذوب.

    و با تجزیه‌ی بین اسم و مسمّی، مشركی است منكوب.

    ادغام اسم و مسمّی به هم، فبهاالمطلوب.

    ج- «علی» ۲ یكی از اسماء جمالی خدا در آیات قرآنی است، بدین تفصیل:

    ۱- «اَللهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَالْحَیُّ‌الْقَیُّومُ… وَهُوَالْعَلِیُّ‌الْعَظیمُ» (سوره ۲ – آیه‌ی ۲۵۵).

    ۲- «اِنَّ‌اللهَ كانَ عَلِیّاً كَبیراً» (سوره ۴ – آیه‌ی ۳۴).

    ۳- «وَ اَنَّ‌‌اللهَ هُوَالْعَلِیُّ‌الْكَبیرُ» (سوره ۲۲ – آیه‌ی ۶۲).

    ۴- ایضاً «وَ اَنَّ‌‌اللهَ هُوَالْعَلِیُّ‌الْكَبیرُ» (سوره ۳۱ – آیه‌ی ۳۰).

    ۵- «قالُوا ماذا قالَ رَبُّكُمْ قالُوا الْحَقَّ وَ هُوَالْعَلِیُّ‌الْكَبیرُ»

    • ۱- مستندات ردیف ۴۱٫
    • ۲- مستندات ردیف ۴۲٫
  • برهان‌الحق
    ۱۸۲

    (سوره ۳۴ – آیه‌ی ۲۳).

    ۶- «فَالْحُكْمُ لِلهِ‌الْعَلِیِّ‌الْكَبیرِ» (سوره ۴۰ – آیه‌ی ۱۲).

    ۷- «لَهُ ما فِی‌السَّمواتِ وَ ما فِی‌الْاَرْضِ وَ هُوَالْعَلِیُّ‌الْعَظیمُ» (سوره ۴۲ – آیه‌ی ۴).

    ۸- «وَ ما كانَ لِبَشَرٍ اَنْ یُكَلِّمَهُ‌اللهُ اِلّا وَحْیاً اوْ مِنْ وَ رآئِ حِجابٍ اَوْ یُرْسِلَ رَسُولاً فَیُوحِیَ بِاِذْنِهِ ما یَشاءُ اِنَّهُ عَلِیٌّ حَكیمٌ» (سوره ۴۲ – آیه‌ی ۵۱).

    ۹- «وَ اِنَّهُ فی اُمَّ‌الْكِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَكیمٌ» (سوره ۴۳ – آیه‌ی ۴).

    پس بنا به توضیح و مقدمه‌ی فوق نتیجه‌ی مأخوذه آن‌كه، حضرت علی (ع): اسمش از اسمااللهصفتش اثر اسم از اسماالله – ذاتش مظهر مسمای الله تعالیقدرت و مشیتش اثر مسمای خدای یكتا می‌باشد.

    فلهذا اشخاص موحد، به ماده و صورت و جسم و هیكل علی ابن ابیطالب نظری ندارند تا مشرك محسوب شوند، فقط از مرآت اسم جمالی عَلِیْ اَعْلی، انتزاع مسمای جلالی باری‌تعالی نموده، سپس با توجه به اثرات آن اسم و مسمای حضرت احدیّت، حضرت علی (ع) را، آینه صفت، در جوهر ذات، نه در طبیعت، مظهر قدرت و مشیّت الهی دیده. بدیهی است كسی كه احول نیست، در آینه‌ی جمال علی جز جلال تجلی نور وحدت لم‌یزلی چیزی نمی‌بیند. بعبارةٍ اُخری وحدت كل را محیط بر كثرات جزء، و كثرات جزء را محاط بر وحدت كل خواهد یافت.

    باری قلم به این‌جا رسید و سر بشكست، زبان از بیان بربست، لذا ختم كلام را به این نكته‌ی كلام سرانجام از بزرگان مسلك اهل حق به نام

  • ۱۸۳
    تبصره

    حضرت شاه خُوْشین می‌نماید، كه می‌فرماید (۱) :

    «فقیه ما خدا نیستیم با خدائیم- ما آینه‌ی خدا نمائیم- آمدیم خود را به خلق بنمائیم – خلقان كورند ما چون آفتاب پیدائیم». العاقل یكفیه‌الاشاره.



































    • ۱-دفتر كلام (ت ص ۶۰) – (ل ص ۱۲۲) – (م ص ۲۰).