• سؤالات مربوط به فصل یازدهم

    «تشكیل خاندان‌های حقیقت»

    خلاصه‌ی سؤالات:


    ۱- آیا سادات اهل حق از نسل پیغمبر (ص) و علی (ع) هستند؟

    ۲- ایراد به سیادت سادات خاندان‌های حقیقت.

    ۳- در زمان سلطان جماعت اهل حق به چه كسی سر می‌سپردند؟

    ۴- فرق بین عددشماری خاندان‌ها و طبقه‌بندی غلامان سلطان.

    ۵- صاحب‌شرط كیست؟

    ۶- آیا قش چی اغلی مترجم كلام سرانجام به تركی است؟

    ۷- تردید در وجود خاندان بابا یادگار.

    ۸- اولاد داشتن سید خاموش.

    ۹- ایراد بر خروس نهی كردن ذوالنور.

    ۱۰- خورشید برگرداندن شاه ویسقلی و شق‌القمر حضرت محمد (ص).

    ۱۱- راجع به مهر شاه ویسقلی و قرآن زرده.

    ۱۲- پیر و دلیل اولاد دسته‌ور.

    ۱۳- پیر طایفه‌ی مكری و طریقه‌ی ‌سر سپردن آن‌‌ها.

    ۱۴- نام دلیل خاندان‌های حقیقت.

    ۱۵- خاندان آتش‌بگ و كلام سرانجام.

    ۱۶- خاندان آتش‌بگ و اركان اهل حق.

    ۱۷- خاندان آتش‌بگ و سه روزه‌ی ‌یاری.

    ۱۸- طایفه‌ی آتش‌بگی و مشروبات الكلی. 

  • برهان‌الحق
    ۴۴۸

    ۱۹- مسندنشینان فعلی خاندان آتش‌بگ.

    ۲۰- تكبیر ندادن خاندان‌های آتش‌بگ و شاه حیاس.


    مشروح سؤالات و جواب‌‌ها:


    سؤال ۱- آیا سادات فرقه‌ی‌ اهل حق مانند سادات سایر مسلمین، اولاد پیغمبر (ص) و علی (ع) هستند یا اولاد خاندان‌های مندرجه در فصل یازدهم برهان‌الحق؟

    جواب- سادات اهل حق همان‌طوری‌كه در كتاب برهان‌الحق مندرج است، اولاد و جانشین خاندان‌ها می‌باشند كه سیادت آن خاندان‌ها هم (قطع نظر از سیادت نسبی) شئون سیادت حسبی دارند كه مرتبط به حضرت سلطان اسحق است.


    سؤال ۲- شبهه: اگر منظور از سیادت سادات مندرجه در فصل یازدهم كتاب مستطاب برهان‌الحق، سیادت مصطلح باشد موكول به نسب است و اگر منظور به معنی لغوی سیادت باشد حجتی برای ما ندارد مانند این‌كه بابا یادگار اولاد نداشته و خیال و وصال را از بین یارانش به جانشینی خود انتخاب كرده ‌است.

    جواب- سادات اهل حق اعم از صاحبان یازده خاندان و اولاد آنان، یا جانشینان بعضی از ایشان (مانند خیال و وصال)، علاوه بر این‌كه همگی دارای جنبه‌ی سیادت حسبی به معنی لغوی بوده‌اند، از جنبه‌ی ‌سیادت نسبی (۱) هم ایرادی نداشته‌اند. بنا بر این به ‌هر تقدیر تصور شود

    • ۱-سیادت نسبی از پدر منتقل می‌گردد، نه از مادر.
  • ملحقات
    ۴۴۹

    اشكالی متصور نیست.


    سؤال ۳- در زمان حضرت سلطان و قبل از تشكیل خاندان‌های هفتوانه، مندرجه در فصل یازدهم برهان‌الحق، جماعت اهل حق به چه اشخاصی سر می- ‌سپردند؟

    جواب- در زمان حضرت سلطان عموم اهل حق به پیربنیامین سر می‌سپردند، دلیلشان هم داود بود. و بعد از رحلت بنیامین و داود آن‌گاه به امر سلطان، عالی‌قلندر با پنج تن از هفتوانه همچنین سایر خاندان‌ها، به وكالت بنیامین، و اولاد هفتاد و دو پیر به وكالت داود تعیین گردیدند، كه شرح تفصیلی این موضوع در كتاب برهان‌الحق فصل یازدهم (از صفحه‌ی ۶۵ ‌لغایت ۷۵) مندرج است. در صورت لزوم می‌توانید به كتاب مزبور مراجعه فرمایید.


    سؤال ۴- در كلام، هفتن و هفتوانه را به منزله‌ی ذات و صفات می‌داند، اما حضرت‌عالی در فصل یازدهم برهان‌الحق نام شاه ابراهیم و سید خاموش را كه از هفتن هستند جزء خاندان‌های هفتوانه ذكر فرموده‌اید؟

    جواب- مقدمتاً باید دانست فرق است بین طبقه‌بندی مقام مردان و غلامان، و عددشماری خاندان، بدین تفصیل:

    الف – طبقه‌بندی آن است كه در فصل هفتم (از صفحه‌ی ۴۵ تا آخر صفحه‌ی ۴۷) یاران دوره‌ی حضرت سلطان را به دوازده طبقه مرتب شده ‌است، كه طبقه‌ی ‌اول هفتن است مافوق بر همه و از همه مقدم‌تر می‌باشند. طبقه‌ی دوازدهم بی‌ون هزار غلام است مادون بر همه و از همه مؤخرتر

  • برهان‌الحق
    ۴۵۰

    خواهند بود، و قس علی‌هذا سایر طبقات به طریق الاقدم فالاقدم. بنا بر این هفتن و هفتوانه چنان‌كه فرموده‌اید به منزله‌ی ذات و صفات هستند، به همین مناسبت از تعبیر لغت (وان) صفحه‌ی ۴۵ سطر ۸ به این نكته اشاره شده ‌است.

    ب – عددشماری خاندان آن است كه در فصل ۱۱ (صفحه‌ی ۶۵ تا ۷۵) علت تشكیل و وظیفه‌ی آن خاندان‌ها توضیح شده ‌است. در این- صورت هیچ‌گونه ارتباطی بین طبقه‌بندی مقامات یاران، و عددشماری تشكیل خاندان‌ها وجود ندارد. روی همین اصل وقتی گفته می‌شود خاندان‌های هفتوانه، نه مقصود از هفتوانه آن هفت نفر از سید محمد تا شیخ حبیب‌شه می‌باشد، بلكه مراد هفت خاندانی است كه در عصر حضرت سلطان اسحق به امر ایشان دایر شده ‌است؛ و برای تشخیص آن هفت خاندان با خاندان‌هایی كه به نام شاه‌مهمان بعد از دوران حضرت سلطان تأسیس شده‌اند، هفتوانه می‌نامند؛ اعم از این‌كه در هر خاندان بر حسب گردش مظهرات اشخاصی از هفتن یا هفتوانه یا سایر غلامان ظاهر شوند. بعبارةٍ اُخری خاندان خانه‌ای می‌باشد برای محل بروز و ظهور ذات، و از جهت خاندان بودن فرقی با هم ندارند. مثلاً خاندان بابا یادگار كه خود بابا یادگار از هفتن است و خاندان میر و سید مصفّا كه خودشان از هفتوانه هستند، لیكن از لحاظ عددشماری خاندان بی‌تفاوت هستند. همچنین از حیث گردش مظهرات، مثلاً سید محمد و سید ابوالوفا هر دو از هفتوانه هستند، ولی در خاندان آنان شاه ابراهیم و سید خاموش و سید فرضی كه از هفتن هستند ظاهر شده‌اند.

  • ملحقات
    ۴۵۱

    پس با بیان این مقدمه معلوم شد طبقه‌بندی یاران غیر از عدد شماری خاندان است. در كتاب برهان‌الحق هم سید خاموش را جزء هفتوانه به شمار نیامده‌، كما این‌كه در صفحه‌ی ۷۴ ‌سطر ۳ می‌نویسد «ولی از حیث خاندان همانا خاندان سید خاموش جزء هفتوانه محسوب است» نه خود سید خاموش.


    سؤال ۵- آیا خاندان‌های مندرجه‌ی‌ در فصل یازدهم برهان‌الحق همگی صاحب شرط هستند؟

    جواب- صاحب‌شرط ذات حق‌تعالی است و آن را به پیربنیامین سپرده است. خاندان‌ها هم به امر سلطان و نیابت بنیامین محل جلوه‌ی شرط هستند.


    سؤال ۶- در فصل یازدهم صفحه‌ی ۶۷ برهان‌الحق یادآور شده كه حضرت قش چی اغلی مترجم كلام‌های كردی به تركی است، در صورتی كه در تركستان طبق تحقیق ۲۴ گوینده داشته و قش چی اغلی استاد گویندگان بوده، در این خصوص چه می‌فرمایید؟

    جواب- حضرت قش چی اغلی مظهر پیربنیامین، و پیربنیامین هم مجری اوامر سلطان است. بنا بر این اگر ایشان مترجم كلام حضرت سلطان خوانده شود، توصیف او است نه تنزیل مقام او، زیرا چه كسی مقدم‌تر از پیربنیامین برای ترجمه‌ی كلام حضرت سلطان خواهید یافت.

    ضمناً باید دانسته شود فرق است بین مترجم و مفسر و گوینده، بدین تفصیل:

  • برهان‌الحق
    ۴۵۲

    ۱- مترجم آن است اصل كلام را بدون كم و زیاد از زبانی به زبانی ترجمه نماید.

    ۲- مفسر آن است نكاتی كه مبهم و پوشیده به نظر آید كشف كرده توضیح دهد.

    ۳- گوینده آن است موضوعی را با نظم یا نثر انشاء فرماید.

    بنا به مراتب نسبت به هر موضوعی كه منصوص آن سندیت داشته باشد (مانند دستورات اوامر و نواهی احكام دینی) باید عین مفهوم و منطوق نصّ صریح اصل موضوع را، یا ترجمه‌ی تحت‌اللفظی آن، مورد استفاده قرار داد. و هر موضوعی كه بدون نص و مبهم است، تفسیر در آن مدخلیت دارد. در سایر موارد اعم از امور دینی و دنیوی برای پیشرفت مقاصد و توسعه‌ی فكر و تعلیم و تعلم، گویندگی مؤثر خواهد بود.

    حال راجع به بحث مانحن فیه: عموم مردان حق و باطن‌داران گوینده خواهند بود (مانند یاران دوره‌ی‌ حضرت سلطان و سایر ادوار قبل و بعد آن) ولی ممكن است گویندگان مترجم یا مفسر نباشند. پس حضرت قش چی هر سه منصب را داشته، چنان‌كه از مجموع كلام‌هایش استنباط می‌شود. این‌كه در برهان‌الحق فقط به عنوان مترجم اسم برده شده از لحاظ ترجمه‌ی كلام سرانجام حضرت سلطان است، تا اگر یكی از اهل گوران و غیره كلام سرانجام را به كردی شنیده ‌است، چنانچه مفاد همان كلام را به تركی از كلام حضرت قش چی اغلی شنید تصور ننماید غیر از كلام سرانجام می‌باشد و انكار نماید. بعبارةٍ اُخری مقصود این بوده بین اهل حق تُرك و كُرد از این جهت هم اختلاف

  • ملحقات
    ۴۵۳

    دیگری بر سایر اختلافات اضافه نشود. و الا اثبات شیء نفی ماعدا نمی‌كند، یعنی مترجم بودن با گویندگی مانعةالجمع نیست. و به همین لحاظ خود حضرت قش چی اغلی می‌فرماید: «كلام قدیم وار گوران ایچنده – ایندی تركستانه جار ایلرم من».


    سؤال ۷- بعضی گویند بابا یادگار از خاندان‌های اهل حق نبوده و در خاندان اهل حق اسمی ندارد؟

    جواب- طبق كلام سرانجام، حضرت بابا یادگار در ردیف هفتن و خاندانش هم از یازده خاندان اهل حق است.


    سؤال ۸- آیا سید خاموش مندرجه در فصل یازدهم برهان‌الحق، اولاد داشته یا خیر؟

    جواب- سید خاموش دارای اولاد بوده، از جمله سید جوزی و سید فرضی. و اولادان سید فرضی نسل بعد از نسل تا كنون از نسل سید خاموش هستند.


    سؤال ۹- در فصل یازدهم برهان‌الحق اشاره فرموده‌اند، ذوالنور اهل كشف و كرامت بوده و خروس را زنده كرده كه برای قوم او خروس حرام است. اگر از جنبه‌ی سماعی بودن و ادعایی بودن قضیه ‌صرف‌نظر كنیم، چرا خروس حرام گردیده؟ آیا خلاف منطوق قرآن نیست «لم تحرمون ما احل‌الله» و چرا حرام بر قوم وی مگر اهل حق یك رشته نیستند؟ حدیث (حلال محمد حلال الی یوم‌القیمة و حرامه حرام الی یوم‌القیمة) از روایات متواتره و مشهور خاصه و عامه است.

  • برهان‌الحق
    ۴۵۴

    جواب- در كتاب برهان‌الحق فقط می‌نویسد: «و نیز ذوالنور بنا بر پیشامدی خوردن گوشت خروس را بر سادات آن خاندان مؤبداً نهی فرموده ‌است». بنا بر این اشكالی متصور نیست تا ایجاد شبهه نماید زیرا:

    اولاً – اسمی از زنده شدن خروس برده نشده تا جنبه‌ی سماعی یا ادعایی به خود گیرد فقط می‌نویسد «بنا بر پیشامدی».

    ثانیاً – خوردن گوشت خروس را منحصراً بر سادات اولاد آن خاندان نهی شده ‌است نه بر مریدانش یا سایر جماعت اهل حق.

    ثالثاً – نگفته است (حرام است) تا مشمول خلاف منطوق آیه استنادیه‌ی «لِمَ تُحَرِّمُ ما اَهلَّ‌اللهُ لَكَ… الایه» (۱) گردد بلكه به كلمه‌ی‌ (نهی) تأكید شده ‌است. چون‌ كه مطابق قواعد اصولی، فرق است بین این‌كه كسی حلالی را به صیغه‌ی امری انشایی مولوی مطلقا حرام نماید، یا بنا بر پیشامدی چیزی را به طریق ارشادی به خود یا دیگری نهی كند (مانند نهی طبیب از خوردن غذایی بر مریض و امثالهم). پس قضیه‌ی نهی از خوردن گوشت خروس سادات ذوالنوری مخالف حكم شرعی نیست تا مخالف حلال و حرام حدیث (حلال محمد حلال الی یوم‌القیمة الخ) باشد و اهل حق هم در عقاید اصولی عموماً متفقند اختلافی ندارند.


    سؤال ۱۰- در فصل یازدهم برهان‌الحق اشاره به حضرت شاه ویسقلی دارد. گویند همان‌طور كه حضرت محمد (ص) شق‌القمر نمود ایشان هم آفتاب

    • ۱-سوره ۶۶ – آیه ۱ –
  • ملحقات
    ۴۵۵

    را برگرداند. لطفاً بفرمایید این‌گونه كرامات چه نوع واقعیتی دارند؟

    جواب- شق‌القمر حضرت رسول (ص) و خورشید برگرداندن شاه ویسقلی و امثالهم، نه این است قمر كه خودش یك كره‌ی مستقلی است منشق شده باشد و یا خورشید سیر ادوار فلكی خود را تغییر داده باشد، فقط واقعیت آن قضایا یك نوع كشف و كرامات است در عالم اشراق و مشاهدات معنوی و رؤیای باطنی برای یاران خاص در زمان و مكان خاص به ظهور رسیده ‌است، تا آن یاران از مرتبه‌ی ایمان به مرتبه‌ی ‌اطمینان برسند.


    سؤال ۱۱- ممكن است بفرمایید روی مهر شاه ویسقلی چه نوشته و به دست چه كسی رسیده و حالا كجا است؟ موضوع قرآن زرده چیست؟ قباله‌ی تاش حورین چه فلسفه‌ای دارد؟

    جواب- آن مُهر، اسم شاه ویسقلی در یك طرفش و اسم شاه ایاز در طرف دیگرش حكاكی شده. البته حكاك اسم‌‌ها منجزاً معلوم نیست ولی احتمال می‌رود شاه ویسقلی و شاه ایاز هر یك اسم خود را در آن مُهر حكاكی كرده باشند. و آن، نشانه برای دسته‌ور بوده از شاه ویسقلی، طبق نشانی كه داده شد، به شاه ایاز رسید. از شاه ایاز بالنتیجه منتقل به خانواده‌ی شاه حیاس شد. چنین شهرت دارد، فعلاً در خاندان شاه حیاس نزد مسندنشین‌های آن خاندان نگهداری می‌شود. ستونی هم كه آن مُهر شاه ویسقلی زیر آن گذاشته بوده، ستون خانه‌ی دسته‌ور در منطقه‌ی شاهو قریه‌ی درزیان بوده، البته فعلاً آثاری از آن ستون و خانه باقی نیست.

  • برهان‌الحق
    ۴۵۶

    قرآن زرده هم در كلام عمومی منعكس نیست و اختصاص به خانواده‌ی آتش‌بگ دارد، اگر مُهری هم بر او باشد مربوط به همان خانواده است ارتباطی به جریان مسلكی و اركان اهل حق پیدا نمی‌كند، از این‌رو مورد بحث نمی‌باشد.

    مُراد از قباله‌ی تاش حورین همان شرط و بیعت و عهد و اقرار بیابس حقیقت است كه معروف به قباله‌ی تاش حورین شد. یعنی همان‌طور كه ساج نار محل بیابس بوده، تاش حورین هم محل و مكان قباله‌ی ‌تاش حورین است؛ تاش یعنی كوه سخت و تراشیده‌ی بدون راه، حورین هم محل و مكان ملائكه و حوری‌ها است.


    سؤال ۱۲- در فصل یازدهم برهان‌الحق پیر و دلیل خاندان شاه حیاس معین شده است، آیا پیر و دلیل اولاد دسته‌ور هم، خاندان شاه حیاس است؟

    جواب- چون خود دسته‌ور از اصل (پیرقنبر شاهوی) است كه از هفتاد و دو پیر بوده ‌است، و بعداً ذات بنیامین بر او مهمان گردیده، بنا بر این طبق بیابس پردی وری پیرش (بنیامین) و دلیلش (داود) بوده. اما اولادان دسته‌ور كه در زمان شاه حیاس به وجود آمده‌اند، سر سپرده‌ی ‌خاندان شاه حیاس گشته‌اند.


    سؤال ۱۳- ما كه طایفه‌ی مكری هستیم، آیا پیرمان میر هندو است یا دسته‌ور، و چگونه باید سر بسپاریم؟ و علت نهی ازدواج طایفه‌ی مكری با اولاد میر هندو به چه دلیل است؟

    جواب- پیر طایفه‌ی ‌مكری دسته‌ور است و میر هندو سرانه‌خور

  • ملحقات
    ۴۵۷

    می‌باشد؛ شاه حیاس سرانه‌ی پیری و دلیلی طایفه‌ی ‌مكری را در مقابل خدمتی كه میر هندو به دسته‌ور كرده بود به او بخشید. و میر هندو هم سرانه‌ی پیری و دلیلی مورد بخشش را میان اولادان خود تقسیم نمود، و تا زمان حضرت آقا سید اسمعیل جان هم كه اولاد میر هندو دلیلانه بگیر و پیرانه بگیر، هر دو طبقه داشته‌اند، به همان ترتیب قسمت می‌شد. اما در آن زمان كه اولاد دلیلانه بگیر میر هندو قطع نسل می‌شود به فتوای حضرت آقا سید اسمعیل جان، آقا سید یوسف كه از اولاد آقا سوایار است دلیلانه بگیر می‌شود. چون‌ كه دلیلان اصلی طایفه‌ی مكری همان اولاد آقا سوایار می‌باشد. بدین توضیح كه در زمان شاه حیاس، پیر همگی طایفه‌‌های شاه حیاسی دسته‌ور، و دلیل بابا گلاب بوده. آن‌گاه به علتی كه در شاهنامه‌ی حقیقت اشاره دارد، بابا گلاب منصب دلیلی خود را به اولاد دسته‌ور تفویض می‌نماید. روی این اصل، آقا خدایار و آقا سوایار پسران دسته‌ور، به امر شاه حیاس جانشین پیر و دلیل می‌شوند. یعنی آقا خدایار پیر طایفه‌ها و دلیل خانه‌ی ‌شاه حیاس، و آقا سوایار پیر خانه‌ی شاه حیاس و دلیل طایفه‌ها می‌شود. از این لحاظ طایفه‌ی مكری هم وقتی كه از اولاد میر هندو، اولاد دلیلانه بگیر قطع نسل می‌گردد، مجدداً سرانه‌ی ‌دلیلی را به فتوای آقا سید اسمعیل جان به اولاد دلیل اصلی می‌دهند.

    بنا بر این طایفه‌ی مكری در وقت سر سپردن طریقه‌اش این است: پادشاه سلطان، پیربنیامین، دلیل داود، آن‌گاه وكیل سلطان شاه حیاس، و وكیل بنیامین دسته‌ور، و وكیل داود بابا گلاب، و وكیل بابا گلاب آقا سوایار پسر دسته‌ور، و سرانه‌خور میر هندو.

  • برهان‌الحق
    ۴۵۸

    علت نهی ازدواج طایفه‌ی ‌مكری با اولاد میر هندو به این دلیل است: وقتی سرانه‌ی پیری به میر هندو بخشیده شد، در حكم پیر برای اخذ سرانه به شمار آمد. از این‌رو عقد ازدواج بین اولاد او و طایفه‌ی مكری سر سپرده به دسته‌ور ممنوع گشت (نه عموم ایل مكری).


    سؤال ۱۴- لطفاً نام دلیل خاندان‌های حقیقت را مرقوم فرمایید.

    جواب- دلیل خاندان شاه ابراهیم، شیخ جنید – دلیل خاندان عالی‌قلندر، دلیل حسین – دلیل خاندان بابا یادگار، دده ایمانی – دلیل خاندان سید خاموش، یوسف شاه – دلیل خاندان‌های میر سور و سید مصفا و حاجی بابو عیسی و بابا حیدر، هفتاد و دو پیر است كه اسم سر حلقه‌ی آن‌‌ها پیررستم می‌باشد. دلیل خاندان ذوالنور، سید حیات یا كاسلیم است. دلیل خاندان آتش‌بگ، عبدال‌بگ – دلیل خاندان شاه حیاس، بابا گلاب است.


    سؤال ۱۵- شهرت دارد كه سرانجام حضرت سلطان یك جلد و آن هم در خاندان آتش‌بگ (مندرجه در فصل یازدهم) می‌باشد، و سایر خاندان‌ها آن سرانجام را ندارند. نظریه‌ی جناب‌عالی در این مورد چیست؟

    جواب- گر چه در خاندان حضرت آتش‌بگ كلام سرانجام موجود است ولی نسخه‌ی منحصر به فرد نیست، زیرا نزد سایر خاندان‌ها و كلام‌خوان‌های اهل حق از آن كلام بسیار دیده شده ‌است. این‌كه عرض كردم (بسیار دیده شده ‌است) بی‌ربط نیست، چون كه نسخه‌ی كامل آن سرانجام خاندان آتش‌بگ را حضرت آقای عبدالعظیم

  • ملحقات
    ۴۵۹

    میرزا طاب‌الثراه، جد حضرت آقای آقا منصور میرزا، به مرحوم پدرم مرحمت فرموده ‌است كه نزد بنده موجود می‌باشد. همچنین از سایر خاندان‌ها و كلام‌خوان‌های اهل حق در حدود ۷۲ نسخه كلام سرانجام جمع‌آوری كرده‌ایم. حتی تاریخ كتابت بعضی از آن‌‌ها قریب دویست سال قبل می‌باشد، و همگی هم با هم تطبیق نموده‌ایم، هیچ ‌مغایرت اساسی با یكدیگر ندارند، فرضاً اگر از حیث عبارت یا فروعات كم و زیاد اختلافی داشته باشند لیكن از لحاظ اصولی بی‌تفاوت می‌باشند.


    سؤال ۱۶- مریدان خاندان آتش‌بگ معتقدند كه فقط خاندان آتش‌بگ دارای اركان صحیح اهل حق هستند و سایر خاندان‌ها منحرف و باطل می‌باشند. نظر حضرت‌عالی چیست؟

    جواب- اولاً – به طور كلی جماعت اهل حق نباید به ‌هیچ ‌موجودی بدبین و بدگو باشند، چنان‌كه كلام می‌فرماید: «هَرْ چِه مَوینَی و حَقْ بِوْینَهْ – وَ كُلِّ مَخْلوق كَسْ بَدْ نَوینَهْ» ایضاً «هَرْ چِهْ مَوینی دَسْت حَقْ چَنَهْ حَقْ بِینْ چَهْ حَقْ مَوْینو كَجْ‌بینْ چَهْ بَنَهْ». یعنی «هر چه می‌بینید به حق ببینید – از تمام مخلوق كسی را بد نبینید – همچنین هر موجودی به نظر آورید صنع خدا است و دست حق با اوست – در این صورت حق ‌بین هر چیزی را از حق و كج‌بین از خلق می‌بیند».

    ثانیاً – در مسلك اهل حق دوئیت و اختلاف نباید باشد. زیرا مؤسس مسلك اهل حق حضرت سلطان اسحق است، و پیر و دلیل همگی اهل حق پیربنیامین و داود می‌باشند. سایر خاندان‌ها هم بدون

  • برهان‌الحق
    ۴۶۰

    تفاوت از طرف این سه شخص بزرگوار نماینده و چراغ پیش پا خواهند بود. و اركان اهل حق هم بایستی طبق بیابس پردی وری باشد، كه حضرت سلطان اسحق می‌فرماید: «اَگَرْ بَیوُ بی‌وَنْ هَزارْ خُدائی – هَرْ خُدائی چَنی بی‌وَنْ هَزارْ بارگائی – اَوْ ناچَهْ موُچَهْ گَرَكْمَهْ چَهْ پِردیوَرْ نِیائی» یعنی «اگر اشخاص بی‌شمار با دعوی خدایی بیایند، و هر یك معجزات بی‌شمار داشته باشند، باید به آن عهد و پیمان و شرط و اقرار بیابس پردی وری رفتار نمایند لا غیر».

    پس با توجه به مراتب فوق، امید است تمام اهل حق در هر زمان و مكان با كمال مودت جبهه‌ی ‌واحدی تشكیل دهند، كه در باطن متمرد و مغضوب نشوند، و در ظاهر هم از تفرقه و نفاق داخلی جلوگیری نمایند تا مورد طعن و لعن خارجی واقع نشوند.


    سؤال ۱۷- شخصی از مریدان خاندان آتش‌بگ ادعا دارد كه روز‌ه‌ی یاری برابر سرانجام نبوده و حضرت سلطان سهاك چنین دستوری نفرموده، جناب‌عالی چه می‌فرمایید؟

    جواب- اتفاقاً قضیه‌ی سه روز روزه‌ی اهل حق یكی از اركان مهمه‌ی ‌اساسی در كلام سرانجام می‌باشد. چنان‌كه حضرت پیربنیامین می‌فرماید: «یِرِی رُو یاران آما اَوْ دِلی – دوازدَه‌ی وَ ماه نَه دِلی چِلی – هَرْ كَسْ نَگیرو سِهْ رُوژَه‌ْی یاران – سَرْ بَرْزِیش وَ پایْ دیِوان ناوَران – ارْ رُوژی یانَشْ هَفْت جار بِكَرو خُوردار – گُناشْ نَوَخْشُو شای خاوِنْدِكار» ایضاً می‌فرماید: «هَرْ كَسْ رُوچَهْ‌ی پادشام كَلْ كَرُو – اَرْ هَفْت یانَهْ بُخرای جَم كَرُو – پادشام چَهْ تَقْصیر و گُناشْ نَوْیَرُو» ایضاً می‌فرماید: «هَرْ كَسْ

  • ملحقات
    ۴۶۱

    نَكَرُو دَعْوات شاهی – چَوْ سَرْ نِمَهْ چَرانِشْ اَوْ صَفْ شاهی – بَشِشْ نِمَدان اَوْ خَرْمان دُوچِیائی». یعنی «سه روز روزه‌ی یاران به میان آمد – از دوازدهم ماه قمری بین چله‌ی زمستان – هر كس آن سه روزه‌ی ‌یاران را روزه نگیرد- سرفرازی‌اش به پای دیوان محاسبات حق نمی‌آورند – اگر دارایی‌اش هفت بار نذر كرده و به مستحقین بخوراند – باز گناهش شاه خاوندكار نمی‌بخشد» ایضاً تأكید می‌نماید به این‌كه: «هر كس آن سه روز روزه را ناقص كند – اگر هفت بار دارایی‌اش نذر كرده به جم آورده و به مردم بخوراند، پادشاه حقیقت از تقصیر و گناهش نمی‌گذرد» ایضاً «هر كس از اهل حق (در حال قدرت) دعوات شاهی را كه همان سه روز روزه‌ی مورد بحث است به جای نیاورد، در سرای آخرت جزء صفوف یاران خوانده نمی‌شود – و از خرمن فیض آخرت بی‌نصیب خواهد ماند».

    پس با توجه به تأكیدات فوق، جای تردید نیست كه سه روز روزه‌ی مذكوره امری است وجوبی، بدین لحاظ عموم اهل حق (به استثنای خاندان آتش‌بگ) متفقاً هر ساله این سه روز روزه را انجام می‌دهند. النهایه اختلافی كه دارند از حساب چله‌ی زمستان گرمسیری و ییلاقی، همچنین (نه دلی چلی) یا (هرچه نه چلی) می‌باشد نه اصل روزه. خاندان آتش‌بگ هم اصولاً از این قاعده مستثنی نیست فقط بنا بر پیشامدی خود را از روزه گرفتن معاف دانند.


    سؤال ۱۸- مشهور است كه طایفه آتش‌بگی مشروبات الكلی را پیاله‌ی بنیامین می‌دانند، نظر جناب‌عالی در این خصوص چیست؟

    جواب- بر حسب دستور حضرت سلطان حقیقت، استعمال مشروبات الكلی از قبیل (عرق، شراب، آبجو و غیره) بر گروه اهل حق

  • برهان‌الحق
    ۴۶۲

    مطلقاً حرام است. اگر كسی از آن‌‌ها استعمال نماید یا حلال بداند بر- خلاف دستور كلام سرانجام حضرت سلطان اسحق است. و آن پیاله‌ی بنیامین باده‌ی شراباً طهوراً می‌باشد كه عموم عرفاء و بزرگان اهل حق به آن اشاره فرموده‌اند، كه از آن جمله به باده‌ی عن طهور در جمع چهلتن و پیاله‌ی رحمت نامبرده شده، نه این می و باده‌ی ظاهری. چنان‌كه در كلام سرانجام حضرت شاه خوشین كاكا ردا فرماید: «مستم ز خرابات ولی از می نه … الخ» (۱) همچنین حضرت بابا ناووس می‌فرماید: «پیاله‌ی رحمتم وردن نوردن شراو… الخ» (۲) .

    چون كه آنچه را در قرآن حلال و حرام تعیین شده ‌است، حلالش بر اهل حق حلال و حرامش حرام خواهد بود. فلذا در قرآن شرب این خمر ظاهری را صریحاً به موجب این دو آیه حرام فرموده: ۱- «یَسْئَلُونَكَ عَنِ‌‌الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فیهِما اِثْمٌ كَبیرٌ، الی آخر آیه» (سوره ۲ – آیه ۲۱۹) ۲ – «یا اَیُّهَاالَّذینَ امَنوُا اِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْاَنْصابُ وَالْاَزْلامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ‌الشَّیْطانِ، الی آخر آیه» (سوره ۵ – آیه ۹۰).

    آن‌گاه آن می باطنی را طبق این دو ‌آیه توصیف شده ‌است: ۱- «وَ اَنْهارٌ مِنْ خَمر لَذَّةٍ لِلشّارِبینَ، الخ آیه» (سوره ۴۷ – آیه ۱۵).

    • ۱- «مستم ز خرابات ولی از می نه – نقلم همه نقلست حریفم شیئی نه – ای عالمیان نشان دولت اینست – عالم همه از من است و من از وی نه» (د ص ۵۱ و ۱۵۴) – (ت ص ۵۸) – (ل ص ۱۲۲) – (م ص ۱۸).
    • ۲- «بهار من هو او – باران بهاریونا بهار من هو او – پیاله‌ی رحمتم وردن نوردن شراو – كاوه‌ی میرد جمن ملای و محراو» (ت ص ۱۰۷) – (ل ص ۱۳۳) – (م ص ۲۸) – (ن ص ۵۲).
  • ملحقات
    ۴۶۳

    ۲- «وَ سَقیهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهوراً» (سوره‌ی ۷۶ – آیه ۲۱).


    سؤال ۱۹- مریدان آتش‌بگ می‌گویند: مسندنشین فعلی خاندان آتش‌بگ «آقای…» ذات مولی و پسرش «آقا…» مهدی صاحب‌الزمان است؟

    جواب- هر كسی در امور زندگی خود (اعم از دینی و دنیوی) دو وظیفه دارد، یكی فردی و دیگری اجتماعی. وظیفه‌ی فردی كه مربوط به خودش می‌باشد، تا آن جایی كه به حقوق دیگران تعدی نشود و موجب اختلال انتظامات نگردد آزادی عقیده دارد، یعنی می‌تواند از لحاظ دین هر معبودی را و از لحاظ دنیا هر هدفی را داشته باشد. لیكن در قسمت مقررات اجتماعی مجبور است طوری رفتار كند منفور و مطرود و مغضوب جامعه واقع نشود.

    بنا بر این كسانی كه آقایان نامبرده را مولی و مهدی می‌دانند از حیث عقیده‌ی شخصی و فردی مختار هستند، ما هم توفیق حق‌جویان را برای نیل به مقصود حق و حقیقت شناختن، از خدا خواستاریم. و اما از حیث قواعد اجتماعی این مبحث ما دو صورت دارد:

    صورت اول آن‌كه، هر خاندانی تا نور ذات حق در آن خاندان جلوه نفرماید خاندان محسوب نمی‌شود. پس عموم خاندان‌های اهل حق اعم از خاندان آتش‌بگ و سایرین یقین است بدواً دارای جلوه‌ی نور ذات حق بوده‌اند كه خاندان شده‌اند. بعداً هم تا هر زمانی آن اثرات در هر خاندانی باقی است آن خاندان برقرار خواهد بود.

    صورت دوم آن‌كه، اولاد هر خاندانی هم اگر مطابق شئون آن خاندان و دستور حضرت سلطان عمل كردند، جای انكار نیست كه

  • برهان‌الحق
    ۴۶۴

    همان جلوه‌ی نور ذات حق در وجودشان منعكس می‌گردد و مقام مظهریت را حائز خواهند شد، و اگر برخلاف رفتار كردند حسابشان با حضرت سلطان و صاحب‌خاندان است.


    سؤال ۲۰- خاندان‌های آتش‌بگ و شاه حیاس نذور را تكبیر و دعای رخصت نمی‌گویند، علتش چیست؟

    جواب- گر چه تكبیر و دعای دوم و رخصت در نذور بر حسب دستور حضرت سلطان جهت عموم اهل حق واجب است، اما خاندان آتش‌بگ و شاه حیاس كه ریشه‌ی ‌هر دو منتهی به حضرت شاه ویسقلی می‌شود، به امر شاه ویسقلی نذورات را تكبیر و دعای دوم و دعای رخصت نمی‌گویند. آن هم فلسفه‌اش این است:

    چون حضرت سلطان اسحق زمان بیابس پردی وری، هفت خاندان (به شرحی كه در فصل ۱۱ كتاب برهان‌الحق مذكور است) به جای حضرت پیربنیامین جهت انجام وظیفه‌ی ‌مقام (پیر) تعیین فرمود، هنگام برقراری آن خاندان‌ها گفتن تكبیر و دعای دوم و دعای رخصت، به نام عهدنامه‌ی شرط و اقرار بین سلطان و بنیامین و خاندان‌ها جزء اركان مسلك اهل حق به شمار آمد. نظر به این‌كه حضرت شاه ویسقلی بعد از غیبت حضرت سلطان و تشكیل خاندان‌های اهل حق ظهور فرمود، از این‌رو دستور فوق را كه از شرایط اختصاصی خاندان‌های انتخابی دوره‌ی ‌حضرت سلطان می‌باشد، شامل دو خاندان جدیدالتّأسیس خود ندانست.

    بنا بر این تكبیر نگفتن دو خاندان مذكور با حذف دعای دوم و

  • ملحقات
    ۴۶۵

    دعای رخصت جهت مریدان خودشان اشكالی ندارد، ولی مریدان سایر خاندان‌ها بالعموم، و مریدانی از ‌آن دو خاندان كه مرتبه‌ی اجتهاد در آئین مسلك اهل حق دارند بالخصوص، باید قانون بیابس پردی وری را طابق‌النعل بالنعل رعایت نمایند.