• فصل پانزدهم

    تشریفات صرف نذر

    چنان‌كه در فصل چهاردهم این كتاب گذشت، نذر شامل قربان و خدمت و غیره می‌شود. بنا بر این، انجام تشریفات هر یك، به تفصیل مباحث زیر است:

    مبحث اول ـ قربان (۱) ، دستورش این است:

    ۱- قربان را قبلاً علف و آب داده و تمیز نموده، آن‌گاه برای ذبح آماده نمایند.

    ۲- تیغی كه قربان با او ذبح می‌شود، تیز كرده و توأم با شكرانه‌ای نزد سید یا نماینده‌ی سید آورده، شخص دعا دهنده، كمر را بسته، رو به قبله دو زانو نشسته، تیغ را با شكرانه به دست گرفته، دهن تیغ محاذی دهن خود قرار داده، یك نفر هم به عنوان خادم با كمر بسته مقابل سید به حال ركوع ایستاده، بگوید اَلله، سید بگوید اِیْ وَالله، بلافاصله دعای مخصوص تیغ را بخواند. بعد از ختم دعای تیغ، مجدداً خادم با همان حال ركوع ذكر (الله) را تكرار نماید، سید با تكرار كلمه‌ی (ای والله) برای آزادی از نشستن و برخاستن، دعای رخصت خوانده، خادم سجده‌ی

  • ۱۰۵
    فصل پانزدهم

    ختم را به جای آورده، شكرانه را به حاضرین تقسیم نماید. هر گاه كسی نبود امر خادمی را به جای آورد، جایز است خود دعا دهنده، وظیفه‌ی خادم نیز از حیث ذكر (الله) گفتن و تقسیم شكرانه انجام دهد.

    ۳- تیغی كه دعا خوانده شد، دهن آن تیغ، تا ختم تشریفات قربان، به هیچ ‌شیئی جز با اعضای قربان یا نذر دیگری، نباید تماس (۱) پیدا كند. (توضیح آن‌كه بعضی در وقت دعا دادن تیغ، خود قربان هم، به حضور سید می‌آورند).

    ۴- قربان را به نام خدا، و قصدی كه قربان كننده دارد، طبق موازین شرعی رو به قبله ذبح نموده، و خون آن را چنان شست و شو و پنهان كنند، هیچ ‌جانوری نتواند از آن بخورد. آن‌گاه پوست بدنش، همچنین پوست كله و پاچه‌اش كنده (بعضی هم، پوست كله و پاچه را نمی‌كنند و پاك می‌كنند). سپس شكمش پاره و مفصل‌های استخوانش به قطعات معمول (طوری كه شكستگی پیدا نكند)، قطع و فصل (۲) ساخته، و جوارح حلال و حرام و مكروه آن از یكدیگر جدا كرده، آنچه حلال است، پس از شست و شو و تمیزی بدون این‌كه چیزی از او كم یا خورده شود تماماً در دیگ آب جوش گذاشته، نمكش هم ریخته، مُهر و نچشیده پخته نمایند. و تا زمان ختم قربانی هم، جز نمك چیزی به آب گوشت او (مانند نخود، لوبیا، فلفل و غیره) نباید مخلوط نمود.

    توضیح آن‌كه: بعضی چهار پاچه و شكمبه و روده‌ی حلال قربان

    • ۱- اگر غیر از گوشت نذر، دهن چاقو با هر چیزی تماس داده شود، باید مجدداً دعای تیغ بر او خواند.
    • ۲- قطع و فصل اعضای ذبیحه‌ی قربانی با شیء برنده اشكال ندارد، ولی ذبح قربانی باید با تیغ دعا خوانده باشد.
  • برهان‌الحق
    ۱۰۶

    را، و بعضی شكمبه و روده، و بعضی فقط روده را، داخل دیگ قربانی نمی‌كنند.

    بعد از ختم جمع قربانی، آن‌كه سوا گذاشته شده، جداگانه دعا خوانده، به خدمتكاران یا مستحقین می‌دهند.

    ۵- آنچه از اعضای قربان حرام و مكروه است، در یك محلی كه جانوران به او نتوانند نزدیك شوند و بخورند، باید نگهداری شود.

    پس از ختم قربان، هر چه مانند پوست و روده‌ی حرام و غیره خریدار دارد باید بفروشند؛ از وجهش چیزی غیر از آنچه به قربان می‌شود خریده، به نام نیاز پوست، در همان جمع قربان، یا بعد از آن به مصرف برسد.

    و اجناس مزبور اگر فروخته هم نشود، صاحب‌قربان مكلف است قیمت آن‌ها به نظر خبره نیاز كند، و بقیه را هم دفن كنند یا به بیابان اندازند، تا سایر جانوران از آن استفاده نمایند.

    و نیز مغز سر گاو (۱) ، به روایتی حرام است. لذا قبل از این‌كه كله را در دیگ قربانی برای پختن گذاشته شود، باید مغزش بیرون آورده، بعد كله‌ی گاو بدون مغز داخل دیگ قربان نمایند؛ و آن مغز هم در پارچه‌ی سفیدی ریخته، پس از صرف قربانی، در قبرستان یا بیابان با همان پارچه دفن نمایند.

    ۶- نان جهت قربانی: باید صاحب‌قربان نسبت به هر قربان به قدر لزوم، قبل از انعقاد جمع تهیه نماید؛ لكن هیچ‌وقت ولو برای خروسی هم باشد، كم‌تر از یك من جایز نیست. و آن نان هم هر چه هست، باید با

    • ۱- مستندات ردیف ۲۷٫
  • ۱۰۷
    فصل پانزدهم

    قربانی به حضور جمع بیاید، و تا به جمع هم نیاید و با قربانی دعا خوانده نشود خوردن از آن ممنوع است.

    ضمناً باید دانسته شود، نان یكی از لوازم چهار قربانی خون‌دار و خدمت است. اگر هر یك از آن‌ها بی‌نان باشد ناقص است.

    ۷- آتش زیر دیگ قربانی، تا ختم دعای قربانی، جز مصرف نذر به مصرف دیگر نباید برسد. و الا هر چه روی آن آتش پخته شود حال نذر را دارد، باید دعا خوانده شود. و نیز همین حكم راجع به آتش پخت نان خانگی جهت نذر جاری است. ولی اگر نان از بازار خریده شود این شرط منتفی است.

    ۸- به طور كلی، كاركنان و خدمتكاران (از قبیل خریدار و قصاب و طباخ و نانوا و خادم و غیره) هر یك در هر امری از امور تشریفات قربان و سایر نذور دخالت دارند، از آغاز تا انجام كار، باید بدن و لباسشان پاك باشد. از پندار و رفتار و گفتار خلاف آن موقعیت بپرهیزند و به قصد قربةً الی‌الله خدمت نمایند.

    ۹- كاركنان و خدمتكاران مذكور، گر چه به قصد قربةً الی‌الله باید خدمت نمایند تا نزد خدا بی‌اجر نباشند. معذلك هر یك از آنان اگر استحقاق كمك مالی داشته باشد، لازم است صاحب‌قربان بعد از ختم جمع قربانی آنچه قوه دارد تبرعاً، نه به عنوان اجر و مزد، به آنان كمك نماید، و هر كدام هم كمك مالی نخواستند، از آنان حلیّت بخواهد تا خللی در ثوابش حاصل نشود.

    ۱۰- پس از پخته شدن و قوام آمدن قربان، و اعلام از طرف متصدیان امر، اشخاصی كه صلاحیت جم نشستن را طبق مشروحه‌ی فصل

  • برهان‌الحق
    ۱۰۸

    سیزدهم این كتاب دارند، باید در محل جم‌خانه حاضر شوند.

    با این‌كه پاكی از هر حیث یكی از شرایط اهل جم‌نشین است، مع‌الوصف هر كدام از آنان كه دخالت به جدا كردن استخوان از گوشت قربان در آن جم دارند، حتماً بایستی قبل از ورود به جم‌خانه (ولو استحمام هم كرده باشند) احتیاطاً دست‌ها را تا آرنج با صابون شست و شو دهند و ناخن‌ها را تمیز نمایند، آن‌گاه به جم‌خانه روند.

    وقتیكه جمع منعقد شد، خادم آفتابه لگن برای دست شستن جم ‌نشین‌، كه در حكم وضوی اهل جم است، به جم‌خانه آورده، آفتابه را به دست راست و لگن را به دست چپ گرفته، با گفتن ذكر «اوّل و آخر یار» (۱) (كه یار به اصطلاح اهل حق از اسماالله است)، رسمیت جمع را اعلام و قطره‌ای از آب آفتابه تیمناً به لگن ریخته، با همان حالت به سجود رفته و بلند شده، سپس با حالت ركوع، اول از سید دعا خواننده‌ی قربان، و بعد، از طرف راست مشغول شستن دست اهل جمع تا آخر شود. جمع‌نشین هم، لبه‌ی ‌لگن كه جلو آن‌ها برای دست شستن گذاشته می‌شود با اشاره‌ی دست بوسیده، و دو دست را در آن به وسیله آبی كه از آفتابه‌ی خادم می‌ریزد شسته، مجدداً لبه‌ی لگن را با اشاره‌ی دست بوسیده و با رطوبت دست و خواندن همان اسماالله (اول و آخر یار) صورت را مسح (۲) نمایند.

    هر گاه هم در اواسط دست شستن، آب آفتابه تمام شد یا لگن پر گردید، خادم همان جا ایستاده، توسط خادمی كه كمك‌كار او است و آن

    • ۱- مستندات ردیف ۲۸٫
    • ۲- مستندات ردیف ۲۹٫
  • ۱۰۹
    فصل پانزدهم

    را فرّاش گویند آفتابه و لگن را به نوبه بیرون برده، پر و خالی می‌گرداند. و اگر جم‌نشین زیاد باشند سایر خادمین كمك‌كار هم هر یك از طرفی، با آفتابه لگن علیحده به دست شستن عده‌ای از اهل جمع، به همان ترتیب خادم اول از طرف دست راست خود شروع به دست شستن جمع نموده، بعد از ختم دست شستن اهل جمع، خادم‌ها هم دست یكدیگر را به نوبه شسته، و آب لگن را بیرون ریخته، آن‌گاه مانند مرتبه‌ی اول قطره‌ای از آب آفتابه تبركاً به لگن ریخته، با تكرار ذكر اولی سجده زمین نموده بلند شده، آفتابه لگن را از جمع بیرون می‌برند.

    ضمناً باید دانست به مجرد این‌كه خادم در مرتبه‌ی اول آفتابه لگن به جمع آورد و اعلام رسمیت نمود، نشستن و برخاستن بر اهل جمع ‌نشین تا آخر ختم جم ممنوع است. مگر موارد استثناء كه قبلاً گفته شد.

    همچنین اگر كسی هم در اثنای دست شستن وارد جم شد و جای نشستن داشت (آن كس البته از دست‌بوسی جمع معاف است)، همان جایی كه باید بنشیند، سر پا ایستاده دستش هم به نوبه‌ی خود توسط خادم می‌شوید. هنگامی‌كه دست‌شویی جم تمام می‌شود و خادم به سجده می‌رود، توأم با سجده‌ی خادم، او هم سجده نموده می‌نشیند؛ اگر غفلت كرد با سجود خادم به سجده نرفت و ننشست، بعد از بلند شدن خادم از سجده، دیگر نمی‌تواند بنشیند. و وقتی هم تواماً با خادم سجده نمود و نشست، حكم سایر جم‌نشین را دارد؛ دیگر جز در موارد استثناء یاد شده‌ی سابق، حق برخاستن تا ختم جم ندارد.

    توضیح آن‌كه، كلمه‌ی یار كه فوقاً به آن اشاره شد، در لغت فارسی به این معانی می‌آید: دوست – آشنا – كمك‌كار – محبوب – معشوق –

  • برهان‌الحق
    ۱۱۰

    صحابه؛ به همین مناسبت اهل حق معانی لغوی (یار) را در دو مورد استعمال می‌نمایند:

    مورد اول، به اعتبار معانی دوست – آشنا – كمك‌كار – محبوب – معشوق؛ گویند: اهل حق كسی است وقت عبادت چنان مستغرق بحر وحدت شود فقط خدا را بخواهد و دوست بدارد، و جز خدا كسی را نشناسد، و غیر از او معین (كمك‌كار) و محبوب و معشوقی نداشته باشد. از این‌رو خدا را (یار) خوانند. همچنین كسانی هم مظهر جلوه‌ی ذات حق باشند، مظهر (یار) دانند. پس به این اعتبار، یار یكی از اسماالله است.

    مورد دوم، به اعتبار معنی صحابه؛ گویند: اهل حق یعنی صحابه‌ی خدا و صحابه‌ی خدا یعنی یار خدا، ، پس اهل حق یار خدا است. بدین لحاظ هر فرد اهل حق را (یار) و جمیع اهل حق را (یارستان) گویند.

    ۱۱- خادم سفره را آورده، با گفتن ذكر (اول و آخر یار) در جمع گسترده، سپس به ترتیب نمك و نان و خوان یا خوان‌های گوشت قربانی با ظرفی از آبگوشت قربانی (جهت این‌كه پس از دعا خواندن به بقیه‌ی ‌آبگوشت در خارج از جمع مخلوط شود) به جمع آورده، البته همان ذكر (اول و آخر یار) را با آوردن هر یك تكرار نموده، سپس نمك و نان و ظرف آبگوشت را هر یك به جای مناسب روی سفره گذاشته، خوان گوشت قربان را پیش خلیفه گذارد.

    خلیفه با اذن جمع مشغول جدا كردن استخوان از گوشت پخته‌ی قربان می‌شود. و ممكن است به علت زیادی گوشت قربان و تسریع در جریان، از جم‌نشین كسانی كه نزدیك خلیفه نشسته‌اند و دسترس به خوان قربان دارند، در صورت اقتضاء و اجازه‌ی ‌خلیفه، به او كمك نمایند. اگر كمك

  • ۱۱۱
    فصل پانزدهم

    بیش‌تری هم لازم باشد، خلیفه می‌تواند مقداری از گوشت قربان را به وسیله‌ی ظروف علیحده، توسط خادم نزد كسانی كه از جم‌نشین ذی‌صلاحیت هستند و با خلیفه فاصله دارند، یعنی دسترس به خوان قربان ندارند گذاشته، تا هر یك به سهم خود كمك خلیفه نمایند.

    بعد از این‌كه استخوان‌های قربانی از گوشت بیرون آوردند و گوشت خالص شد. خادم استخوان‌ها را تماماً در ظرفی ریخته و نمك پاشیده، گوشت‌ها هم مجدداً به خوان یا خوان‌های اصلی قربانی جای داده، و به قدر لزوم نمك پاشیده، مقداری آبگوشت چرب برای قوام آمدنش روی آن ریخته، خلیفه آن را به قوام آورده و چند نان روی خوان قربان انداخته، تا گوشت قربان از تصرفات و آلودگی هوا مصون، به علاوه از نظر احترام و سرّ بركت در انظار مستور بماند؛ فقط به اندازه‌ی جای دست خلیفه برای قسمت كردن، نان را از خوان كنار زده می‌شود.

    استخوان‌ها هم با نان مورد قسمت، در دسترس خلیفه قرار داده، آن‌وقت خلیفه با ندای حق، و ادای ذكر (اول و آخر یار) و اذن جم، مشغول قسمت كردن می‌شود.

    ۱۲- چون ضمن بیان مطلب، اصطلاحاتی پیش می‌آید كه فهمیدن معنی آن‌ها خالی از فایده نیست، اینك قبلاً آن اصطلاحات توضیح می‌گردد: ناچَه و مُوچَه( (۱) – نِوالَه (۲) – بُلُولی (۳) – سَرْجَمْ (۴) – پالاوِیْج (۵) – تَكْبِیرْ – دُعای نَذْرْ – دُعای سُفره – دُعای تیغ – دُعای رُخصت.

    الف – ناچَهْ و مُوچَهْ: به اعتباری همان «شرط و اقرار بیابس

    ۴-Sar Jam ۳-Bolûlî ۲-Nevâla ۱-Nâca va Mûca
    ۵-Pâlâvîj
  • برهان‌الحق
    ۱۱۲

    پردی وری» است كه در فصل هشتم بیان گردید. بعبارةٍ اُخری «عهد و میثاقی» است كراراً در این كتاب از آن بحث شده ‌است. و به اعتباری (ناچه) قطعات نانی است، كه قسمت‌های گوشت قربانی در آن می‌گذارند. (موچه) قسمت‌هایی است از گوشت قربانی، توسط خلیفه به آداب مخصوص تقسیم می‌شود.

    ب – نِوالَهْ: (بالكسر یا بالفتح) در فارسی به معنی لقمه است، و در عربی اصلش نوال به معنی عطیّه و بخشش و بهره و نصیب می‌باشد، كه به (ها) معهود ذهنی اضافه گردیده، نواله شده ‌است. و به اصطلاح اهل حق آن قسمتی از گوشت قربان، كه در آن قسمتی از نان گذاشته می‌شود، روی هم رفته نِوالَهْ گویند. وقتی دقت شود با وجه تسمیه‌ی‌ فارسی یعنی لقمه، و عربی یعنی عطیه و بخشش و بهره و نصیب، تناسب خواهد داشت. و نیز نواله را به كُردی بَشْ هم گویند كه مخفف بخش است، بخش هم به فارسی یعنی قسمت.

    ج – بُلُولِی: بلول لغت عربی است؛ معانی مختلفه دارد، از جمله به معنی (نجات یافتن، رستگار شدن) آمده كه به (یا) نسبت اضافه گردیده، بلولی شده ‌است. و به اصطلاح اهل حق، قلم‌های استخوان دست قربان را بلولی گویند.

    منظور از این اصطلاح هم آن‌كه: چون هر گاه حیوانی سعادت قربان شدن نصیبش شد، شخصیت معنوی حاصل خواهد كرد، و دست و سرش در منزله‌ی دست و سر یك فرد انسان است كه در وقت سر سپردن، برای سیر كمال، دست بیعت داده و سر سپرده ‌است.

    د – – سَرْجَمْ: عبارت از قسمت اول است‌، به نام شاه حقیقت یعنی

  • ۱۱۳
    فصل پانزدهم

    ذات احدیت. چون كه، آن مجمع عبادت را محاط از محیط جلوه‌ی ‌ذات حق دانند، به همین اعتبار رأس جم را مقام حق قرار داده، و آن قسمت را سرجم می‌نامند.

    ه – پالاوِیجْ (۱) (پالاوج هم گویند): یعنی در حال ركوع ایستادن

    و – تَكْبیرْ: ذكری است كه خادم باید آن را بخواند؛ البته عبارات مختلفه دارد، ولی به هر عبارتی خوانده شود، این چند كلمه واجب است در آن گنجانیده شود:

    «حَقْ، اَلْحَمْدُلِلّهِ رَبِّ‌الْعالَمین، سُفْرَه‌ی سُلْطانْ، كَرَمْ خانَدانْ، اَزْ دَم پِیرْ تَكْبیر»، كلمه‌ی حق در این‌جا ندای وجدانی است، یعنی سزاوار است آگاه شویم و آگاه گردانیم گروه اهل حق را بر این‌كه، حمد و ستایش مر خدایراست كه پروردگار جهانیان می‌باشد، سفره‌ی خوان كرم سلطانی‌اش گسترده، و در خاندان حقیقت نور رحمتش جلوه فرموده است، اینك از نفس پیر، تكبیر گویانیم؛ بعبارةٍ اُخری بزرگی خدا را گواهی می‌نماییم. و در كُردی به جای (از دَم پیر تكبیر) گویند (وَ دَم پیر تكبیر) زیرا (وَ) به لفظ كُردی در بعضی موارد معنی (از) یا (ب) می‌دهد كه (و دم)، (از دم) یا (بدم) خواهد بود.

    ز – دُعای نَذْرْ: كه سید یا نایب سید آن را خواند. آن هم مانند تكبیر به عبارات مختلفه و ادعیه‌ی عدیده، توأم با مناجات، به درگاه قاضی ‌الحاجات خوانده می‌شود. سپس علاوه بر اذكاری كه از اسماالله هنگام آغاز دعاء قرائت می‌شود، در خاتمه‌ی دعا نیز اسمائی از خدا طبق مصطلحات اهل حق تكرار می‌گردد. ضمناً اسامی هفتن هم به اعتبار و

  • برهان‌الحق
    ۱۱۴

    افتخار این‌كه از اركان بیابس پردی وری هستند، باید خوانده ‌شود، بدین عبارت:

    «وَ اِشارَه‌ی شاهْ، وَ شَرْط پیرْبِنْیامینْ، وَ رِدآیْ پِیرُداوُد، وَ قَلَمْ زرّینْ پِیرْمُوسِیْ، وَ خِدْمَتْ پاكْ خاتُونَهْ رَمْزْبارْ، وَ نازْ اِیوَّتْ هُشْیارْ، وَ نازْ مَلَكْ طَیّارْ یا (ناز شاه اِبراهِیم، وَ ناز شاهْ یادْگارْ)، اَوَّلْ یارْ آخرْ یارْ، وَ حُكْمْ عَزیِزْ شاهْ خاوَنْدِكارْ». توضیح آن‌كه:

    اولاً – (وَ) كه مقدم بر هر جمله نوشته ‌شده ‌است، در این‌جا به معنی (ب) آمده ‌است، مثلاً (و اشاره، و شرط… الخ) یعنی به اشاره و به شرط… تا آخر.

    ثانیاً – اشاره‌ی ‌شاه، یعنی به اذن خدا كه در مظهر سلطان جلوه‌گر بوده. شرط پیربنیامین، یعنی به احترام عهد و میثاق كذایی و مقام پیری است، تا به پیر ازلی برسد. ردآی پیرداود، یعنی به افتخار كمك و دستگیری در مقام دلیلی است، تا به دلیل ازلی برسد. قلم زرین پیر- موسی، یعنی به یاد ثبت ثواب در كتاب و نیكی كردار در طومار ابدی است، تا به مقام ازلی برسد. خدمت پاك خاتونه رمزبار، یعنی به عشق خدمات بی‌ریای حق‌جویان است، تا به مقام حقیقت برسد. ناز ایوت هشیار و ملك طیّار، یعنی التجا به مقربان خدا است، تا به مقام امان (۱) برسد. اول یار آخر یار (قبلاً توضیح شده ‌است) تكرار نشاید. حكم عزیز شاه خاوندكار، معنی این است:

    حكم عزیز به یك اعتبار افاده‌ی ‌عموم دارد، یعنی آنچه احكام خدایی در كتب آسمانی است، به فحوای آیه‌ی شریفه «تَنْزیلُ‌الْكِتابِ مِنَ‌اللهِ

    • ۱- مقام امان، یعنی از خوف رها شدن و به راحتی و امنیت رسیدن.
  • ۱۱۵
    فصل پانزدهم

    الْعَزیزِالْحَكیمِ» یعنی «فرو فرستادن كتاب از خدای گرامی و غالب درست كردار» (سوره‌ی ۳۹ – آیه‌ی ۱ و سوره‌ی ۴۵ و ۴۶ – آیه‌ی ۲). و به ‌یك اعتبار لفظ (حكم) افاده‌ی موضوعی دارد، مانند حكم بر استجابت استدعای مشروع از دعاء. (عزیز) هم اسم صفاتی و جمالی خدا است، به مصداق آیه‌ی شریفه: «یُسَبِّحُ لِلهِ ما فِی‌السَّمواتِ وَ ما فِی‌الْاَرْضِ ‌الْمَلِكِ‌ الْقُدُّوسِ ‌الْعَزیزِالْحَكیمِ» یعنی «تسبیح گوید و تنزیه كند خدا را آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است پادشاه پاك از نقص غالب درست كردار» (سوره‌ی ۶۲ ‌- آیه‌ی ۱ و نیز سوره‌ی ۶۱ – آیه‌ی ‌۱ به همین مفاد است).

    شاه، در این‌جا همانا (ملك‌القدّوس) مذكوره در آیه است كه كراراً گفته شده شاه از اسماالله می‌باشد.

    خاوندكار، یعنی خداوندگار، بعبارةٍ اُخری صاحب‌كار است؛ مخفف آن (خاوَنكار) (۱) می‌باشد. این‌كه ختم دعا به نام خاوندكار شده است به این اعتبار است، بیابس عالم ذرّ را بیابس خاوندكاری گویند (رجوع به فصل هفتم این كتاب شود).

    ح – دُعای سُفره: همان دعای نذر است، به اضافه‌ی این‌كه قبل از (و اشاره‌ی ‌شاه) گویند:

    «سُفْرَه‌ی سُلْطانْ، نَفَس مَردانْ، جَمْعْ چِلْتَنانْ…. الی آخر».

    سفره‌ی سلطان، در تفسیر تكبیر توضیح شد. نفس مردان، جمع چلتنان هم، یعنی كسانی كه در این مجمع عبادت نشسته‌اند باید طوری وارسته و پیراسته و یك‌دل و زبان باشند كه به منزله‌ی آن مردان حق جمع چلتنان در عالم قُدس به شمار آیند.

  • برهان‌الحق
    ۱۱۶

    ط – دُعای تیغ: البته آداب آماده كردن تیغ برای ذبح قربان، و لزوم دعا خواندن آن، در بند اول این فصل گفته شد. و دعای تیغ هم این است:

    هنگامی‌كه سید در جواب الله گفتن خادم، اِیْ وَالله گفت، بلافاصله گوید: «تیغْ بُرّا، نَفَسْ گیرا، وَ اِشارَه‌ی شاه… الی آخر».

    ی – دُعای رُخْصَتْ: كه بعد از ختم تمام عملیات جم، برای آزادی جم‌نشین خوانده می‌شود این است: كه خادم پالاوِیج ایستاده، و پاها را جفت به هم متصل نموده، دو انگشت سبابه‌ی ‌دو دست را روی دو انگشت ابهام هر دو پا گذاشته، گوید اَلله، سید یا نایب سید گوید اِیْ وَالله، بلافاصله اورادی با نثر كُردی (به عبارات مختلفه) خوانده بدین مفاد: «بازگشت ما بندگان گنه‌كار، به سوی پروردگار در حالت استغفار است، كه خواجه‌ی كائنات، نظر به شفاعات مقامات پیران مستجاب‌الدعوات، تفضل فرموده، در دنیا از جمیع بلیات دور، و در آخرت مورد عفو غفور واقع گردد». خلاصه پس از ذكر دعای مقدمه به هر عبارت باشد، آن‌گاه گوید:

    «قاپِیْ جَمْعْ گُشادْ، وَ اَمْر اُستادْ، جَمْ‌نِشینْ آزادْ، راه رَهْرَوانْ، بَقایْ جاوْدانْ، سِرّ پیرانْ، كَرَمْ مَهْدِیْ صاحِب‌الزّمانْ، اَوّل یارْ آخر یارْ، بِحُكْم عَزیزْ شاه خاوَندِكارْ».

    (توضیح آن‌كه بعضی دو انگشت ابهام دست، روی دو انگشت ابهام پا گذارند.)

    ۱۳- با توجه به مراتب فوق لازم است دانسته شود، برای هر یك از نذور شش‌گانه‌ی مندرجه‌ی در فصل چهاردهم این كتاب، چند مرتبه دعا

  • ۱۱۷
    فصل پانزدهم

    تكرار می‌شود:

    اولاً – برای قربانی و آنچه در حكم قربانی است، و آنچه از حیث تشریفات مانند قربانی است، و خدمت، شش مرتبه تكرار می‌شود، بدین ترتیب:

    ۱- دعای تیغ.

    ۲- دعای رخصت بعد از دعای تیغ.

    (هر دو تكبیر ندارند).

    ۳ و ۴- دعای مندرجه‌ی بند (ز) این فصل، كه مرتبه‌ی اول اختصاص به سرجم، و مرتبه‌ی دوم پس از انجام قسمت دادن به جم‌نشین، خوانده می‌شود؛ (هر دو تكبیر دارد).

    ۵- دعای سفره، بعد از دعای دوم نذر خوانده می‌شود؛ (تكبیر دارد).

    ۶- دعای رخصت، ختم جم است؛ (تكبیر ندارد).

    ثانیاً – دعای نیاز و شكرانه، سه مرتبه است؛ یعنی، دعای تیغ، و دعای رخصت از دعای تیغ، و دعای سفره، ندارد. بقیه، مانند قربان و غیره می‌باشد، كه دعای اول و دوم مندرجه‌ی بند (ز) تكبیر دارد، و دعای رخصت تكبیر ندارد.

    فقره‌ی ‌دیگر، به جای كلمه‌ی صرف یا مصرف نمودن نذر، غالباً كلمه‌ی (سبز نمودن) نیز استعمال می‌شود، كه به اصطلاح اهل حق معنی سبز كردن، همان صرف یا مصرف نمودن است.

    ۱۴- وظیفه‌ی خلیفه این است: خلیفه از خوان قربان با دست راست شروع به تقسیم می‌نماید، و هر قسمتی از گوشت قربان، جوف

  • برهان‌الحق
    ۱۱۸

    یك قسمت از نان (كه قسمت‌های نان قبلاً آماده شده ‌است) گذاشته و می‌پیچد.

    مقدار زیادی و كمی قسمت‌ها، موكول به تناسب جمعیت است. باید طوری قسمت نمود، احدی از حاضرین در آن محوطه بی‌بهره نماند، و در عین حال هم سعی و مراقبت كامل شود، تمام قسمت‌ها (۱) به تساوی و بدون تبعیض باشد، زیرا در این خصوص از بزرگان دین اكید سخت شده ‌است. و در هر مرتبه هم دست به خوان برای قسمت كردن برده می‌شود، باید یكی از اسماالله را مورد ذكر قرار داده؛ بعبارةٍ اُخری، از آغاز تا انجام تقسیم نذر، به ذكر مداوم مشغول باشد. بعضی هم در هر قسمتی كه می‌دهند این ذكر را نیز تكرار می‌نمایند «مشت پیر و پادشاه» یا «دست پیر و پادشاه» یعنی «مشت یا دست از پیر حقیقت، و اذن و بركت از خدا».

    ۱۵- ترتیب قسمت دادن و دعا خواندن: ابتداء یك قسمت به نام سرجم با یك قلم استخوان بلولی و استخوان كله‌ی قربان، خلیفه به خادم می‌دهد. خادم قسمت را زیارت كرده، و با حال احترام به دست گرفته، و در آستانه‌ی جم پالاویج ایستاده، بعد از ذكر (اول آخر یار) تكبیر گوید؛ سید هم بلافاصله شروع به دعا خواندن قربانی كند؛ جم‌نشین هم كه دو زانو نشسته‌اند كمر را خم كرده، دست‌ها را از روی التجاء به حالت حاجت و قنوت نگه داشته، مشغول عبادت می‌شوند، و در هر جمله از اذكار قلبی، كلمه‌ی «آمین» كه معنی طلب اجابت دعا است نیز تكرار می‌نمایند.

    • ۱- مستندات ردیف ۳۰٫
  • ۱۱۹
    فصل پانزدهم

    همین كه سید از خواندن دعا فارغ شد، خادم (۱) با گفتن ذكر (اول آخر یار) به سجده می‌رود؛ جم‌نشین هم به تبعیت خادم در همان حال نشستن‌، سجده‌ی زمین می‌نمایند.

    آن‌گاه خادم سرجم را كه تا آن‌وقت در دست داشته، جنب خوان قربانی گذاشته، برای تقسیم قسمت به جم‌نشین نزد خلیفه می‌رود. از خلیفه كه مشغول قسمت كردن است، قسمت‌ها را با دو دستی محترماً گرفته، اگر تنها باشد، خودش هر قسمتی را كه از خلیفه می‌گیرد اول به سیدی كه دعای نذر خوانده، سپس به ترتیب از طرف راست تا آخر جم‌نشین، هر نفری یك بخش می‌دهد. هیچ‌كس هم حق گرفتن قسمت اضافی (۲) ندارد، و در هر حركتی هم همیشه باید از جهت راست خود پیچیده و حركت نماید.

    اگر خادم متعدد بود، خادم اول جلوی خوان قربانی مقابل خلیفه ایستاده، قسمت را به خادم دوم داده، آن خادم یا خادم‌ها هم به همین ترتیب از طرف راست خود به دیگری سپرده، به جم‌نشین می‌دهند. و طوری هم باید خلیفه و خادم‌ها هر یك خدمت محوله‌ی ‌به خود را انجام دهند، در حال سكوت و ادب و احترام انجام گیرد. هر گاه ضرورتاً ایجاب نماید با هم تكلم نمایند، باید حتی‌الامكان به ایماء و اشاره و آهسته باشد كه دیگران صدای آنان را نشنوند، و این حكم تعمیم به عموم اهل جم نیز دارد.

    وقتی كه قسمت جم‌نشین تمام داده شد، خادم‌ها هم هر یك قسمت خود می‌گیرند و در آستانه‌ی جم قرار گرفته، با دو دست قسمت را نگه داشته،

    • ۱- مستندات ردیف ۳۱٫
    • ۲- مستندات ردیف ۳۲٫
  • برهان‌الحق
    ۱۲۰

    مانند مرتبه‌ی اول در حال ركوع (اول و آخر یار) گفته، خادم اول تكبیر گوید، و سید هم دعای قبلی را تكرار می‌نماید؛ جم‌نشین هم با حالت ركوع، همگی قسمت‌های خود با دو دست گرفته، مشغول ذكر و آمین گفتن می‌شوند. دعای دوم كه به اتمام رسید، سید به جم‌نشین اجازه‌ی ‌خوردن، هر یك قسمت خود را، می‌دهد.

    ظرف آبگوشتی هم كه برای خواندن دعای آبگوشت به جمع آورده شده بود، از جم بیرون برده، داخل دیگ آبگوشت نموده، آن‌وقت هر كس از اهل جم‌نشین یا خارج، می‌تواند از آن بخورد. چون در بعضی جمع‌ها مرسوم است، وقت غذا خوردن نیز آبگوشت برای جم‌نشین به جمع می‌آورند؛ و در بعضی جمع‌ها، بعد از ختم جم، آبگوشت داده می‌شود. به هر تقدیر آبگوشت قسمت كردن هم باید به تساوی و بدون تبعیض باشد.

    بعضی معتقدند، تا ختم جم كه دعای رخصت خوانده می‌شود، جز نوشیدن قطره‌ای از آب نوشیدنی و دست شستنی، كه بعد از دعای سفره به جمع آورند، چیزی نباید خورد، ولی این عقیده خارج از دستور كلی و جزء مباحات است.

    استخوان‌های قربان هم كه در ظرف علیحده نزد خلیفه است، از لحاظ این‌كه، شاید كسانی میل به دندان زدن استخوان داشته باشند، بدین ترتیب قسمت می‌گردد: بدواً از قلم‌های قربان، هر قلمی با هر بخش به جم ‌نشین داده، اگر كسر آمد، از بقیه‌ی استخوان به جای قلم استفاده می‌شود. مازاد از آن را بعد از دعای دوم، مقداری به جم‌نشین داده، مقداری هم نگه داشته، پس از ختم جم به اشخاصی جزء جم‌نشین نبوده‌اند، داده ‌می‌شود.

  • ۱۲۱
    فصل پانزدهم

    ولی تا وقتی جم ختم نشود، قلم‌های قربان را نباید شكست. بعد از ختم جم و رفع احتیاج، هر چه از استخوان‌ها باقی مانده، یا دفن كنند یا به بیابان بریزند تا جانوران از آن استفاده نمایند.

    دیگر آن‌كه، اجازه‌ی غذا خوردن در جم هم، راجع به غذاهایی است كه در آن جمع به عنوان نذر دعا خوانده شده ‌است و بس. مهلت آن هم تا زمانی است، شروع به دعای سفره شود. دعای سفره هم وقتی خوانده می‌شود كه گوشت خوان قربانی به اتمام رسیده، خلیفه از قسمت كردن و جم‌نشین از صرف غذا فارغ شده باشند.

    ۱۶- از دعای سفره و سایر تشریفات تا ختم جم این است: خلیفه كه به آخرین بخش خوان گوشت رسید، آن بخش آخر را كه به (ته خوان) معروف است، می‌تواند جهت خود بردارد. البته این بخش، علاوه بر بخش معمولی او است.

    پس از اعلام فراغت خلیفه از قسمت كردن، خادم سفره و نان و استخوان و نمك و غیره را جمع كرده، در خوان جای گوشت قربانی گذارده، به آستانه‌ی جم آورده، با حالت ركوع دست به خوان و سفره گرفته، (اول و آخر یار) و (تكبیر) گوید؛ جم‌نشین نیز با حالت ركوع و دست به دعا آمین گویند. سید هم دعای سفره خواند.

    بعد سفره و خوان را از جم بیرون برده، بلافاصله (آب چَرخ جَم) را برای نوشیدن به جم آورند.

    موضوع آب چرخ جم هم این است: خادم قدحی از آب نوشیدنی به جم آورد؛ فقط (اول و آخر یار) گوید، زیرا تكبیر ندارد؛ و دعای مخصوصی هم ندارد ولی اگر سید بخواهد استحباباً

  • برهان‌الحق
    ۱۲۲

    اورادی (۱) در این خصوص بخواند بی‌فایده نیست، كما این‌كه بعضی می‌خوانند. ابتداء از سید و بعد از طرف راست در جمع گردانده، هر كس تشنه باشد به قدر كفایت، و هر كس هم تشنه نباشد یك قطره به عنوان زیارت، از آن آب می‌نوشد. هر گاه آب قدح تمام شد ظرف دیگری آب باید قبلاً حاضر باشد كه بلافاصله رفع احتیاج شود. و خادم هم موظف است، آن قدح آب را كه به جمع می‌گرداند، با گردش قدح در دست خود نیز، هر مرتبه كه از آن نوشیده می‌شود، موضع تماس لب با لبه‌ی قدح را تغییر دهد؛ همین كه به انتهای جمع رسید، خادم‌ها هم به نوبه‌ی خود از آن نوشیدند، اول و آخر یار گفته، قدح را از جمع بیرون می‌دهند. این آب چرخ جم، بعضی قبل از دست‌شویی به جمع می‌آورند و بعضی بعد از دست‌شویی، در هر دو صورت اشكالی به نظر نمی‌رسد.

    پس از انجام گردش آب چرخ جم، آفتابه لگن برای دست‌شویی با وسیله‌ی دست خشك كردن، به جمع آورند. ترتیب دست‌شویی این مرتبه هم مانند مرتبه‌ی اول است، با این تفاوت، به جای مسح (۲) رطوبت دست به صورت، یك مشت آب آفتابه برای شستن دهن مضمضه كرده، لیكن آن آب را از باب نزاكت به گلو فرو می‌برند.

    غرض، بعد از انجام گردش آب چرخ و دست‌شویی، خادم یا خادم‌ها، دست جمع‌نشین را به ترتیبی كه در فصل سیزدهم این كتاب ذكر گردیده می‌بوسند، و اشخاص دیگر هم غیر از خادم‌ها كه در جم سر پا ایستاده‌اند، اگر میل داشته ‌باشند، می‌توانند به اتفاق خادم‌ها دست جمع را

    • ۱- مستندات ردیف ۳۳٫
    • ۲- مستندات ردیف ۲۹٫
  • ۱۲۳
    فصل پانزدهم

    ببوسند. بعد از خاتمه‌ی دست بوسیدن جم، خادم‌ها نیز به نوبه دست همدیگر را بوسیده، به سجود رفته، اول و آخر یار گفته، آن‌گاه از سجده برخاسته، به تفصیلی كه در بند (ی) این فصل گفته شد پالاویج ایستاده، خادم اول (الله) گوید، سید هم دعای رخصت ر ا قرائت نماید.

    پس از دعای رخصت، خادم‌ها مجدداً به سجود رفته، اول و آخر یار گفته، و با خواستن همت از جم برخاسته؛ در این هنگام اگر قبلاً نیاز پوست آماده و صرف شده باشد فبها، و اِلاّ سیّد خطاب به خادم كرده، مطالبه‌ی ‌نیاز پوست می‌نماید، و خادم گوید «به شرط مهلت». بعد از آن، عملیات آداب جمع قربانی خاتمه یافته، و جم‌نشین آزاد هستند.

    راجع به نیاز پوست یا نیازهای دیگر، كه قبل از ختم جم تهیه شده باشد، در این صورت، اگر جم‌نشین آمادگی داشته و خسته نباشند، پیش از دست‌بوسی، نیاز را به جمع آورده، پس از تقسیم نیاز و خواندن دو دعای مربوط به نیاز، آن‌وقت عمل دست‌بوسی و دعای رخصت جم انجام می‌گیرد. یعنی جهت نیاز، عمل دست‌بوسی و دعای رخصت جداگانه‌ای اعمال نمی‌شود. و اگر نیاز بعد از رخصت جم قربان به جمع آورده شد، اعم از این‌كه بلافاصله یا با فاصله باشد، دست‌بوسی و دعای رخصت جم نیاز، مستقلاً انجام می‌گیرد.

    و نیز بخش سرجَمْ هم، بعد از ختم جم، حق كسانی است به قاعده‌ی الاهم فالاهم بدین ترتیب:

    شخص تازه‌واردی كه قسمت بلاصاحبی برای آن موجود نباشد. كسی كه تصدی حفظ نظافت و روشنایی و سایر امور جم‌خانه با او است. سیدی كه دعای نذر را خوانده. ساداتی كه ممكن است در آن جمع

  • برهان‌الحق
    ۱۲۴

    حضور داشته باشند. سادات مزبور، به اضافه‌ی كلام‌خوان و خلیفه و خادم‌ها هر كس دیگری، كه جم‌نشین تصویب نماید.

    دو مطلب دیگر قابل توجه است، باید در نظر گرفته شود:

    مطلب اول آن‌كه، اگر كسی مشروبات الكلی كه نهی شرعی دارد خورده باشد، یا از لقمه‌ی حرام نپرهیزد، یا رعایت احترام نذر را نكند، نباید از غذای نذر بخورد.

    مطلب دوم آن‌كه، اهل حق، هر نذری به هر قصدی و برای هر حاجتی كه مشروع است كرده باشد، ولو آن حاجت هم (بنا بر مصلحتی) برآورده نشود، باید آن نذر را ادا نماید. چون كه، اهل حق واقعی كسی است، خیر خود در مصلحت خدا بیند. خواجه حافظ می‌فرماید:

    «در طریقت هر چه پیش سالك آید خیر اوست

    در صراط‌المستقیم ایدل كسی گمراه نیست»

    ۱۷- مسائلی است مربوط به این مقام لازم است دانسته شود:

    اولاً – بعضی دعای قربان را اختصاص به سرجم نداده، خلیفه پس از بخش سرجم، بلافاصله قسمت تمام جم‌نشین و خادمین را تا آخر داده، آن‌گاه دعای اول و دوم متعاقباً خوانده می‌شود.

    ثانیاً – بعضی قائل‌اند كه جهت چراغ جم‌خانه و سید و كلام‌خوان و امثالهم، هر یك یك بخش اضافی باید ببرند.

    ثالثاً – بعضی دعای اول و دعای رخصت و تكبیر، مطلقاً ندارند.

    رابعاً – بعضی قبل از این‌كه گوشت قربانی را در دیگ گذاشته بار كنند، قطعاتی از گوشت اطراف گردن و سینه‌ی قربانی به نام نقدینه كباب نموده، دعا می‌دهند می‌خورند.

  • ۱۲۵
    فصل پانزدهم

    خامساً – بعضی آبگوشت قربانی را، پیش از به جمع آوردن گوشت قربانی و انجام تشریفات، در همان آشپزخانه، توسط یك نفر سید و یك نفر خادم دعا خوانده، به مردم تقسیم می‌نمایند. در این صورت هنگام انعقاد جمع، دیگر آبگوشت برای دعا خواندن یا به جمع دادن، در جمع آورده نمی‌شود.

    سادساً – در بعضی جمع‌ها، برای تكبیر گفتن دعای سفره، خلیفه از جا برخاسته به جای خادم تكبیر سفره را می‌گوید، تا ختم جم هم سر پا می‌ایستد.

    سابعاً – هنگامی ‌آفتابه لگن دست‌شویی طبق دستور فراز ۱۰ مبحث اول این فصل به جم آورده‌ می‌شود، به جای این‌كه فقط با ادای ذكر (اول آخر یار) رسمیت جم را اعلام دارد، در بعضی جم‌ها تكبیر و دعای معمولی نذر را (برای هر مرتبه یك بار) توسط خادم و سید قرائت می‌گردد.

    باری علاوه بر مسائل هفت‌گانه‌ی فوق، اختلافات دیگری هم مربوط به آداب و رسوم صرف نذور، بین جماعت اهل حق وجود دارد، لیكن از لحاظ این‌كه تأثیر تام در اصل اركان كلام سرانجام ندارد، از تذكارش خودداری شد.

    مبحث دوم – آنچه در حكم قربان است، یعنی چهار قربانی بی‌خون:

    چنان‌كه در فصل چهاردهم این كتاب گفته شد، عبارت‌اند از: ماهی، جوز، گرده، انار، كه از حیث تشریفات صرف شدن مانند قربانی هستند، با این تفاوت:

    ۱- هیچ‌یك نیاز پوست ندارند.

    ۲- ماهی نظر به این‌كه ذبح شدن با تیغ ندارد، از این‌رو دعای تیغ

  • برهان‌الحق
    ۱۲۶

    و دعای رخصت مخصوص به تیغ هم ندارد. مضافاً طبخ او محدود به پخته شدن مانند قربانی نیست؛ می‌توان آن را كباب كرد یا با روغن سرخ نمود یا به انحاء دیگر به صورت غذا درآورد كه غذائیت داشته و قابل تقسیم باشد.

    ۳- جَوز، گِرده، اَنار:

    اولاً – تشریفات آب نوشیدنی معروف به آب چرخ جم و دست‌شویی ندارند. همانا رعایت پاكی بدن كه جزء اركان است كفایت می‌كند.

    ثانیاً – در دعای تیغ، دیگر دعای رخصت مخصوص به تیغ را ندارند، زیرا مانند قربانی تشكیلات مستقلی برای دعای تیغ خارج از جم ندارند، تا مستلزم دعای رخصت جداگانه‌ای غیر از دعای ختم جم باشد. تیغ و نذر با هم در جمع حاضر می‌شود. طریقه‌ی استعمال تیغ در هر یك از آن‌ها هم این است: بعد از دعا خواندن تیغ، از سر تا آخر شروع به بریدن و خرد كردن باید بشود؛ محل سر هم در جوز، آن نقطه‌ای می‌باشد كه جای اتصال به شاخه‌ی درخت است؛ در انار، جای گل كردن او است. ولی سر بریدن گرده، جنبه‌ی ‌تشریفاتی دارد. هر گرده‌ای از هر طرفی كه باشد بدواً كمی از آن به نیّت سر بریدن، با تیغی كه دعا خوانده شده ‌است بریده، سپس بقیه‌ی گرده را با تیغ یا با دست، به قسمت‌های مساوی تقسیم می‌نمایند.

    ضمناً باید دانست، هر گاه تعداد گرده و انار به مقداری باشد امكان پیدا كند به هر نفری یك عدد یا بیش‌تر، بدون تجزیه قسمت داده شود اشكال ندارد، لیكن نسبت به هر عددی باید تشریفات سر بریدن انجام گردد. ولی جوز اعم از زیاد یا كم، باید هر جوزی تا آخر با تیغ خرد نمایند، آن‌گاه

  • ۱۲۷
    فصل پانزدهم

    قسمت شود. (بعضی هم گرده و انار را بدون استعمال تیغ قسمت می‌نمایند).

    مبحث سوم – آنچه نه قربان است و نه در حكم قربانی:

    یعنی در ردیف هیچ‌یك از چهار قربانی خون‌دار و چهار قربانی بی‌خون (مندرجه در فصل ۱۴) به شمار نمی‌آیند كه عبارت‌اند از: خربزه، شكر یا قند، بادام، قاویت، نمك. این‌ها فقط از حیث انجام تشریفات صرف نذر، شبیه به قربانی‌های بی‌خون مذكور در مبحث دوم می‌باشد، با این تفاوت راجع به تیغ قربانی اختلاف نظری هست بدین تفصیل:

    بعضی گویند، چون شكر و بادام و قاویت و نمك، هیچ‌كدام احتیاجی به استعمال تیغ ندارند، پس مانند ماهی تیغ هم ندارند. در قند هم اگر دعای قند شكن، به نیابت دعای تیغ داده شود، جنبه‌ی استحبابی دارد نه وجوب، زیرا از اصل جزء شكر محسوب شده ‌است. فقط خربزه مانند انار است، در این صورت تیغ و دعای تیغ دارد.

    بعضی گویند، غیر از بادام كه مانند ماهی محتاج به تیغ نیست، بقیه از لحاظ انجام تشریفات، باید تیغ و دعای تیغ داشته ‌باشند. النهایه در خربزه استعمال می‌شود و در بقیه، بعد از دعای تیغ، با دهن آن، دو خط صلیبی روی خوان آن‌ها می‌كشند. جای سر خربزه هم برای سر بریدن محلی است كه به بوته اتصال داشته (عكس اتصال به بوته هم عقیده بعضی است).

    پس غیر از موضوع تیغ، سایر تشریفات گرده و انار به طور كلی شامل اشیاء مندرجه در این فصل خواهد بود.

  • برهان‌الحق
    ۱۲۸

    مبحث چهارم – خدمت است:

    تمام تشریفاتش عین تشریفات قربانی می‌باشد، و به جای نیاز پوست هم، نیازی به نام (نیاز پَر خروس) كه حداقل یك بیستم( ۱ / ۲۰ )و حداكثر یك دهم ( ۱ / ۱۰ )قیمت خروس، باید در نظر گرفت و صرف نمود. و این در صورتی است پر خروس فروش نرود یا ارزشش ناچیز باشد، و الا هر ارزشی دارد مناط اعتبار خواهد بود.

    مبحث پنجم و ششم – نیاز و شكرانه است:

    از حیث تشریفات مانند گرده و انار، از قربانی‌های بی‌خون است؛ به استثنای این‌كه نیاز و شكرانه، دعای تیغ و دعای سفره ندارند.