فصل هیجدهم
عبادات خصوصی اهل حق
(مشتمل است بر سه مبحث)مبحث اول – نماز اهل حق (۱) :
مقدمتاً باید دانست به طوری كه كراراً در این كتاب تذكر داده شده، اهل حق، مسلمان و تابع احكام قرآن است.
پس آنچه از آیات قرآنی دلالت بر ظاهر امر دارد، آن را به نام مرحلهی شریعت پیرو میباشند، و آنچه دلالت بر باطن امر و كشف حقایق دارد، آن را به نام مرحلهی عرفان مورد عمل قرار دادهاند.
بعبارةٍ اُخری تمام تكالیف شرعی خود را اعم از، اصول و فروع، و حلال و حرام، و اوامر و نواهی، و وجوب و مستحب و مكروه و مباح، طابقالنعّل بالنعّل دستورات شارع مقدس مرعی میدارند، سپس در مقام سیر سلوك هم، قدمهایی برداشته، طی مراحلی مینمایند.
روی این اصل، در این كتاب زائد میداند از مسائل فقهیه بحـث
- ۱- نماز شریعت در منزلهی شخم زدن زمین برای زراعت است، و نیاز حقیقت، بذر پاشیدن به آن زمین، برای بهرهبرداری است.
- ۱۳۹فصل هجدهم
نماید، زیرا آن مطالب معمولْ به عموم مسلمین بوده و هست، و توسط علمای اعلام و فقهای گرام، كثرالله امثالهم، به حد اشباع مورد بحث قرار گرفته است، محتاج به بیان نیست. فقط آنچه علاوهی بر آن، از نظر سیر تكامل عرفان، ذكرش لازم میباشد، نگاشته شده و میشود.
علیهذا منافاتی ندارد، كه عبادات مخصوصه را نیز، مكمل نماز شرعی قرار داده، و موسوم به «نماز اهل حق» نمود.
چون نماز، به اصطلاح اهل شرع، صلوة نامیده شده، و صلوة به وضع لغوی یعنی دعا. دعا هم به طور مطلق، خواندن است؛ شامل استغاثه و استعانة نیز میشود. البته دعا در مقام عبادت، مبنی بر حمد و ثنای خدا و استغاثه و بندگی است، اعم از اینكه به هر لفظ و معانی و به هر كیفیت و عنوانی باشد. چنانكه در قرآن، عبادات حضرات ابراهیم و موسی و عیسی و سایر انبیاء را، مطلقاً صلوة خوانده شده؛ و حال اینكه، عبادت هر یك از پیغمبران و پیروان آنان، از حیث اركان ظاهری، به نحو خاصی، بدون مشابهت به یكدیگر انجام میشده.
بنا بر این عبادت، كه لفظ دعا یا نماز به آن اطلاق میشود، مراحلی دارد:
مرحلهی اول – عبادتی است جسمانی، در عالم ناسوتی، كه هر فرقهای از ادیان مختلفه، به طریق مخصوصی عمل مینمایند، و در اسلام نیز، به ترتیب متداولهی فعلی انجام میشود.
این مرحله را، مقام شریعت گویند. تأثیرش آنكه، عامل را، فقط از اعمال زشت و ناپسند باز میدارد. چنین عابدی را، عابد مِنَالله خوانند.
مرحلهی دوم – عبادتی است، فارغ از قیود اركان جسمانی، و اذكار
- برهانالحق۱۴۰
زبانی. محل آن، از سینه به قلب است. حاصلش، حضور قلبی و اشراق معنوی است. بزرگتر و رفیعتر از مرحلهی اولی میباشد. بعبارةٍ اُخری، عالمی است ملكوتی.
این مرحله را، مقام طریقت گویند. تأثیرش آنكه عامل را، وارسته از علایق دنیوی، و دور از هوی و هوس شهوانی، و وسوسهی نفسانی مینماید. چنین عابدی را، عابد بالله خوانند.
توضیح آنكه، برای این دو مرحله، شواهد زیادی در قرآن كریم هست، منجمله این آیه است: «اُتْلُ ما اُوحِیَ اِلَیْكَ مِنَالْكِتابِ وَ اَقِمِ الصَّلوةَ اِنَّالصَّلوةَ تَنْهی عَنِالْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَلَذِكْرُاللهِ اَكْبَرُ وَاللهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعوُنَ» یعنی «ای پیغمبر، بخوان آنچه وحی شده، به سویت از كتاب و به پایدار نماز را همانا نماز باز میدارد نمازگذار را از اعمال زشت و ناپسند و هر آینه یاد خدا و ذكر او بزرگتر است و خدا میداند آنچه را می سازید» (سوره ۲۹ – آیه ۴۵).
مرحلهی سوم – عبادتی است، از مرتبهی قلب ارتقاء به مرتبه نفس ناطقهی روحانی یافته، و فارغ از هستی ماده و صورت گشته، و در تجرّد محض، سیر عالم جبروتی مینماید.
این مرحله را، مقام عرفانی، و معرفت به نفس گویند. تأثیرش آنكه، از پایهی ایمان، به نتیجهی اطمینان میرسد.
به مصداق این آیهی شریفه: «اَلَّذینَ امَنُوا وَ تَطْمَئِنُّ قُلوُبُهُمْ بِذِكْرَاللهِ اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّالْقُلوُبُ» یعنی «آنان كه ایمان آوردند آرام گیرد دلهای ایشان به یاد خدا آگاه باش به یاد خدا آرام گیرد دلها» (سوره ۱۳ – آیه ۲۸).
- ۱۴۱فصل هجدهم
چنین عابدی را، عابد اِلَیالله خوانند.
مرحلهی چهارم – عبادتی است، از خود بیخود شده، مانند قطره به دریای بیكران توحید الهی محو گشته، روحش به حق و حقیقت واقعی مبدأ اصلی، اتصال یافته.
این مرحله را، مقام حقیقت، و عالم لاهوتی گویند. چنین عابدی را، عابد فَنا فِیالله خوانند.
البته این مقام لاهوتی نیز، منتهی به نشئه هاهُوتِی (۱) میگردد، و در آن نشئه هاهوتی، سه مرحلهی دیگر برای سیر كمال هست، پس از طی آن مراحل، نتیجهی فیض ابدی دربر خواهد داشت، كه وصف آن به تقریر و تحریر نیاید. كسی، به كیفیت آن واقف میشود، هفت شهر عشق عالم عرفان و عرفانی را طی كرده باشد:
«هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یك كوچهایم» كه در قرآن مجید نیز میفرماید: «وَ لَقَدْ خَلَقْنا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرائِقَ وَ ما كُنّا عَنِالْخَلْقِ غافِلینَ» (سورهی ۲۳ – آیهی ۱۷).
آری در آن حالت است، كه پیكان تیر از پای علی (ع) بیرون آورده متوجه نمیشود، و همان كیفیت است كه نار نَمرودی را بر خلیل گلزار مینماید؛ خلاصه:
«چشم دل باز كن كه جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی» «گـر باقلـیم عـشـق رو آری همه عالم تو گلسـتان بینی» - ۱- Hâhûtî
- برهانالحق۱۴۲
مبحث دوم – روزهی اهل حق:
فلسفهی روزه، به طور كلی، امساك از غذا خوردن است، كه خواص عدیده دارد، منجمله این خاصیتها است:
اول آنكه، افراط در خوردن، برخلاف اصول بهداشتی است.
دوم آنكه، با توجه به گرسنگی خویش، متوجه گرسنگی درماندگان شود، و نسبت به آنان رحم و شفقت روا دارد.
سوم آنكه، مازاد غذای امساكیه را، كه ذخیره شده است، به مستحقین انفاق نماید، به مصداق آیهی كریمه: «وَ یَقیمُونَالصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» یعنی «به پای دارند نماز را و از آنچه روزی دادیم آنان ببخشند» (سوره ۲ – آیه ۳).
چهارم آنكه، چون امر خدا است، اطاعت امر حسن بندگی است.
چنین روزهای، از زمان حضرت آدم صفیالله تا حضرت محمد خاتمالانبیاء (ص)، در هر زمان و هر مكان، به كیفیت خاصی، بین ادیان مختلفه متداول بوده؛ از آن جمله صوم ماه رمضان میباشد؛ كما اینكه قرآن مجید آیاتی در این خصوص دارد منجمله این آیه است: «یا اَیُّهَاالَّذینَ امَنوُا كُتِبَ عَلَیْكُمُالصِّیامُ كَما كُتِبَ عَلَیالَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقوُنَ» یعنی «ای گروه مؤمنان نوشته شده است بر شما روزه بدانسان كه نوشته شده است بر آنان كه پیش از شما بودند شاید پرهیزكار شوید» (سوره ۲ – آیه ۱۸۳).
البته روزه هم به همان قیاس نماز مراحلی دارد:
- ۱۴۳فصل هجدهم
مرحلهی اول – كه مقام شریعت است؛ همانا فلسفه و خواص آن فوقاً مذكور شد. این مقام عالم ناسوتی و سَیْر مِنَالله میباشد.
مرحلهی دوم – كه مقام طریقت است؛ سالك طریق این مرحله، با حفظ انجام تكلیف صوم وجوبی، صومها و پرهیزهای دیگری نیز، برای تزكیهی نفس، و جلوگیری از هوی و هوس شهوانی دارد، كه حداقل، یك اربعین متوالی در سال خواهد بود. مضافاً، مستحبات هم حتیالقوه والامكان رعایت مینماید، مانند صوم سه روز ایامالبیض در هر ماه. یا سایر صومهای مستحبهی منقوله، در احادیث و اخبار ائمهی اطهار. این مقام عالم ملكوتی و سَیْر بِالله میباشد.
مرحلهی سوم – كه مقام معرفت است؛ قطع نظر از امساك غذای جسمی، شرطش دائمالصّوم بودن مادامالعمری، از تمام منهیات شرعی و عرفی و اخلاقی است (به هر حالت و هیئت و وضعیتی باشد). بعبارةٍ اُخری به توفیق قوهی ملكهی فاضله، تنفر ذاتی از قبایح حاصل كند. این مقام عالم جبروتی و سَیْر اِلَیالله میباشد.
مرحلهی چهارم – كه مقام حقیقت است؛ صوم دائمی از لذائذ دنیوی است، كه همیشه سرمست نشئه اخروی باشد. این مقام عالم لاهوتی و سَیْر فَنا فِیالله میباشد؛ تا به نشئه هاهوتی برسد.
پس با توجه به مراتب دو مبحث فوق نتیجه این شد، نماز و روزه، هر یك مراحلی دارد: مرحلهی اول كه مقام شریعت است، نماز و روزهی مرسومی بینالمسلمین، به موجب حكم آیات قرآن مبین است، كه امری است وجوبی، و تكلیفی است شرعی؛ عمل به آنها، بر مكلفین، واجب و به جای خود صحیح و مطاع خواهد بود. سایر مراحل هم، برای حائزین
- برهانالحق۱۴۴
آن مقامات نیز، معتبر میباشد. بنا بر این منافاتی با هم ندارند، و مانعةالجمع نیستند.
روی این اصل، مسلك اهل حق، در طی مراحل یاد شده، عباداتی مخصوص به خود دارد، كه شمهای از آن، ضمن فصول گذشته (موضوع جم و جمخانه و نذور) معروض گردید. در مبحث آتی هم مختصری از، روزهی اختصاصی مسلك مزبور، بیان میشود.
مبحث سوم – روزهی خصوصی اهل حق:
بر هر فرد اهل حق، كه مكلف شرعی است، اعم از ذكور و اناث، واجب است، هر ساله به موعد معین، سه روز متوالی روزهدار باشد، بدین تفصیل:
الف – روزهی مزبور، چند اسم دارد، كه هر یك به مناسبتی نامیده شده است: نِیَّتْ مَرّنُوِی (۱) – دَعْوات شاهِیْ (۲) یا پادشاهی – نِیَّتْ قَوَّلْ طاسِیْ (۳) ، و وجه تسمیهی آنها این است:
۱- نِیَّت مَرّنُوِی: (نیت) یعنی قصد كردن، مضاف است بر (مرنو) و (مرنو) یعنی (غار نو)، مضافالیه (نیت) است. (یا) متصلهی به (واو) مرنو هم (یا) نسبت میباشد. معنی تركیبیاش آنكه: «قصد جای آوردن سه روز روزه، به احترام روزهی غار نو».
حكایت اجمالی غار نو چنین است: به طوری كه در فصل هفتم این كتاب اشاره شد، وقتی سلطان از بَرزنجه هجرت فرمود، مخالفینش، یعنی برادرانـش قشـونی از ایل چیـچـك فراهم آورده، ایـشان را تعـقیـب
- ۱۴۵فصل هجدهم
نمودند. بین راه، در كوه شِندِر كوه (مرز ایران و عراق فعلی)، غاری پدیدار گشت كه تا آنوقت كسی از آن اطلاع نداشت. سلطان و یارانش، سه شبانهروز، نظر به محاصرهی قشون نامبرده، در آن غار، به حالت روزه گذراندند. روز چهارم دست قدرتی از غیب برون آمد و طوفانی بر آن قشون برانگیخت كه همگی هلاك یا تار و مار شدند. آن سه روز را روزه مرّنوی و روز چهارم را، روز پادشاهی و جشن حقیقت، نامیده شد.
۲- دَعْوات شاهِیْ یا پادشاهی: چون راجع به سه روز مزبور، سلطان به یاران تأكید فرموده، هر سال به همان وعده، از راه سپاسگزاری و به افتخار آن قدرتنمایی خداوند، سه روز روزهدار باشند، به این مناسبت، موسوم به دعوات شاهی گشت، زیرا اهل حق، دعوت به چنین عبادتی شدند.
۳- نِیَّت قَوَّلْطاسِیْ: مركب از سه لفظ است: نیّت، قوّل، طاس؛ به ضمیمهی (یا) نسبت. البته نیّت كه به معنی قصد است، ذكرش فوقاً گذشت. لیكن قوَّل و طاس، چون معنی لغوی فردی هر یك، با معنی تركیب مزجی هر دو، در فصل هفتم این كتاب (موضوع هفت نفر اهل قوّلطاس) مذكور گردیده، مستغنی از تكرار است. در اینجا فقط بیان منظور میشود از اینكه: قولطاس به تركیب مزجی یعنی «دانا نمودن و امر كردن به آن روزه، كه نیكو و زینت بخش عالم روحانی است».
بعبارةٍ اُخری سه روز مورد بحث، نیّت مرّنوی است، به اعتبار اینكه در غار نو واقع شده است، و نیّت قوّلطاسی است، به اعتبار اینكه بر اهل حق امر شده است، هر ساله مكلف به انجام آن باشند. دلیل واحدیت موضوع هم از كلام سرانجام است، كه سلطان:
اول راجع به مَرّنوُ میفرماید:
- برهانالحق۱۴۶
«یاران مَگِرْدِی اَوْ سُوَه سُوِی – قوُشَن چِیچَك پَرِیْ داوُدُوِی – سِهْ رُوژَی یِرِی تَنانِمْ اَوْ مَرّنُوِی» (۱) یعنی «یاران نگردید به آنسو و اینسو – قشون چیچك برای مبارزه است – سه روزهی سه تن یارانم در غار نو میباشد».
(زیرا آن ایام، فقط سلطان با سه تن از یارانش، در آن غار بودهاند).
دوم راجع به قَوَّلْطاسْ میفرماید:
«نَكَرْدَشْ مُشْكِلْ كِرْدَشْ آسانَنْ – یارْ كَعْبَهْی شَرِیفْ قِبْلَهْیْ خاصانَنْ – وَ عِشْقْ یاران قَوَّلْطاسانَنْ» (۲) یعنی «عمل نكردنش مشكل و عمل كردنش آسان است – یار كعبهی شریف قبلهی خاصان است – به یاد یاران قولطاسان میباشد». البته (یار) در مصرع اول یعنی خدا. یاران در مصرع دوم، همان یاران غار نو مراد است.
ب – موعد به جای آوردن آن سه روز روزه، هر ساله، از دوازدهم لغایت چهاردهم ماهی از ماههای قمری است، كه آن ماه در بین برج قوس و جدی (آذر – دی) شمسی واقع شود. هر گاه اول برج قوس با غُره ماه قمری در یك شب باشد، ماه قمری بعدی ماه روزه خواهد بود، به دلیل كلام سرانجام میفرماید:
«یِرِیْ رُوْ یارانْ آما اَوْ دِلِیْ – دُوازدَهْ وَ ماهْ نَهْ دِلِیْ چِلِیْ (۳)
- ۱-مستندات ردیف ۳۴٫
– yârân magerdî aw suva sovî – qûshan cîcak parî dâvûdovi – serûzhay yerî tanânem aw marrnowî. - ۲-مستندات ردیف ۳۵٫
– Nakardash moshkel kerdash âsânan – yâr ka,bay sharîf qeblay khâs ânan – Va eshq yârân qavval tâsânan. - ۳-مستندات ردیف ۳۶٫
– Yeri rû yârân âmâ aw delî – Dovâzdah va mâh na delî celî - ۱۴۷فصل هجدهم
یعنی «سه روزهی یاران آمد به میان – از دوازده ماه در میان چله».
مقصود از (چِلِیْ) چلهی بزرگ و چلهی كوچك زمستان میباشد، كه چلهی بزرگ عبارت است: ماه اول زمستان با تتمهی چهل روزش از ماه دوم. چلهی كوچك هم باقی ماندهی ماه دوم زمستان است. هر دو روی هم رفته، چلی نامیده میشوند.
توضیح آنكه، بعد از این جهت اختصار، از ذكر جملهی مرّنوی و قوَّلطاسی منصرف، فقط به ذكر كلمهی (نیّت) اكتفاء میشود.
ج – نذورات متعلق به نیّت:
۱- از شب اول نیّت (شب ۱۲)، لغایت شب پادشاهی (شب ۱۵)، لازم میآید هر خانواری از اهل حق، در صورت امكان، هر شب نذر داشته باشد. مقدار نذر هم، موكول به بضاعت اشخاص است، یعنی از شبی یك تكه نان، تا برسد به شبی یك خدمت، یا بیشتر.
۲- نذر شب اول به افتخار پیر ازلی، و شب دوم به افتخار دلیل ازَلی، و شب سوم به افتخار مصطفی داوُدان جهت رفع بلیّات، و شب چهارم به افتخار پادشاه حقیقت میباشد.
(بعضی شب اول به افتخار مصطفی داودان و شب دوم و سوم به افتخار پیر و دلیل، نذر را انجام میدهند، اشكالی هم ندارد.)
۳- به نام سرفطر یاری (۱) ، هر نفری پنج شاهی پردی وری، كه معادل ارزش یك ربع مثقال نقرهی خالص است، شب اول یا شب پادشاهی صرف میشود.
۴- گردهی رمزبارَی است. در روز پادشاهی، یا شب بعد از شب
- ۱- توضیح آنكه، سرفطر یاری و سرانهی یاری شامل تمام نفرات اهل خانه است.
- برهانالحق۱۴۸
پادشاهی (شب ۱۶)، هر نفری یك گرده، به افتخار گردهی رمزباری صرف میشود.
۵- سرانهی یاری، هر نفری سالی سه قران (۳ ریال) پردی وری، كه معادل ارزش سه مثقال نقرهی خالص میباشد، روز پادشاهی، دو ثلث آن تسلیم خاندان پیر، و یك ثلث تسلیم دلیل میشود. اگر دلیل حاضر نبود، سهم دلیل هم تحویل پیر میگردد تا به دلیل برساند. پیر و دلیل هم گر چه میتوانند آن را به هر مصرفی برسانند، ولی اگر به مصرف تشكیلات جم و جمخانه برسد، اولی خواهد بود، و دادن سرانه مانع از این نیست، اهل حق تبرعاً اضافه بر سرانه، نیاز دیگری به پیر و دلیل بدهند.
۸- یك نذر دیگری است به افتخار پیرموسی، جهت ثبت كردار، كه در ظرف مدت از شب شانزدهم لغایت سَلْخ ماه نیّت صرف میشود.
د – متفّرعات نیّت كه موجب بعضی اختلافات شده است:
اول – راجع به موعد نیّت است، كه سلطان فرموده: «دُوازْدَهْ وَ ماهْ نَه دِلِیْ چِلِی» چون چِلی به طور مطلق كه گفته شده، فقط به معنی چلهی زمستان است، دیگر معلوم نیست منظورش، چلهی زمستان كدام یك از حسابهای معمولی میباشد. زیرا آنچه از حسابهای متداولهی فعلی ملل مختلفه در تقویمها و سالنامهها مندرج است، به طور كلی ده فقره، بدین اسامی است:
۱- حساب شمسی ۲- باستانی ۳- جلالی ۴- زردشتی ۵- فُرس قدیم ۶- زردشتی قدیم ۷- رومی و روسی ۸- میلادی مسیحی ۹-
- ۱۴۹فصل هجدهم
تركی غازان خانی ۱۰ – عربی، كه ماههای قمری باشد.
از حسابهای فوق: چون آغاز و انجام سالهای شمسی و باستانی و جلالی و زردشتی یكی است، هر چهار، در حكم واحد محسوب داشته، به حساب شمسی اكتفاء میشود. و فرس قدیم و زردشتی قدیم هم چون نتیجتاً یكی هستند، آن هم به حساب فرسی اكتفاء میشود. حساب رومی و روسی هم چون متحد هستند، به حساب رومی اكتفاء میشود. حساب میلادی هم چون در زمان سلطان معمول به قلمرو ایشان نبوده، و حساب غازان خانی هم چون قائم به فصول ثابت نیست، هر دو از موضوع این بحث خارج میباشند. حساب قمری هم گر چه مانند غازان خانی فصول ثابت ندارد، ولی چون مبنای نیّت بر او است، برای انطباق با چِلی ذكرش لازم است.
پس حسابهایی كه برای تعیین موعد نیّت مدخلیت دارند این است:
۱- شمسی، كه به اصطلاح بعضی، حساب ییلاقی و تركی نیز گفته میشود.
۲- فُرسی، كه به عُرف عام، حساب گرمسیری و اختیارات و كردی نیز گفته میشود.
۳- رومی، فعلاً معمول به بعضی مناطق است.
۴- قمری.
بنا به مراتب فوق، جماعت اهل حق، هر گروهی، یكی از حسابهای سهگانهی بالا را، مأخذ انطباق ماه قمری با چلهی زمستان قرار دادهاند. روی این اصل موعد روزهی آنان مختلف شده است.
دوم – با اینكه نیّت مرّنوی و نیت قوّلطاسی، طبق حكایت
- برهانالحق۱۵۰
سابقالذكر، هر دو مربوط به یك موضوع و یك فقره سه روزه است، معذلك كسانی كه روزه را به حساب فرسی و یا در بین برج آذر و دی (قوس و جدی) انجام میدهند، اختصاصاً روزهی خود را به نام نیّت مرنوی، و كسانی كه به حساب شمسی یعنی بین برج دی و بهمن (جدی و دلو) عمل میكنند، روزهی مانحن فیه را فقط به نام قوّلطاسی، و كسانی كه حساب رومی را دارند، بعضی مرّنوی و بعضی قولطاسی مینامند. بعبارةٍ اُخری هر یك، نیّت مرّنوی و نیت قوّلطاسی را دو نیّت جداگانه میدانند.
سوم – آنان كه نیّت خود را اختصاصاً مرّنوی میدانند، سه روز روزه را از ۱۲ لغایت چهاردهی ماه، و آنان كه قولطاسی مینامند، از ۱۵ لغایت ۱۷ ماه، هر یك به مأخذ حساب انتخابی، اعم از شمسی یا رومی یا فُرسی اجراء مینمایند.
و علت اینكه مرّنوی و قوّلطاسی، بعضیها دو نیّت جداگانه فرض كردهاند این است:
چون مشهور است، بعد از برقراری نیت مرّنوی و گذشتن چندین سال به همان منوال، یكوقت هفت نفر به نام یاران اهل قوّلطاس، كه اسامی آنان در فصل هفتم این كتاب یادآور شده، ایام سه روز روزهی مرّنوی را به قلهی كوه شاهو كه منطقهی سردسیری است رفته، در آن فصل زمستان متفقالقول به حال طلب نشسته، استدعا داشتند سلطان تفقد فرموده، از مقرّ خود قریهی شیخان به آن مكان (تقریباً بیش از هشت فرسخ مسافت بین آنها است) تشریف آورده، سرافرازشان فرماید؛ از قضای ربّانی برف سنگینی آمد؛ مانند ظرف طاس، هفت نفر مزبور را، مظروفوار در بر
- ۱۵۱فصل هجدهم
گرفت، و سه شبانه سه روز زیر برف ماندند. بالاخره سلطان نجاتشان داد، و سه روزی كه زیر برف بودند (از ۱۵ لغایت ۱۷ ماه قمری)، حسبالامر سلطان مرسوم شد، اهل حق به افتخار جانبازی آن مجاهدین راه حق، هر ساله سه روز (از ۱۵ لغایت ۱۷) روزهدار باشند.
حال بعضی گویند، چون معنی لفظ (قوّلطاس) تناسب موضوعی با قضیهی نیّت مرّنوی و این نیّت یاران اهل قوّلطاس هر دو دارد، مانعةالجمع نیست مترادفاً به هر دو موضوع استعمال شود. زیرا چنانكه قبلاً توضیح شد «قوّلطاس» یعنی «دانا نمودن» یا «امر كردن به امری كه نیكو و زینت است» كه به هر دو نیّت صدق میكند. اگر طاس به معنی ظرفیت هم تلقی شود، باز بیمناسبت به هر دو نیت نیست، زیرا یاران مرّنوی مظروفوار، محصور ظرف طاس غار نو بودند، و یاران اهل قوّلطاس هم مظروف ظرف طاس برف، و یاران هر دو مكان هم متفقالقول دانا و آمر به داعی خویش بودند.
بعبارةٍ اُخری استعمال لفظ قوّلطاس در نیّت مرّنوی به معنی اعم، و در نیت یاران اهل قولطاس، به معنی اخص خواهد بود. از اینرو جمعی از (۱۲ لغایت ۱۴)، به قصد روزهی مرّنوی و قولطاسی به معنی اعم و از (۱۵ لغایت ۱۷)، به قصد روزهی یاران اهل قولطاس به معنی اخص، كه شش روز متوالی باشد، در یكی از حسابهای شمسی یا فرسی یا رومی روزهدار میشوند.
چون كه، سه روز اولی به موجب كلام سرانجام واجب دانند كه میفرماید: «هَرْ كَسْ رُوچَهی پادْشامْ كَلْ كَرُو – پادْشامْ وَ سَرْ تَقْصِیرُ و گُناشْ
- برهانالحق۱۵۲
نَوْیَرُو» (۱) یعنی «هر كس روزهی پادشاه حقیقت ناقص كند – خدای من از تقصیر و گناهش نمیگذرد».
و سه روز دومی را مستحب نامند، به دلیل این كلام: «مُردَهی سِهْ رُوچَهْ زِنْدَهْشانِی كَردْ – پَرِیْ شُكرانَهْ عَیدِشانِی كَرْدْ» (۲) یعنی «آنان كه مردهی سه روزه بودند زندهشان كرد – برای شكرانه عید آنان شد»، كه به شكرانهی آن كرامت استحباباً آن روزه را به پای داشتند، و الا امری وجوبی نبود.
و بعضی شش روز را، هر سه روز، به حسابی جداگانه انجام میدهند. و بعضی هم فقط مرّنوی، و بعضی هم فقط قوّلطاسی به معنی اخص را، ولی در یكی از حسابهای نامبرده به جای میآورند.
توضیح آنكه: كسانی روزهی هر دو نیت را انجام میدهند، اعم از شش روز متوالی یا هر سه روز در یك موعد، چهار شب نیّت دوم هم مانند چهار شب نیّت اول، نذوراتی مستقلاً صرف مینمایند. معمولاً شب اول را به افتخار شاه ابراهیم، و شب دوم را به افتخار بابا یادگار، و شب سوم را به افتخار خاتون رمزبار، و شب چهارم را به افتخار پادشاه حقیقت به مصرف میرسد.
البته كسی كه هر دو نیت را انجام میدهد، نذر پیرموسی و گردهی
- ۱۵۳فصل هجدهم
رمزباری را در نیت دوم، به شرحی كه سابق مذكور شد، صرف مینماید.
سرفطر و سرانه هم فقط یك بار است، در هر یك از نیتها به مصرف برساند اشكال ندارد.
چهارم – در نیت مرنوی بعضی به جای «دوازدهی و ماه نَه دِلِی چِلِی»، «دوازدهی و ماه هَرْچِهْ نَه چِلِیْ» مورد عمل قرار میدهند، بدین توضیح:
هر ماهی از ماههای قمری، كه شب دوازدهمش در چلهی بزرگ فرسی واقع شود، ولو همان شب دوازدهم ماه قمری، شب اول چلهی بزرگ باشد، همان ماه را، از (۱۲ لغایت ۱۴)، سه روز روزهدار میشوند. و چون طایفهی ایل گُوران عموماً، با عدهی دیگر از سایر اهل حق، بدین نحو عمل میكنند، این نیت را نیز نیّت گُوران و مرّنوی هر دو مینامند.
پنجم – جماعتی از اهل حق به نام طایفهی عالیقَلَندری، سه روز مورد بحث را، در موعد مخصوصی انجام میدهند كه به هیچوجه مرتبط با ماه قمری نیست. آن هم بین خودشان به دو دسته منقسم میباشند: یك دسته از روز دوازدهم لغایت چهاردهم ماه اول زمستان فرسی، سه روز روزهدار میشوند. دستهی دیگر سه روز روزه را وقتی انجام میدهند، كه روز اولش آخر برج قوس و روز دوم و سومش روز اول و دوم برج جدی باشد.
جدیداً دستهی دیگر از طایفهی عالیقلندری نیز از دستهی اول و دوم منشعب گشته، به جای حساب فرس قدیم، حسابی را از خود اختراع نمودهاند كه همیشه فصول چهارگانهی سنواتی آن، ۴۵ روز با چهار فصل سالیانهی حساب باستانی (شمسی) تفاوت دارد، یعنی جلوتر است. آنگاه
- برهانالحق۱۵۴
از روز دوازدهم ماه اول آن زمستان ابتكاری لغایت روز چهاردهم، سه روز روزهدار هستند، بدین توضیح: روز شانزدهم آبان باستانی (عقرب)، روز اول زمستان میدانند كه تا اول دی باستانی (جدی) چهل و پنج روز فاصله دارد. و از روز بیست و هفتم لغایت روز بیست و نهم آبان، سه روز روزهی معهود را انجام خواهند داد.
بعضی هم روز دوازدهم و سیزدهم و چهاردهم كانونالثانی حساب رومی را، سه روز روزهی خود را قرار دادهاند.
و بعضی هم روز یازدهم كانونالثانی نیز به عنوان استقبال از سه روز مزبور روزهدار میشوند، كه جمعاً چهار روز میشود.
بعضی هم به نام طایفهی آتشبگی، سه روزهی نیّت را، اعم از مرنوی یا قولطاسی صائم نمیشوند، ولی نذورات نیت را طبق آداب خاصی كه دارند، به موعدی كه روزهداران نیّت یاران اهل قولطاس نیّت میآورند، نذورات خود را مصرف مینمایند.
* * *
در خاتمه بیمورد نمیداند اختلافاتی كه بین جماعت اهل حق راجع به سه روزهی مورد بحث وجود دارد بدین تفصیل حل و فصل نماید، تا موجب رفع اشكالات شود:
بدواً باید دانست، از مجموع مفاد مبحث سوم (خاصه بند – د) از فصل هیجدهم این كتاب، چنین مستفاد میشود: ضابطهی حكم سه روز روزهی نیّت مرّنوی و قوّلطاسی، همانا این كلام سرانجام، فرمودهی حضرت سلطان اسحق است: «یِرِیْ رُو یارانْ آما اَوْ دِلِیْ – دُوازْدهی وَ ماهْ نَهْ دِلِیْ چِلِیْ یا هَرْچِهْ نَهْ چِلِیْ» كه به علت ایجاز در كلام، و عدم
- ۱۵۵فصل هجدهم
وسیله برای تحقیق، سبب اشكالاتی به شرح زیر شده است:
۱- (دوازدهی و ماه)، آیا از اول تا آخر ماه منظور است، یا فقط روز دوازدهی ماه اگر مصادف با چله بشود كافی است؟
۲- (نه دلی چلی) یا (هر چه نه چلی)، كدامیك صحیح است؟
۳- (چلی): از این كلمهی چلی یعنی چله، آیا كدامیك از چلههای چهار فصل مراد است؟
۴- كدامیك از حسابهای سنواتی شمسی و رومی و فرسی منظور است (۱) ؟
۵- كلمهی (چلی) به طور مطلق ذكر شده است. آیا شامل هر دو چلهی بزرگ و كوچك میشود یا خیر؟ بعبارةٍ اُخری، مقارن بودن ماه روزه با هر دو چله شرط است، یا واقع شدن در چلهی بزرگ كافی است؟
۶- روزهی مرّنوی و قوّلطاسی، آیا از اصل هر دو یكی است یا خیر؟
۷- در صورتی كه هر دو یكی نباشد، آیا هر دو واجب است، یا یكی از آن مستحب و دیگری واجب؟
۸- اگر یكی از آن مستحب باشد، كدامیك مستحب است؟
۹- موعد شروع به روزه گرفتن هر یك از مرّنوی و قوّلطاسی، در چه روزی از ماه مطلوبه میباشد؟
نظریه:
جواب حلی اشكالات نُهگانهی فـوق، به مـوجب آنچـه از مـفاد
- ۱- زیرا سایر حسابهای سنواتی مندرجهی در این مبحث، به علتی كه ذكر شد خارج از موضوع بحث است.
- برهانالحق۱۵۶
مجموع كلام یاد شدهی مذكوره در مبحث سوم از فصل هیجدهم این كتاب استنباط میشود، به عقیدهی اهل تحقیق بدین توضیح است:
۱- (دوازدهی و ماه)، مراد از دوازدهم ماهی است قمری، كه اول آن ماه میان چله باشد، به عبارت دیگر اول ماه مزبور، مصادف با دوم یا بیشتر از چله باشد. دلیلش نیز ضمن جواب فراز دوم (نه دلی چلی) خواهد آمد.
۲- (نه دلی چلی) یا (هر چه نه چلی)، به دو دلیل، (نه دلی چلی) صحیح است:
دلیل اول آنكه: اكثر نسخ كلام سرانجام (نه دلی چلی) نوشته است، بدیهی است در هر مورد، اكثریت بر اقلیت ترجیح دارد.
دلیل دوم آنكه: بین (نه دلی چلی) و (هرچه نه چلی) عموم خصوص مطلق است، یعنی آن جایی كه (نه دلی چلی) باشد، قطعاً بر (هرچه نه چلی) هم صدق میكند، لیكن (هرچه نه چلی) ممكن است بر (نه دلی چلی) صدق نكند. زیرا به قاعدهی (هرچه نه چلی)، فقط مصادف بودن روز دوازدهم ماه قمری با چله شرط است، ولو از اول ماه قمری تا یازدهم خارج از چله باشد. اما به قاعدهی (نه دلی چلی)، میباید اول ماه قمری در چله واقع شده باشد. بنا بر این، چله شامل تمام ماه قمری میشود، كه دوازدهم ماه قمری نیز دربر خواهد داشت. روی این اصل به هر تقدیر فرض شود (اعم از نه دلی چلی یا هرچه نه چلی) احوط آن است، به دستور (نه دلی چلی) پیروی كرد، تا هیچیك از دو قاعدهی نامبرده از آن خارج نگردد.
۳- (چلی) همانا چلهی زمستان، موعد روزهی مانحن فیه است، نـه
- ۱۵۷فصل هجدهم
چلهی سایر فصول، بدین دلایل:
اولاً – یاران قولطاس در فصل زمستان روی قلهی كوه شاهو رفته، و سه شبانهروز (ایام سه روزهی مرّنوی) طلب نشستند، چنانكه حضرت سلطان میفرماید: «یكپارچَهْ اَوْری چَهْ گِردِیْ باران – سه شب و سه روز وَ نَشانْ باران… الخ».
ثانیاً – جهت تعیین موعد سه روزهی مرّنوی، حضرت شیخ امیر میفرماید: «وَعْدَهی شاخْشِمارْ كَلْ رَمْ شاهُوْ – اِقْرارْ مِیردانْ كُوهَ وْ سَرْآسُو… الخ»، كه همیشه آن (شاخشمار) در فصل زمستان واقع خواهد شد.
ثالثاً – متواتراً از زمان حضرت سلطان الی حال، عموم اهل حق بدون اختلاف چلهی زمستان را موعد روزهی مرّنوی و قوّلطاسی و غیره میدانند.
۴- راجع به حسابهای سنواتی، در اینجا نظریاتی هست، قبلاً باید دانسته شود، تا اصل مقصود واضح گردد:
نظریهی اول این است: بعضی گویند، چون محل اقامت دائمی حضرت سلطان (بعد از هجرت از برزنجه و مرّنو) در اورامان بوده، و حساب سنواتی اورامان هم به حساب فرسی است، پس حساب فرسی صحیح است.
نظریهی دوم این است: بعضی گویند چون روزهی مرنوی بدواً در (مرّنو) جزء كشور عراق فعلی واقع گشته، و حساب سنواتی آن منطقه هم به حساب رومی بوده و هست، پس حساب رومی مناط اعتبار است.
نظریهی سوم این است: عقلاء قوم گویند، چون حساب شمسی
- برهانالحق۱۵۸
جامعیت و مقارنت با هر دو حساب چلهی فرسی و رومی دارد، یعنی به هر تقدیر حساب شود بالاخره قسمتی از چلهی هر دو حساب را در بر خواهد داشت، پس احوط آن است حساب شمسی را ملاك عمل قرار داد، تا هر یك از حسابها كه صحیح باشد شاملش گردد.
فلذا با توجه به نظریات فوق و تلفیق بین آنها، حساب شمسی از لحاظ احتیاط، بیشتر به نظر معتبر میرسد. روی همین اصل هم گروهی از اهل حق، هر ساله هر ماهی از قمری، بین برج قوس و جدی (آذر و دی) واقع شد، دوازدهم آن ماه را اول روزهی مرّنوی قرار دادهاند.
۵- راجع به كلمهی (چلی): چون كلمهی (چلی) به طور مطلق و بدون مضاف و مضافالیه و قید و شرط ذكر گردیده، تردیدی نیست شامل هر دو چلهی بزرگ و كوچك، یعنی دو ماههی اول و دوم زمستان خواهد بود. زیرا سی روزهی ماه اول زمستان، به اضافهی ده روز از ماه دوم زمستان، موسوم است به چلهی بزرگ زمستان، و بیست روز تتمهی ماه دوم زمستان، موسوم است به چلهی كوچك زمستان، كه هر دو منحیثالمجموع (چلی) نامیده شده است. زیرا (یا) ملحقهی به (چل) به اعتباری علامت جمع است.
بنا بر این، هر ماهی از قمری، در هر دو چله واقع شود، ماه روزه شناخته میشود. از اینرو هر جا ذكر از (چلی) شود هر دو چله مراد است.
۶- روزهی مرّنوی و قوّلطاسی، گر چه چنانكه در همین مبحث مذكور گشت، از اصل به معنی اعم یكی بودهاند، ولی بعداً به طوری كه قبلاً اشاره شد، به معنی اخص از هم تفكیك شدند، و هر یك جداگانه
- ۱۵۹فصل هجدهم
به گروهی اختصاص یافت. به این اعتبار فعلاً به دو فقره محسوب هستند.
۷- در صورتی كه هر دو یكی نباشد، به موجب این كلام «هَرْ كَسْ نَگِیرُو یِرِیْ رْو یارانْ… الخ» امر وجوب، فقط به یك فقره سه روز روزه تعلق دارد. پس مسلم است از دو فقره سه روزهی مزبوره، یك فقره واجب و یكی مستحب است.
۸- اگر یكی از آن مستحب باشد، چون روزهی قوّلطاسی به هر تقدیر فرض شود، از ریشهی روزهی مرّنوی اتخاذ گردیده مستحب میباشد، و امر وجوبی تعلق به روزهی مرّنوی دارد.
۹- موعد شروع به روزه گرفتن: آنچه مسلم است، روزهی مرّنوی به موجب نصّ صریح كلام «دوازدهی و ماه نه دلی چلی… الخ» از ۱۲ ماه شروع میشود، و روزهی قوّلطاسی چون مستحب و مؤخر از روزهی مرّنوی است، بایستی بعد از ختم سه روزهی مرّنوی بلافاصله از پانزدهم ماه شروع شود. بدین توضیح: سه روز، از ۱۲ لغایت ۱۴ ماه، متعلق به مرّنوی و واجب است، سپس سه روز از ۱۵ لغایت ۱۷ همان ماه، متعلق به قوّلطاسی و مستحب است.
بنا به مراتب فوق، هر ماه قمری كه در میان چلهی بزرگ زمستان (اعم از اینكه چلهی كوچك زمستان بگیرد یا خیر) واقع شود، از دوازدهم شروع به سه روز روزهی وجوبی مرّنوی، و از پانزدهم شروع به سه روز روزهی مستحبی قوّلطاسی میشود.
لیكن با توجه به مفاد دو تبصرهی ذیلالذكر نتیجه این میشود، كه در آنها مذكور است:
- برهانالحق۱۶۰
تبصرهی ۱ – چون روزهی مقررهی مرّنوی امری است وجوبی و قائم به وقت معین، از اینرو لازم است هر ساله موعد آن ثابت باشد. از طرفی هم حسبالامر حضرت سلطان، باید در چلهی زمستان اجراء شود. حساب فرسی هم به علتی كه قبلاً بیان شد، سالی چند ساعت به مأخذ حساب شمسی كسر دارد كه موجب تغییر تدریجی فصول و عدم ثبات موعود معهود خواهد شد. لذا برای رفع این اشكال و ثابت نگه داشتن موعد مقرره، میباید حساب فرسی را در حساب شمسی یا رومی ملحوظ داشت تا رعایت هر دو موضوع شود، یعنی اجرای امر، به حساب فرسی، و ثابت نگه داشتن به حساب شمسی و رومی. بنا بر این هر ماه قمری كه در برج قوس و جدی (آذر و دی) هر دو، واقع شود، دوازدهم آن ماه، روز اول سه روز روزهی مرّنوی است، زیرا جمع بین (نه دلی چلی) و (هرچه نه چلی) و چلهی فرسی و شمسی و رومی، همچنین مصداق فرمایش حضرت شیخ امیر میباشد كه میفرماید: «وعدهی شاخشمار كل رم شاهو… الخ». با این قید هر گاه اول ماه قمری و برج قوس یكی باشد، ماه قمری بعدی ماه روزه است.
تبصرهی ۲- گر چه به طوری كه قبلاً ذكر شد، روزهی مستحبی قول طاسی بلافاصله بعد از روزهی مرنوی اجرا میشده است، بعبارةٍ اُخری شش روز متوالی از ۱۲ لغایت ۱۷ در ماه بوده است، ولی چون جمع كثیری از اهل حق، به علت آشنا نبودن به حساب فرسی یا رومی، روزهی قولطاسی را به حساب چلهی زمستان شمسی انجام میدهند، كه معمولاً یك ماه با ماه روزهی مرّنوی فاصله دارد؛ لاجرم نظر به اینكه روزهی قوّل طاسی امری است مستحب، و اكثریت اهل حق هم به ترتیبی كه گفته شد
- ۱۶۱فصل هجدهم
به آن عمل مینمایند، بدیهی است رأی اكثریت در چنین موارد معتبر و مطاع است، لذا عمل به آن خالی از اشكال میباشد.
پس با ملاحظهی دو تبصرهی فوق، و مفاد مجموع محتویات مبحث سوم این فصل، ماحصل آنكه:
اولاً – روزهی مرّنوی از دوازدهم لغایت چهاردهم ماهی است، كه در برج قوس و جدی واقع شود، و روز پانزدهم عید فطر است. مگر اینكه اول برج قوس و اول ماه قمری یكی باشد، در این صورت ماه بعدی روزهی مرّنوی است.
ثانیاً – روزهی قولطاسی، از پانزدهم لغایت هفدهم ماهی است، كه در میان برج جدی واقع شود، و روز هیجدهم عید فطر است. وَاللهُ اَعْلَمُ بالصَّوابِ.