سؤالات مربوط به فصل هیجدهم
«عبادات خصوصی اهل حق»
خلاصهی سؤالات مبحث اول:
۱- نماز در مرحلهی حقیقت.
۲- طغیان شهوانی و طرز مبارزهی با آن.
۳- نیاز حقیقت و نماز شریعت.
۴- چرا نمیشود نماز را به فارسی خواند؟
۵- صلوة وسطی.
۶- علل تهمتهای ناروا به فرقهی اهل حق.
۷- وظیفهی اهل حق در برابر تكالیف شرعی چیست؟
۸- آیا آیات قرآن از احكام است یا مسائل؟
۹- اهل حق تابع بطون حقیقی احكام قرآن است.
۱۰- اهل حق و ظواهر آیات قرآنی.
۱۱- دستورات كلام سرانجام و احكام شرع.
۱۲- علت اوراد خواندن پیروان شما چیست؟
۱۳- مراتب قبله از نظر اهل حق.
۱۴- كفن و دفن مردگان اهل حق مانند سایر مسلمین است.
۱۵- آیا غسل حقیقت میت بعد از انجام تشریفات شریعت است؟
۱۶- دعای غسل و نماز و تلقین میت و فاتحهی اهل قبور.
۱۷- دعای غسل جنابت، حیض و نفاس.
۱۸- دعای غسل مس میت.
- ۵۵۹ملحقات
۱۹- دعای غسل و تیمم.
۲۰- دعای چراغ روشن كردن در شب.
۲۱- شركت اهل حق در مجالس سینهزنی امام حسین.
۲۲- عشق مجازی و عشق حقیقی.
۲۳- عشق مقدم است یا عقل؟
۲۴- آیا عشق به خدا میسر است؟
خلاصهی سؤالات مبحث دوم:
۱- علت تطبیق اربعین ریاضت شما با ماه رمضان چیست؟
۲- صوم ماه رمضان و ایامالبیض و دائمالصوم بودن.
۳- آیا ریاضت و چله مقدمهی كمال است؟
۴- صوم ایامالبیض – حكم روزه ریاضت غیر دستوری – روزهی صمت.
۵- آیا نشئه ظاهری ضد نشئه باطنی است؟
خلاصهی سؤالات مبحث سوم:
۱- مقدمات و ترتیبات روزهی مسلك اهل حق.
۲- روزهی اهل حق از واجبات است و عوض هم ندارد.
۳- سن وجوب روزه برای بچههای اهل حق – وقت افطار و سحر.
۴- تعیین مدت روزه در مناطقی كه ساعات شب و روز نامتعادل است.
۵- قصد روزه گرفتن نیت مرنوی.
۶- قصد روزه گرفتن روزههای مستحبی، مثلاً قولطاسی.
۷- مبطلات روزهی مسلك اهل حق.
۸- تكلیف كسانی كه نتوانند سه روزهی مرنوی را روزهدار باشند.
۹- زنان در حالت حیض و نفاس و پختن نذورات.
۱۰- غسل كردن در حین روزهدار بودن.
۱۱- تكلیف مردان محتلم در سه روزهی نیت.
- برهانالحق۵۶۰
۱۲- كفارهی كسی كه نتواند سه روزهی وجوبی را روزهدار باشد.
۱۳- ارتباط سه روزهی اهل حق و سه روزهی پنج تن.
۱۴- آیا سه روزهی غار نو و دعوات شاهی و قولطاسی در اصل یكی است؟
۱۵- علت اختلاف در سه روزهی یارستان.
۱۶- به چه دلیل روزهی مرنوی در بین آذر و دی واقع میشود؟
۱۷- در چه شرایطی خدمتهای نیت به اشخاص تعلق میگیرد؟ نذور مقرری.
۱۸- تعداد خدمتهای وجوبی در شاهنامه و برهانالحق.
۱۹- اختلاف نظر در تعیین پیر صاحبنذر در شبهای نیت.
۲۰- سرفطر یاری.
۲۱- سرانهی یاری.
۲۲- سرانه بگیر سادات دستهوری چه كسی است؟
مشروح سؤالات و جوابهای مبحث اول:
سؤال ۱- در ابتدای مبحث اول فصل هیجدهم برهانالحق كه مربوط به نماز اهل حق است مینویسد: «اهل حق مسلمان و تابع احكام قرآن است». این جماعت كه خود را مسلمان و پیرو حضرت علی (ع) میدانند، چرا نماز نمیخوانند و روزهی ماه رمضان را نمیگیرند، در صورتی كه خود آن حضرت موقع نماز از فرط كثرت عبادت به حالت غش و ضعف میافتاد؟
جواب- اهل حق منكر نماز و روزه و سایر احكام شریعت نیستند. كما اینكه حلال و حرام و عقود و معاملات و نكاح و طلاق آنان همگی طابقالنعل بالنعل دستورات آیات قرآن مجید میباشد. اما راجع به نماز اهل حق لازم است مقدمتاً مندرجات مبحث اول فصل هیجدهم برهانالحق را با مختصر اضافاتی ذیلاً یادآور شوم:
- ۵۶۱ملحقات
نماز كه به اصطلاح اهل شرع صلوة نامیده میشود، صلوة به وضع لغوی یعنی دعا، دعا هم به طور مطلق خواندن است شامل استغاثه و استعانه نیز میشود.
البته دعا در مقام عبادت مبنی بر حمد و ثنای خدا و استغاثه و بندگی است، اعم از اینكه به هر لفظ و معانی و به هر كیفیت و عنوانی باشد؛ چنانكه در قرآن عبادات حضرتهای ابراهیم و موسی و عیسی و سایر انبیاء را مطلقاً صلوة خوانده شده، و حال اینكه عبادت هر یك از پیغمبران و پیروان آنان، از حیث اركان ظاهری، به نحو خاصی بدون مشابهت به یكدیگر انجام میشده. بنا بر این، عبادت كه لفظ دعا یا نماز به آن اطلاق میشود مراحلی دارد:
مرحلهی اول عبادتی است جسمانی در عالم ناسوتی كه هر فرقهای از ادیان مختلفه به طریق مخصوصی عمل مینماید، و در اسلام نیز به ترتیب متداولهی فعلی انجام میشود، و این مرحله را مقام شریعت گویند. تأثیرش آنكه عامل را فقط از اعمال زشت و ناپسند باز میدارد، چنین عابدی را (عابد منالله) خوانند.
مرحلهی دوم عبادتی است فارغ از قیود اركان جسمانی و اذكار زبانی، و محل آن از سینه به قلب است. حاصلش حضور قلبی و اشراق معنوی است، بزرگتر و رفیعتر از مرحلهی اولی میباشد، بعبارةٍ اُخری عالمی است ملكوتی، این مرحله را مقام طریقت گویند. تأثیرش آنكه عامل را وارسته از علایق دنیوی و دور از هوی و هوس شهوانی و وسوسهی نفسانی مینماید، چنین عابدی را (عابد بالله) خوانند.
توضیح آنكه برای این دو مرحله شواهد زیادی در قرآن كریم هست، منجمله (آیهی ۴۵ از سورهی ۲۹) میفرماید «اُتْلُ ما اُوحِیَ اِلَیْكَ مِنَالْكِتابِ وَ اَقِمِالصَّلوةَ اِنَّالصَّلوةَ تَنْهی عَنِالْفَحْشاءِ وَالْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُاللهِ اَكْبَرُ وَ اللهُ یَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ».
یعنی «ای پیغمبر بخوان آنچه وحی شده به سویت از كتاب و به پای دار نماز را همانا نماز باز میدارد نمازگذار را از اعمال زشت و ناپسند و هر آینه یاد خدا و ذكر او بزرگتر است و خدا میداند آنچه را میسازید».
مرحلهی سوم عبادتی است از مرتبه قلب ارتقاء به مرتبهی نفس ناطقهی روحانی
- برهانالحق۵۶۲
یافته، و فارغ از هستی ماده و صورت گشته، در تجرد محض، سیر عالم جبروتی مینماید. این مرحله را مقام عرفانی و معرفت به نفس گویند، چنانكه میفرماید: «من عرف نفسه فقد عرف ربه». چنین عابدی را (عابد الیالله) خوانند.
مرحلهی چهارم عبادتی است از خود بیخود شده مانند قطرهای به دریای بیكران توحید الهی محو گشته، روحش به حق و حقیقت واقعی مبدأ اصلی اتصال یافته. این مرحله را مقام حقیقت و عالم لاهوتی گویند. چنین عابدی را (عابد فنا فیالله) خوانند.
البته این مقام لاهوتی نیز منتهی به نشئه هاهوتی میگردد. و در آن نشئه هاهوتی سه مرحلهی دیگر برای سیر كمال هست؛ پس از طی آن مراحل، نتیجهی فیض ابدی در بر خواهد داشت كه وصف آن به تقریر و تحریر نیاید، كسی به كیفیت آن واقف میشود، هفت شهر عشق عالم عرفان و عرفانی را طی كرده باشد:
«هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یك كوچهایم» بنا به مراتب مذكوره، نماز حضرت علی نماز مرحلهی فنا فیاللهی بوده، و ضعف و غش آن هم در موقع عبادت، عارضهی طبیعت نبوده، بلكه اثر اتصال به حق باید دانست. به همین دلیل وقتی در یكی از غزوات پیكان تیری به پای مباركش مانده بود، بر حسب دستور حضرت رسول (ص) حین اشتغال به عبادت كه از خود بیخود بود و احساس درد نمیكرد، پیكان را از پایش بیرون كشیدند.
حال، اهل حق واقعی كه پیرو علی است باید عبادتش هم به آن كیفیت باشد. چنانكه بارها دیده شده، كسانی كه در موقع اشتغال به آن اذكار مخصوصه، اگر آتش با بدن آنان تماس یافته بیاثر مانده است.
اینجا است كه نار نمرودی بر خلیل معبودی، گلستان میشود:
- ۵۶۳ملحقات
چشم دل بازكن كه جان بینی آنچه نادیدنی است آن بینی گـر باقلـیم عشـق روی آری همه عالم تو گلـستان بینـی راجع به روزه هم به همان قیاس نماز، مراتبی دارد:
مرتبهی اول در مقام شریعت، عبارت است از امساك در غذا، به سه جهت:
جهت اول آنكه: با توجه به گرسنگی خویش متوجه گرسنگی فقراء و درماندگان شدن و نسبت به آنان رحم و شفقت روا داشتن.
جهت دوم آنكه: مازاد غذای امساكیه را انفاق مستحقین نماید، به مصداق آیهی كریمه «وَ یُقیمُونَالصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقْونَ» یعنی «به پای دارند نماز را و از آنچه روزی دادهایم آنان را ببخشند».
جهت سوم: اطاعت امر جهت حسن بندگی به خداوند خواهد بود.
چنین روزهای از زمان حضرت آدم صفیالله تا حضرت محمد خاتم انبیاء (ص)، در هر زمان و هر مكان به كمیت و كیفیت خاصی بین ادیان مختلفه متداول بوده است، از آن جمله صوم ماه رمضان است. كما اینكه در قرآن مجید از آیاتی كه در این خصوص بیان شده است (آیهی ۱۸۳ در سورهی بقره) میباشد، میفرماید:
«یا اَیُّهَاالَّذینَ امَنوُا كُتِبَ عَلَیْكُمُالصِّیامُ كَما كُتِبَ عَلَیالَّذینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» یعنی «ای گروه مؤمنان نوشته شده است بر شما روزه را چنانكه نوشته شده است بر آنان كه پیش از شما بودهاند شاید پرهیزكار شوید».
مرتبهی دوم در مقام طریقت، عبارت است از تزكیهی نفس و جلوگیری از هوی و هوس شهوانی، كه حداقل یك اربعین متوالی در سال، به اضافهی صوم سه روز ایامالبیض در هر ماه با سایر صومهای مستحبهی منقوله از احادیث و اخبار ائمهی اطهار است.
مرتبهی سوم در مقام معرفت، عبارت است از دائمالصوم بودن مادامالعمری از تمام منهیات شرعی و عرفی، به هر حال و وضعیتی باشد.
مرتبهی چهارم در مقام حقیقت، صوم از تمام لذائذ دنیوی و سرمست از نشئه اخروی در تمام عمر است.
- برهانالحق۵۶۴
لهذا چنانكه در مراحل نماز تذكر داده شده است، مراتب روزه هم این است: مرتبهی اول عالم ناسوتی و سیر منالله، و مرتبهی دوم عالم ملكوتی و سیر بالله، و مرتبهی سوم عالم جبروتی و سیر الیالله، و مرتبهی چهارم عالم لاهوتی و سیر فنا فیالله است.
پس به طور خلاصه، نماز و روزهی متداوله در شریعت به جای خود صحیح و مطاع است، و طی نمودن سه مرحله و مرتبهی دیگر هم برای حائزین آن مقامات صحیح و معتبر خواهد بود، یعنی منافات با همدیگر ندارند و مانعةالجمع نیستند. مثلاً برای اهل حق، انعقاد مجلس نیاز و سه روزهی صوم مخصوص حقیقت نیز از همان مراحل و مرتبهی یاد شده میباشد.
این بود فلسفهی نماز و روزه به عقیدهی اهل حق. البته علاوه بر اینكه گفته شد، مطالب و دلایل و براهین زیادی راجع به هر دو موضوع هست، ولی این مختصر نامه گنجایش بیان همهی آنها را ندارد. بعبارةٍ اُخری اگر مفصلاً وارد بحث شویم (مثنوی هفتاد من كاغذ شود)، بدیهی است العاقل یكفیهالاشارة.
سؤال ۲- در جواب سؤال قبل راجع به عبادت در مرحلهی طریقت مرقوم فرمودهاید: «تأثیرش آنكه عامل را وارسته از علایق دنیوی، و دور از هوی و هوس شهوانی، و وسوسهی نفسانی مینماید»، لطفاً بفرمایید طغیان شهوانی چه حالتی است. آیا این حالت برای زن و مرد هر دو هست، و جلوگیری از آن چگونه باید باشد؟
جواب- طغیان، به معنی از حد خود تجاوز كردن و سركشی میآید.
- ۵۶۵ملحقات
بنا بر این هر كس در نتیجهی وسوسهی نفس و غلبهی شهوت، گمراه و سركش شد كه از كارهای زشت پرهیز ننمود، گرفتار عوارض اغوای طغیان شهوانی میباشد. البته غلبهی شهوت برای زن و مرد یكسان است، و جلوگیری از آن هم تسلط بر نفس و مبارزه با هوی و هوس خواهد بود. (اغواء هم به معنی گمراه كردن است).
سؤال ۳- فرق نیاز حقیقت و نماز شریعت چیست؟
جواب- – نماز شریعت در منزلهی شخم زدن زمین برای زراعت است، و نیاز بذر پاشیدن به آن زمین برای بهرهبرداری است. اگر توضیح بیشتری در این خصوص لازم شود چون فوقاً راجع به روزه و نماز شریعت شرحی نگاشتهام به مفاد آن مراجعه گردد.
سؤال ۴- لطفاً توضیح فرمایید چرا نمیشود نماز را به فارسی خواند؟
جواب- علتش آنكه؛ چون اوامر صریح شارع مقدس باید طابق- النعل بالنعل اجراء شود، روی این اصل حتی قرائت حمد و سوره كه اركان مهمهی نماز است، در عربی هم نمیتوان كلماتش به كلمات دیگر عربی تغییر و تبدیل نمود. مضافاً موضوعات خاصّ هر زبانی كیفیّت مخصوصی در آن زبان دارد كه در ترجمهاش هر چقدر هم فصیح باشد مترتب نمیشود.
سؤال ۵- نماز اهل حق را كه در مبحث اول فصل هیجدهم مرقوم فرمودهاید مطالعه نمودم، و در مورد صلوة وسطی هم كه در قرآن مجید (سورهی ۲ آیهی
- برهانالحق۵۶۶
۲۳۸) به آن اشاره دارد روایاتی خواندهام، آیا نماز اهل حق همان صلوة وسطی نمیباشد؟
جواب- صلوة وسطی چنانكه خودتان متذكر شدهاید، روایات مختلفه دارد. چون مفسرین به طور تفصیل متعرض آن روایات شدهاند، بیان اقوال را در اینجا زائد میداند. ماحصل آنكه هر یك از نمازهای پنجگانهی یومیه، همچنین نماز یوم جمعه را به روایتی نماز وسطی نامیدهاند. و بعضی هم گویند همانطوریكه شب قدر مستتر در تمام ماه رمضان بلكه در تمام سال است، و اسم اعظم مستتر در مجموع اسماالله اعم از جلالی و جمالی میباشد، نماز وسطی هم در مراتب طولیهی نمازهای معموله مستتر خواهد بود. زیرا مراتب طولیه است كه از عالم ناسوتی به ملكوتی و جبروتی و لاهوتی و هاهوتی… الخ، ارتقاء جسته مانند روح در جسد، مرتبهی عالی از هر مرتبه را احاطه بر مرتبهی دانی خود داده، متوسط بینالطرفین واقع میشود، از این جهت موسوم به وسطی گشته. و الا اوقات و اثرات نمازهای مكتوبی فریضه، لفظاً و معناً به هر تقدیر تعبیر شود، در عرض یكدیگر قرار دارد نه در طول. روی این اصل نمیتوان وجه امتیاز یا ترجیح و مرجحاتی از لحاظ فلسفه و منطق بین آنها قائل شد، كما اینكه در آیهی ۱۴۳ سورهی بقره نیز میفرماید: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَكُونَالرَّسُولُ عَلَیْكُمْ شَهیداً… الایه». (امةً وسطاً) تشابه موضوعی با (وَالصَّلوةِ الوُسطی) دارد چه (امةً وسطاً) بر كسی صدق میكند كه در مراتب طولی به مرتبهی (لِتَكُونوُا شُهَداءَ… الخ) رسیده باشد. بقیهی مطالب معلوم است مخصوصاً به جوابیهی نماز و روزه كه فوقاً
- ۵۶۷ملحقات
نوشتهام مراجعه فرمایید بهتر متوجه خواهید شد.
سؤال ۶- در فصل هیجدهم برهانالحق مندرج است كه فرقهی اهل حق در تمام مسائل شرعی تابع مجتهدین اسلام میباشند. حال آنكه اكثر مجتهدین اسلام منجمله مرحوم مجلسی در كتاب «بحارالانوار» و سلطانالواعظین شیرازی در كتاب «شبهای پیشاور» ما را تكفیر نمودهاند.
جواب- اینكه مرقوم شده در برهانالحق مندرج است (اهل حق در تمام مسائل شرعی تابع مجتهدین اسلام میباشند» اشتباه است، چنین عبارتی در برهانالحق نیست. شاید منظورتان این باشد كه در فصل هیجدهم صفحه ۱۳۸ سطر ۳ برهانالحق مینویسد: «اهل حق تابع احكام قرآن است». در این صورت عبارت مرقومهی جنابعالی با این عبارت از حیث لفظ و معنی تفاوت فاحش دارند، زیرا فرق است بین كلمهی (مسائل) و (احكام)، همچنین بین جملهی (تابع مجتهدین اسلامی) و (تابع قرآن). به دلیل اینكه، اولاً دیده شده بسیاری از مسائل شرعی، به استناد روایات و اخبار مختلفه، موجب اختلاف نظر بین علمای اسلام گردیده. ثانیاً مجتهدین فُرق مختلفهی مذاهب اسلامی در هر عصری زیاد هستند، و چه بسا آرای آنان با یكدیگر متضاد میباشد. به همین لحاظ در برهانالحق نوشته «تابع احكام قرآن است»، (احكام) نوشته است نه (مسائل) و (قرآن) گفته است نه (مجتهدین) تا مصون از هر گونه شائبه و خدشه بماند. مضافاً در فصل دوازدهم صفحهی ۷۸ سطر ۱۷ برهانالحق صریحاً مینویسد: «این مسلك تقلیدی نیست، الی آخر». بنا به مراتب، گروه اهل حق به شرحی كه قبلاً عرض شد تابع احكام
- برهانالحق۵۶۸
قرآنی هستند.
اما اینكه فرمودهاید مرحوم مجلسی در كتاب بحارالانوار و بعضی علماء هم در اكثر تألیفات خود اهل حق را تكفیر نمودهاند، منجمله اشاره به كتاب شبهای پیشاور تألیف سلطانالواعظین شیرازی شده است، اغلب آن كتابها مخصوصاً بحارالانوار و شبهای پیشاور را دیدهام، به علاوه مجلات و مقالات نویسندگان خارجی هم در این خصوص بسیار مطالعه كردهام. از ماحصل مجموع آن اقوال به این نتیجه رسیدهام كه تمام تهمتهای ناروا و جملات بیجای آنان، روی اصل علل زیر میباشد:
علت اول آنكه: اهل حق، به سبب بیاطلاعی از ریشهی مسلك خود، تصور كردهاند علیاللهی میباشند، و به همین اسم معرفی شدهاند كه جزو غُلّات به شمار آمدهاند. و حال آنكه به موجب مشروحهی كتاب برهانالحق (صفحهی دو مقدمه و صفحهی ۱۷۷ مبحث سوم از فصل بیستم و تبصرهی مربوط به آن مبحث)، غالی و مشرك نیستند. چه، خداوند را به مقام مظهریت علی (ع) و سایر مظهرات شناختن، غیر از شرك و غُلو است.
علت دوم آنكه: چنانكه در مقدمهی برهانالحق از صفحهی یك الی آخر متعرض گشته، چون دستورات مسلك اهل حق كه به نام كلام سرانجام موسوم است تدوین و طبع نشده است و نسخهی خطی صحیح و كامل آن هم در دسترس عموم نیست، از اینرو اكثر جماعت اهل حق از مبانی آئین خود بیاطلاع مانده، نتوانستهاند مطالب حقانیت خود را بفهمند تا بتوانند آن را با اصول عقاید سایر ادیان اهل كتاب تطبیق داده و با دلیل و برهان به دیگران بفهمانند. ناچار بودنشان در حال تقیّه
- ۵۶۹ملحقات
و كتمان، و انجام اعمال دینی را به پنهان، باعث ایجاد سوء ظن و سوء تفاهم از حق بیخبران گشته.
علت سوم آنكه: اختلاف داخلی و عدم اتحاد و هماهنگی بین خودشان چنین بهانهای به دست مغرضین داده است.
علت چهارم آنكه: به تفصیلی كه در جواب سؤال قبلی عرض شد بعضی، مقام حقیقت خود را كه ثمرهی درخت شریعت محمدی است، اشتباهاً شریعت مستقل و خارج از شریعت مزبور فرض كردهاند.
علیهذا اینجانب با حقارتی كه در استعداد قوهی فكری و ذاتی خود سراغ دارم معذلك به سبب علتهای فوق (چنانكه در مقدمهی برهانالحق نوشتهام) بر حسب وظیفهی دینی متوسل به حق گردیده و توكلت علیالله كتاب برهانالحق را به رشتهی تحریر درآوردهام تا دفاع از حق در مقابل تهمتها و سوء تفاهمات خارجی، و اتمام حجت به حق برای اطلاعات داخلی باشد. البته تا آن جایی كه در قوهی فهمم بود و مقتضیات ایجاب میكرده، به قواعد علمی و اصطلاحات عرفانی و دستورات كلام سرانجام سلطانی بیان داشتهام – للهالحمد نتیجهی مطلوبه هم تا حدی از آن گرفته شد.
سؤال ۷- چگونه یك اهل حق اعم از چسبیده و چكیده، میتواند عبادات شرعی و دستورات حقیقت را با هم تلفیق دهد؟
جواب- طبق فصل نهم صفحهی ۵۶ برهانالحق، كسانی كه چسبیده هستند باید پس از طی مراحل شریعت و طریقت و معرفت به مقام حقیقت برسند و ارشاد شوند؛ و اشخاصی كه چكیده هستند هنگام جوز سر- سپردن شأنیّت در مسلك اهل حق بودن را حاصل خواهند كرد، دیگر
- برهانالحق۵۷۰
احتیاج به طی سایر سلسله مراتب ندارند، مشروط به اینكه آنچه را حضرت سلطان اسحق راجع به اركان اهل حق در كلام سرانجام دستور صریح فرموده است عمل نمایند. زیرا چنانكه در فصل ۱۸ برهانالحق راجع به مراتب نماز و روزه اهل حق گفته شده است، همچنین در سایر فصول راجع به آداب نذور و جم و جمخانه نوشته شده است، اگر اهل حق آنطوریكه شایستهی شأن و مقام حقیقت است رفتار نمایند، به مصداق «چون كه صد آمد نود هم پیش ما است»، دیگر محتاج به سیر قهقرایی نخواهند بود، و اگر كسی غفلت نمود در تمام مراحل مردود است.
سؤال ۸- در فصل هیجدهم مینویسد: «اهل حق تابع احكام قرآن است» حال بفرمایید آیات قرآن از احكام است یا مسائل؟
جواب- آیات قرآن از احكام است نه مسائل زیرا مأخذ مسائل از مفاد احادیث و اخبار و روایات منقوله است كه به حضرت رسول (ص) و سایر ائمهی اطهار نسبت داده شده است. بدیهی است فرمایشات ائمه هم اقتباس از بطون احكام آیات قرآن میباشد. اینكه ذكر كلمهی بطون شد بدین منظور است چون آیات قرآن در ظاهر مفهوماتی و در باطن توجیهاتی دارد. ظاهر آن مشتمل است بر محكمات و متشابهات و ناسخ و منسوخ و عام و خاص و قصص و حكم و مثال و غیره. بدین لحاظ جهت درك حقیقت امر باید به باطن آن آیات رجوع شود. آن بطون هم طبق اقوال مفسرین از هفت تا هفتاد وجه قابل تفسیر است، لیكن آن توجیه و تفسیر حقیقی همانا نزد پیغمبر و ائمه میباشد، از آنان به یاران خاص، سپس در هر زمان به اولیاءالله رسیده است و بس. روی این اصل
- ۵۷۱ملحقات
هر مسألهای اگر محققاً به مصداق فرمایش ائمه باشد یعنی با بطون حقیقی احكام قرآنی تطبیق نماید صحیح و معتبر خواهد بود و الا خیر. چرا، با مشاهدهی اختلافات فاحش در مسائل آئین اسلامی و تقسیم اخبار به اقسام مختلفهی مندرجه در كتب درایة از قبیل متواتر و آحاد و صحیح و حسن و ضعیف و غیره مسلم میدارد، نمیتوان تمام مسائل را مطلقاً مورد اعتماد دانست.
سؤال ۹- چنانچه آیات قرآن جزء احكام است و ما تابع احكام قرآن هستیم چرا احكام آن را اجراء نمیكنیم؟
جواب- البته اهل حق تابع احكام قرآنی هستند و دستورات آن را هم اجرا مینمایند. اما همانطوریكه قبلاً راجع به اقسام مختلفهی الفاظ و معانی آیات قرآنی توضیح شد، اهل حق بطون حقیقی محكمات آیات قرآنی را كه در زمان حضرت سلطان اسحق به نام كلام سرانجام بیان گردیده مورد عمل قرار دادهاند، نه متشابهات ظواهر كلام. كما اینكه فصل اول كتاب برهانالحق اشاره به همین موضوع دارد، مخصوصاً آنجا كه مینویسد «آنچه از كتب آسمانی دلالت لفظی بر ظاهر امر نماید آن را شریعت خوانند، و آنچه را دلالت معنوی بر باطن امر و كشف حقایق دارد عرفان دانند… الخ».
سؤال ۱۰- آیا در قرآن مجید آیهای وجود دارد كه ما فرقهی اهل حق را از انجام ظواهر آیات قرآنی مبرا و بینیاز نموده باشد؟
جواب- احتیاج به چنین آیهای نیست زیرا اهل حق شریعت مستقلی
- برهانالحق۵۷۲
خارج از اسلام ندارد تا قابل تفكیك باشد. النهایه آنچه را از ظواهر آیات دلالت بر احكام حلال و حرام و عقود و ایقاعات و نكاح و طلاق و كفن و دفن میت و معاملات و ارث و تهذیب اخلاق دارد، بر اهل حق واجب است مانند عموم مسلمین به آن عمل نماید. و آنچه را هم راجع به معنویات برای نیل تقرب به خدا است، از قبیل عبادات و اذكار و اوراد و غیره، آن هم چنانكه قبلاً مذكور شد به بطون حقیقی قرآن كه جوهر كشی آن در كلام سرانجام است باید رجوع شود.
سؤال ۱۱- آیا عمل به دستورات كلام سرانجام ما را از انجام ظواهر احكام شریعت از قبیل صوم و صلوة و غیره مبرا میدارد؟
جواب- آنچه را از خواص مفاد ظواهر احكام شریعت خاص خالص مفهوم میشود (نه شریعت تشریعی) همانا در بطون دستورات مسلك حقیقی اهل حق واقعی مستتر میباشد (نه مسلك غیر حقیقی و نه اهل حق ادعایی). لذا عمل نمودن به دستور كلام سرانجام اصلی (نه غیر اصلی) به تحقیق عمل نمودن به دستور احكام شرع نیز خواهد بود. زیرا احكام شرع اصلی همان اعمالی است كه حضرت علی (ع) با یاران خاصّش معمول میداشتهاند، و حضرت سلطان اسحق هم با یارانش به آن عمل مینمودهاند. بنا بر این صوم و صلوة به آن كمیت و كیفیت كه حضرت علی (ع) انجام میفرموده است، اگر انجام شود اطاعتی است عین عبادت، و عبادتی است عین اطاعت.
ضمناً متذكر میشود اگر توضیح بیشتری لازم باشد رجوع به مبحث اول و دوم از فصل هیجدهم برهانالحق فرمایید.
- ۵۷۳ملحقات
سؤال ۱۲- علت اوراد خواندن پیروان شما چیست؟
جواب- اوراد خواندن، یا به عبارت واضحتر ذكر و عبادت حق تعالی به جای آوردن، اختصاص به فرقه یا اشخاص معینی ندارد، تا مورد بحث قرار گیرد. چه، هر گروهی بلكه هر فردی از عموم معتقدین به خدا، به هر كیش و آئینی باشند، دو قسم عبادت دارند:
قسم اول – عبادتی است تكلیفی، كه هر شخص خداپرست مكلف است مطابق دستور دینی و مذهبی خودش انجام دهد (مانند عبادات اهل كتاب).
قسم دوم – عبادتی است غیر تكلیفی، كه دستور خاصی بر او مترتب نیست. یعنی هر كس میتواند به هر زمان و مكان، و به هر لسان و عنوان، و به هر وضعیتی و حالتیكه هست با خدای خویش راز و نیاز نماید.
بنا بر این چنین عبادتی (جز توجه به مبدأ حق و حقیقت) قید و شرط و دستوری ندارد تا توضیح شود.
سؤال ۱۳- آیا قبلهی اهل حق مثل سایر مسلمین مكهی معظمه است یا مرقد سلطان اسحق؟
جواب- قبلهی اهل حق مراتبی دارد، بدین توضیح: اول از لحاظ ظاهر و تكالیف شرعی، مكهی معظمه. دوم از لحاظ باطن و انجام دستورات مسلك اهل حق، مرقد مطهّر حضرت سلطان اسحق. سوم از لحاظ تقرب به حق، هنگام ذكر و فكر یا فكر و ذكر و صرف نذورات، جم و
- برهانالحق۵۷۴
جمخانه. چهارم از لحاظ اتصال به حق و حقیقت هنگام از خود رستن و به حق پیوستن، زیارت كعبهی دل.
سؤال ۱۴- آیا مردگان طایفهی اهل حق را باید رو به قبله (مكه معظمه) دفن كرد یا رو به مرقد بابا یادگار؟
جواب- كفن و دفن مردگان اهل حق نیز مانند مسلمین است. به دلیل اینكه قبر خود حضرت سلطان اسحق و حضرت بابا یادگار و سایر بزرگان اهل حق كه مشاهده میشود عموماً رو به قبلهی مكهی معظمه قرار دارند.
سؤال ۱۵- آیا بعد از شستن میت به طریق شریعت و استعمال سدر و كافور، بایستی غسل حقیقت داده شود یا قبل از آن؟
جواب- میت بعد از شست و شو و انجام آداب شریعت از استعمال سدر و كافور و غیره، آنگاه غسل حقیقت دربارهی او انجام میشود.
سؤال ۱۶- ضمن جواب فوق فرمودید كه بعد از انجام تشریفات شرعی آنگاه غسل حقیقت دربارهی میت انجام میشود. خواهشمند است دعای غسل میت، نماز میت، تلقین میت و فاتحهی اهل قبور، حقیقت را مرقوم فرمایید؟
جواب- چون همگی این دعاها به زبان كردی منظوم است، اینك مفاد هر یك از آنها را به نثر فارسی اختصاراً معروض میدارد:
اولاً – دعای غسل میت این است:
به حكم عزیز شاه خاوندگار – به شرط پیربنیامین و به ردای یار
- ۵۷۵ملحقات
داود و به قلم زرین پیرموسی و به طاس خاتونه رضبار و به طهارت آب طشار، میت حاضر (اسم میت را ببرد) طاهر شود، اول و آخر یار، آمین.
البته شست و شو مانند دستورات شریعت است.
ثانیاً – نماز میت آنكه:
به امر حق به شرط پیربنیامین و به ردای یار داود و به قلم زرین پیر موسی و به شفاعت خاتونه رضبار و سایر مقربان حق، این میت حاضر (اسم میت ببرد) از پل صراط بگذرد و به عذاب جهنم گرفتار نگردد و به وسیلهی رشتهی شرط و اقرار حقیقت از حساب یوم نشور پاك گردد و به حق واصل شود، اول و آخر یار، آمین.
ثالثاً – تلقین میت آنكه:
یا حق امان است، فلانمرده است (اسم ببرد)، به درگاه تو پناه آورده است، چون به شرط حقیقت سرسپرده است، از تقصیرات و گناهانش درگذر و به شفاعت پیربنیامین و یار داود و پیرموسی و خاتونه رضبار و سایر مقربان آن را بیامرز، و در سرای جاودان شاد و آمرزیده گردان، اول و آخر یار، آمین.
رابعاً – فاتحهی قبور آنكه:
یا حق یا رحمان یا رحیم یا ربالعالمین، یا حاكم روز جزا و سزا، بیامرز روح این مردگان را به حق جمیع مقربان حق، اول و آخر یار، آمین.
- برهانالحق۵۷۶
سؤال ۱۷- لطفاً دعای غسل حقیقت برای جنابت و حیض و نفاس و غیره را همراه با اسامی غسلهای واجب مرقوم فرمایید.
جواب- دعای غسل حقیقت به طور كلی جهت مرد و زن در تمام مواردی كه غسل واجب میشود مفاداً این است:
به نطق مردان خرقهی نور پوشیده، و به پاكی آب طشار (۱) ، و به كرم حضرت سلطان حقیقت، و به پاكیزگی یاران مقرب، غسل میكنم برای پاكی روح و بدن، به نیت غسل فلان (اسم ببرد) مثلاً غسل جنابت، غسل حیض و غیره، اول آخر یار.
غسلهای واجب به اسامی زیر است: غسل جنابت، غسل میت، غسل مسّ میّت، غسل حیض، غسل نفاس، غسل استحاضه، غسلی كه به واسطهی نذر یا قسم و مانند آنها كه كسی بر خود واجب نماید.
سؤال ۱۸- خواهشمند است ترتیب و دعای غسل مس میت طایفهی اهل حق را مرقوم فرمایید؟
جواب- دعای غسل مس میّت هم همان است كه در جواب سؤال قبل بیان شد.
سؤال ۱۹- فرق غسل و تیمم اهل حق با شریعت چیست؟
جواب- گر چه شرط غسل یا تیمم به طور كلی برای جمیع مسلمین
- ۱- طشار: چشمه آبی است در قریهی طشار منطقهی اورامان، بین قصبهی نوسود و شمال قریهی شیخان كه مسیر نهر آبش از غرب مقبرهی سلطان اسحق میگذرد و وارد رودخانهی سیروان میشود.
- ۵۷۷ملحقات
اعم از اهل حق و غیره همانا، پس از ازالهی نجاست و انجام تشریفات مقدماتی جهت پاكی بدن، به قصد قربةً الیالله غسل نماید و یا اگر دسترس به آب ندارد یا معاذیر دیگری پیش آید كه استعمال آب مضر باشد، تیمم كند. با رعایت انجام این دستور آنگاه به هر عبارتی ذكر غسل یا تیمم خوانده شود كافی است. معذلك در كلامهای سرانجام اهل حق به عبارات متعدد ذكر غسل هست، ولی از تیمم، فقط مرحوم پدرم راجع به آن مرقوم فرموده است.
سؤال ۲۰- آیا اهل حق در وقت چراغ روشن كردن شب، دعای مخصوصی دارد یا خیر؟
جواب- دعای مخصوصی ندارد، ولی بنده در موقع مقتضی چنین میگویم: یا خالق نور بر جهانیان – یا شعلهی مشعل قلب مؤمنان – یا شاه چراغ یعنی شاه مردان – مرتضی علی هم ذات سلطان – از دم پیران روشن ضمیران – به همت پاك هفتن هفتوان – چراغ خانه، هم دل، هم ایمان – دایم ز رحمت روشن بگردان – همچنین به حق سور قرآن – خاصه سورهی نور آیهی نور از آن – یعنی از سورهی بیست و چهار قرآن – آیهی سی و پنج دارم بر زبان – تا قبول افتد دعای چراغخوان – الهی ز نور علی نور رسان – «الله نورالسموات والارض، الی آخر آیه».
سؤال ۲۱- در فصل هیجدهم مرقوم شده اهل حق مسلمان است، آیا رفتن به مجالس سینهزنی امام حسین بر او واجب است یا خیر؟
جواب- مستحب است، یعنی اگر برود ثواب است و اگر هم نرود گناهی ندارد.
- برهانالحق۵۷۸
سؤال ۲۲- برهانالحق فصل هیجدهم صفحهی ۱۴۱ موضوع عشق عرفانی و حقیقی را بیان نموده، اما بعضی گویند در قسمت عرفان عشق مجازی صورتی از عشق خدایی است، نظر جنابعالی چیست؟
جواب- مفهوم كلمهی (عشق) مانند مفهوم كلمهی (علم) است. یعنی همانطوریكه هر دانستنی را اعم از صنعت و سواد و غیره، خواه در امور دینی یا دنیوی باشد آن را (علم) گویند، همانطور هم هر چیزی كه از تمایل و خواهانی ریشه بگیرد آن را (عشق) دانند. النهایه بین عشق مجازی و عشق حقیقی خدایی، فرق بسیار است. زیرا عشق مجازی زودگذر و مایهی پشیمانی است، اما عشق حقیقی دائمی و سرمایهی رستگاری جاودانی میباشد. بنا بر این در قسمت عرفان هم مفهوم كلمهی (عشق) سرمنشأ تمام مفاهیم مراحل سیر تكامل برای مرحلهی كمال و وصال حق خواهد بود، كه آن را عشق حقیقی مینامند.
سؤال ۲۳- با توجه به جواب سؤال قبل، آیا عشق مقدم بر عقل است؟
جواب- كلمهی (عشق) كه یك نوع تمایل است در دو مورد استعمال میشود: اول عشق به معنای اعم، دوم عشق به معنای اخص.
اما عشق به معنای اعم كه مفهوم عام دارد، و جزء غریزهی بشری بلكه هر ذیحیاتی است، شامل هر تمایلی میشود. مثلاً اشخاصی كه تمایل به لهو و لعب دارند و یا اشخاصی كه تمایل به چیزهای دیگر دارند، هر یك به جای خود عشق نامیده میشود. چنین عشقی اگر توأم با عقل باشد بدیهی است، بر عشق تنها، یا بر عقل تنها، مقدم خواهد بود. و
- ۵۷۹ملحقات
اگر توأم نباشد در این صورت عقل مقدم است.
اما عشق به معنای اخص كه آن عشق حقیقی است و از خود گذشتگی برای وصال حق میباشد، البته مقدم بر عقل صوری خواهد بود. زیرا در شأن چنین عاشقی است كه گفته شده: «مذهب عاشق ز مذهبها جداست – عاشقان را مذهب و ملت خداست… الخ».
سؤال ۲۴- آیا عشق به خدا میسر است؟ و آیا چنین عشقی است كه موجب كمال میشود؟
جواب- البته انسان تا به قوهی عشق حقیقی عاشق نشود و خداوند را معشوق خود قرار ندهد یعنی مثل پروانه برای وصال شمع، پر و بال سوخته و جان فدا نگردد، به حق و حقیقت نخواهد رسید. و بعبارةٍ اُخری هر كس خداوند را معشوق و معبود و مطلوب و محبوب خود شناخت (به شرط اینكه بدون انتظار پاداش باشد)، آن كس میتواند خود را عاشق و عابد و طالب و محبّ خدا بداند. كما اینكه حضرت مولای مؤمنین علی (ع) میفرماید: «ما عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نارِكَ وَلا طَمَعاً لِجَنَّتِكَ بَلْ وَجَدْتُكَ اَهْلاً لِلْعِبادَة فَعَبَدتُكَ». یعنی «ترا عبادت نمیكنم از ترس آتشت و به طمع بهشتت، بلكه چون یافتم ترا شایستهی بندگی، پس از اینرو بندگیات میكنم».
بدیهی است آن چنان عشقی كه فوقاً توصیف گردید، موجب كمال خواهد بود.
- برهانالحق۵۸۰
مشروح سؤالات و جوابهای مبحث دوم:
سؤال ۱- آیا تطبیق چهل روز روزه و ریاضت شما با ماه رمضان علت خاصی دارد؟ و در این مورد دستوراتی در دست است؟
جواب- اربعین روزه و ریاضت سنواتی بنده، نه اقتباس از احكام شریعت است و نه دستور از كلام سرانجام است، تا علتش بیان شود.
فقط از جملهی همان عبادات خصوصی است كه قبلاً به آن اشاره شد.
یعنی عبادتی است غیر تكلیفی كه دستور خاصی بر او مترتب نیست. و هر كس میتواند به هر زمان و مكان، و به هر لسان و عنوان، و به هر وضعیتی و حالتیكه هست با خدای خویش راز و نیاز نماید. بنا بر این چنین عبادتی (جز توجه به مبدأ حق و حقیقت) قید و شرط و دستوری ندارد تا توضیح شود.
مضافاً خاطرتان مستحضر میدارد كه این روزه و ریاضت بنده تازگی ندارد كه ایجاب پرسش نماید. زیرا تا زمانی پدرم حیات داشت، خودش و عائلهاش بلكه تمام دوستانش نیز همیشه در تمام ایام سال مشغول روزه و ریاضت بودند. و بعد از ایشان هم شخص بنده تا زمانی قوهی جوانی داشتم اغلب ایام سال مشغول بودم، و بعد به علت كهولت سن و ضعف مزاج سال به سال تقلیل یافت تا به این یك اربعین در سال رسیده.
البته مسلم است اگر عمری باقی بماند شاید پس از چندی این هم تعطیل شود، چون كه واجب و ضروری نیست. زیرا این روزه و ریاضت جزء مستحبات است نه از واجبات. اگر كسی خواست آن را
- ۵۸۱ملحقات
به جای بیاورد باید فقط به قصد قربةً الیالله و لمرضاةالله باشد و بس، و جسماً هم توانایی آن را داشته باشد، یعنی مریض و ناتوان و رنجور نباشد و احتمال خطر مریض شدن هم نداشته باشد.
سؤال ۲- در فصل هیجدهم اشاره به صوم ماه رمضان و ایامالبیض و دائمالصوم بودن دارد، خواهشمند است معانی آنها را برای بنده مرقوم فرمایید؟
جواب- اولاً صوم ماه رمضان همان روزهی یك ماههی معمولی احكام شریعت اسلامی است كه به جای آوردنش برای كسانی كه از گروه مسلمان حائز شرایط به تكالیف شرعی هستند از ضروریات دینی و واجب میباشد.
ثانیاً – سه روز روزهی ایامالبیض كه از دوازدهم لغایت چهاردهم هر ماه است به جای آوردنش مستحب میباشد، یعنی ثواب دارد، و اگر هم به جای آورده نشود عقاب و گناهی ندارد.
ثالثاً – منظور از دائمالصوم بودن، پرهیز كردن دائمی از منهیات دینی است نه غذا نخوردن، چنانكه در صفحهی ۱۴۳ سطر ۱۰ كتاب برهانالحق توضیح داده شده است.
سؤال ۳- در فصل هیجدهم مرقوم شده: «سالك طریق… پرهیزهای دیگری نیز برای تزكیهی نفس و جلوگیری از هوی و هوس شهوانی دارد كه حداقل یك اربعین متوالی در سال خواهد بود». حال بفرمایید آیا چلهی ریاضت میتواند مقدمهی كمال باشد؟
جواب- ریاضات و عبادات، اگر به قصد طلباً لمرضاةالله و برای سیر تكامل باشد، مضافاً با دستور پیر و استاد حقیقی هم انجام گیرد
- برهانالحق۵۸۲
(نه خودسرانه)، البته مقدمه جهت یافتن كمال خواهد بود. و در غیر این صورت نتیجهی مطلوبه نخواهد داشت، بلكه نتیجهی عكس خواهد داد.
سؤال ۴- در مورد روزه و ریاضت سؤالاتی است كه حضورتان عرض میدارم: ۱- آیا روزهی ایامالبیض كه در برهانالحق مستحب اعلام شده برای اهل حق منسوخ است؟ ۲- اگر كسی دلبخواه روزه و ریاضت بگیرد صاحب آن خدا است یا میشود به عشق پیر دیگری هم باشد؟ ۳ – آیا روزهی صمت حلال است یا حرام؟
جواب- ۱- روزهی ایامالبیض و سایر صومهای دیگر كه در احكام شریعت اسلامی به عنوان مستحب اسم برده شده، برای جماعت اهل حق، جزء دستور (اعم از امر یا نهی) مذكور نگردیده تا منسوخ یا غیر منسوخ محسوب گردد. لیكن سه روز روزهی نیت مرنوی اهل حق هر ساله در ایامالبیض یكی از ماههای قمری به شمارش روزهای (۱۲ – ۱۳ – ۱۴) باید اجراء گردد، كه آخرین روز ایامالبیض آن ماه یعنی روز پانزدهم نیز، عید شاهی خواهد بود.
۲- اما صاحب روزه و ریاضت فقط مولی (خدا) است. ولی اگر شخص ریاضتكش بخواهد به عشق پیری (۱) دیگر آن ریاضت را بكشد قبول است، چون آن پیر ریاضت را به مبدأ اصلی خواهد رسانید. ولی روزه به تنهایی مثل نذری میماند كه به عشق هر كس بكنند.
۳- روزهی صمت هم اگر به قصد روزه با سكوت باشد حرام
- ۱- اگر آن پیر یا مرشد زنده باشد حكم سایر باطندارهای غایب را دارد.
- ۵۸۳ملحقات
است. ولی اگر بدون قصد و نیت به سكوت باشد، خاموش بماند، به هر مدتی باشد اشكال ندارد.
سؤال ۵- در فصل هیجدهم صفحهی ۱۴۳ مرقوم شده «مقام حقیقت صوم دائمی از لذائذ دنیوی است، كه همیشه سرمست نشئه اخروی باشد» آیا چنین امری صحت دارد كه نشئه ظاهری ضد نشئه باطنی است؟
جواب- به طور كلی هر چیزی كه دارای نشئه ظاهری باشد، ضد بر نشئه باطنی است. و این منحصر به مشروبات و امثالهم نیست، حتی كسانی كه به خیال ریاست یا ثروت یا زر و زینت دنیوی یا هوی و هوس نفسانی نشئه میشوند، نشئه باطنی از آنها دور خواهد شد. اما داشتن زر و زینت و ثروت و ریاست اگر به آنها علاقمند نباشد و به داشتن آنها خوشحال و نشئه نشود، ولو همهی آنها را هم دارا باشد، منافاتی با نشئه باطنی ندارد.
مشروح سؤالات و جوابهای مبحث سوم:
سؤال ۱- در مبحث سوم از فصل هیجدهم برهانالحق میفرماید «بر هر فرد اهل حق، واجب است به موعد معین هر ساله سه روز متوالی روزهدار باشد، لطفاً بفرمایید مقدمات این سه روز روزه چیست؟ و ترتیبات آن كدام است؟
جواب- مقدمات روزهی جماعت اهل حق آنكه:
اول – پاكی بدن و غسل نمودن در هر موردی كه طبق احكام شریعت غسل بر او واجب شده است؛ مانند غسل جنابت و حیض و
- برهانالحق۵۸۴
نفاس و استحاضه و مس میت و غسل دادن میت و غیره.
دوم – نیت كردن به اینكه سه روز متوالی به یاد سه روزهی اركان مسلك یاران اهل حق روزهدار باشد.
سوم – بعد از سحر هر یك از آن سه روز، تجدید نیت نماید كه آن روز، روزهدار باشد. مثلاً روز اول نیت كند، سه روز روزهدار باشد. روز دوم بگوید، امروز كه روز دوم است روزهدار هستم. و روز سوم یعنی روز آخر بگوید، امروز كه روز آخر سه روزه است روزهدار میباشم.
ترتیبات روزهی مسلك اهل حق همانا در كتاب برهانالحق (از صفحهی ۱۴۴، سطر ۷ لغایت صفحهی ۱۵۵) نگاشته شده به آن مراجعه فرمایید.
سؤال ۲- از قدیمالایام مسندنشینان ما دستور دادهاند كه روزهی اهل حق از واجبات است و عوض ندارد، آیا در برهانالحق هم به این موضوع اشاره شده است؟
جواب- این موضوع در كتاب برهانالحق صفحهی ۱۵۱ سطر آخر و در صفحهی ۲۱۹ (مستند ردیف ۳۷) كاملاً توضیح گردیده. آنجا كه حضرت پیربنیامین میفرماید: «هر كس روچهی پادشام كل كرو – ار هفت یا نه بخرای جم كرو – پادشام چه سر تقصیر گناش نویرو… الی آخر». یعنی «هر كس سه روز روزه پادشاه حقیقت را ناقص بكند، اگر هفت بار دارائیش نذر كرده به جمع بخوراند، پادشاه یعنی سلطان حقیقت از تقصیر و گناهش نمیگذرد». و برای تتمهی همین كلام و ترجمهی فارسی
- ۵۸۵ملحقات
آن رجوع به صفحات نامبردهی فوق در برهانالحق فرمایند، كه همگی دلالت دارد بر واجب بودن سه روزهی مزبوره، و عوض هم ندارد مگر برای كسانی كه از جهاتی قدرت و اختیارشان مطلقاً سلب شده باشد، به طوری كه حقتعالی عذرشان بپذیرد. آن هم مشروط به این شرط است در اولین فرصت قضا نمایند.
سؤال ۳- سن وجوب روزه برای بچههای اهل حق چه وقت است؟ و مدت روزهدار بودن فرقهی اهل حق آیا مانند سایر مسلمین است؟
جواب- روزهی وجوبی برای اطفال اهل حق وقتی واجب است كه ممیّز گردد و صلاحیت جمنشینی داشته باشد. البته میدانید ممیز بودن غیر از بلوغ است زیرا امكان دارد كسی بعد از بلوغ هم به علت بلاهت یا جنون، تمیز خوب و بد را ندهد.
مدت روزهدار بودن فرقهی اهل حق هم مانند صائمین شرع اسلام از اذان صبح است لغایت اذان مغرب.
سؤال ۴- در مورد مدت روزه و ساعات افطار، این اشكال پیش آمده است كه در بعضی مناطق، گردش شبانهروز در فصول مختلف سال معتدل نیست. مثلاً در تابستان ۲۳ ساعت روز و یك ساعت شب است. در این گونه مناطق تكلیف شخص روزهدار چیست؟
جواب- روزه بر دو قسم است: یكی روزهی ماه رمضان و سایر روزههای مستحبّی واردهی در شریعت اسلام، و یكی روزههای امساكی و ریاضتی.
- برهانالحق۵۸۶
قسم اول، به موجب فتاوی علمای اسلام، در نقاطی كه گردش شبانه روزش به اقتضای تغییر فصول به ثلث برسد، یعنی منتهی درجهی طول روز یا شب ۱۶ ساعت و غایت كوتاهی آن ۸ ساعت بشود، باید مطابق دستور شرع روزه گرفت. یعنی از خَیط ابیضی كه از طلوع فجر در افق مشرق طالع میشود، تا غروب آفتاب كه سرخی افق مشرق زایل گردد باید روزهدار باشد. و اگر در مناطقی گه گردش شبانه روزش غیر از این باشد، باید به رویّه روزهدارهای نزدیكترین منطقهی به آن محل (اگر دسترس باشد) مراجعه نمود. و اگر میسّر نشد، آنگاه اگر در فصل كوتاهی روز است، حداقل ده ساعت، و اگر غایت طول روز است، حداكثر ۱۶ ساعت، و بقیه هم به تناسب بین ده و شانزده ساعت روزه را باید انجام داد.
قسم دوم، روزهی امساكی و ریاضتی است. و آن یا مطابق عهد و قراری است كه روزهدار با معبود خود میبندد، یا مطابق دستور استاد است كه به سالك داده میشود، دیگر منوط به شب یا روز نمیباشد.
سؤال ۵- قصد روزه گرفتن نیت مرنوی چگونه است؟
جواب- در هر سه روز باید قصد روزه گرفتن را تكرار نمود، ولی با این تفاوت، كه در شب اول میگوید: «مگیروم روژه سه روژ و یقین – و عشق یاران مرنوی نشین»، اما در دو شب دیگر میگوید: «فردا و روژه ایمشو و یقین»، الی آخر كلام.
- ۵۸۷ملحقات
سؤال ۶- برای قصد كردن روزهی قولطاسی، اگر بگوییم (و ایمه واجب ای روژه گرتن) از حال مستحبی به حال وجوبی برمیگردد، تكلیف چیست؟
جواب- در روزههای مستحبی اعم از قولطاسی و غیره، بیت «و ایمه واجب ای روژه گرتن… الخ» به هیچوجه خوانده نمیشود، مگر چنانكه گفته شد بر خود واجب كند. فقط در قولطاسی همان بیت اول را بخوانید كه میفرماید: «مگیروم روژه سه روژ و اخلاص – و عشق یاران اهل قولطاس»، یا اینكه عین این كلام سرانجام یادآور شوید كه میفرماید «سه روژه روچهی قولطاسانی – شمیش بكردی جشن آسانی» النهایه شخص نیّت كننده به جای جملهی «شُمَیش بكردی» بگوید «ایمیش مكردی». ولی ناگفته نماند این طرز نیت كردن برای كسانی است، اولاً هر دو روزه را، یكی به نام مرنوی و یكی به نام قولطاسی بگیرند. ثانیاً مقصودشان از قولطاسی یاران قولطاس به معنی اخص است كه همان هفت نفر طلبنشین فوق شاهو هستند، نه قولطاس به معنی اعم كه شامل یاران مرنوینشین هم بشود. و الا اشخاصی كه یكی از دو نیّت را میآورند چون قصدشان همان سه روزهی وجوبی است به هر لفظی نیّت كنند باید «و ایمه واجب ای روژه گرتن … الخ» را بگویند.
سؤال ۷- مبطلات روزهی مسلك اهل حق چیست؟
جواب- مبطلات روزهی مسلك اهل حق از هر جهت مانند مبطلات روزهی دین شریعت اسلام است، به اضافه اینكه در این سه روز نزدیكی
- برهانالحق۵۸۸
با همسر بر آنان ممنوع و از اصلاح سر و صورت نیز احتیاط جایز است. اما در سایر روزههای مستحبی یا نذور عهدی محدود نیستند، مگر در این دو موضوع عهد كنند.
سؤال ۸- در فصل ۱۸ برهانالحق، سه روزهی مرنوی از واجبات به شمار آمده و عوض هم ندارد. لطفاً بفرمایید تكلیف زنان در حالت حیض و نفاس و تكلیف كسان دیگری كه به عللی نتوانند این سه روزه را روزهدار باشند چیست؟
جواب- راجع به حالت حیض یا نفاس زنان، ایامی كه در یكی از این دو حالت باشند، طبق احكام شریعت اسلامی از روزهدار بودن و نماز خواندن تا پاك شدن معاف هستند، سپس روزه را باید قضا نمایند و نمازشان قضا ندارد.
اما طبق دستور مسلك اهل حق، در حالت حیض یا نفاس باید آن سه روز روزهی نیت مرنوی را روزهدار باشند. ولی اگر بیم خطر جانی یا بیماری پیش آید، میتوانند به شرط مهلت روزهدار نباشند، و پس از رفع نقاهت قضا نمایند؛ چون كه این سه روز روزه در موضوع خاصی، و طبق دستور خاصی، با ضربالاجل خاصی، به موعد خاصی، مربوط به اثرات خاصی وضع گردیده، روی این اصل حكم آن هم استثنائاً اختصاص به خودش خواهد داشت، و از قواعد سایر روزههای واجبی و مستحبی مستثنی (۱) میباشد. به دلیل اینكه برای صائمین صومهای دیگر تجویزاتی هست، لیكن در این سه روزه كه یك نوع
- ۱- رجوع شود به فصل ۱۸مبحث دوم برهانالحق.
- ۵۸۹ملحقات
ریاضت است آن تجویزات نیست، از جمله صائمین سایر روزهها:
اولاً – پس از افطار مغرب تا نزدیك سحر میتوانند با همسر خود مقاربت نمایند (به شرط اینكه بلافاصله یا قبل از سحر غسل كنند).
ثانیاً – میتوانند سر و صورت خود را اصلاح نمایند (با احتیاط به اینكه بریدگی جای تیغ پیش نیاید).
ثالثاً – در مسافرت كه مسافت آن به حد ترخص برسد نباید صائم باشند (اگر هم افطار نكنند امساك محسوب است نه روزه).
رابعاً – صوم زنها در حال حیض یا نفاس باطل است، باید بعداً قضا نمایند.
فاماّ صائمین این سه روز روزه، در هر سه شبانهروز مجوز مقاربت با همسر بر آنان ممنوع و از اصلاح سر و صورت احتیاط جایز، و حد ترخص در مسافرت مطلقاً ندارند، و حیض و نفاس مانع از روزه نیست، اگر بیم خطر نباشد. النهایه زنان در حالت حیض و نفاس باید به جمع و نذورات، تا آن حالتها باقی است نزدیك نشوند، فقط حق خوردن قسمت نذر خود را دارند، و آن هم با این شرط كه هنگام افطار مغرب و ترك غذا خوردن در سحر، باید دعای غسل (۱) را بر مقدار آب یك استكان خوانده و بخورند.
الغرض چنانكه گفته شد این سه روز روزهی نیت مرنوی برای عموم اهل حق اعم از مرد و زن بلااستثناء به موجب كلام سرانجام از واجبات (۲) است، مگر اشخاصی كه به عللی قادر به انجامش نباشند.
- برهانالحق۵۹۰
مانند طفل غیر ممیز، دیوانه، بیمار، بیهوش، موقعیت فرس ماژور و غیره. به طوری كه سلب قدرت و اختیار مطلقاً از آنان شده باشد و عذرشان نزد حقتعالی موجه شناخته شود. البته پس از افاقه، در اولین فرصت، واجب است قضا نمایند.
ضمناً به طور كلی باید دانسته شود، هر حكمی از احكام دین اگر در دستور مسلك اهل حق ذكری از آن نشده باشد، باید طابقالنعل بالنعل شریعت اسلامی (مذهب شیعهی اثنی عشری جعفری) عمل كرد، و اگر در دستور اهل حق باشد، باید عین دستور را انجام داد. مسلك اهل حق هم دو ركن دارد:
اول- كلام سرانجام دورهی حضرت سلطان سهّاكی (سلطان اسحق).
دوم- اخبار متواتری كه از زمان حضرت سلطان سهاك تا كنون بلاانقطاع و بدون اختلاف جاری گشته، و مورد تأیید و تصدیق بالاتفاق عموم اهل حق باشد.
بنا به مراتب، راجع به مسألهی موضوع بحث، گر چه در كلام سرانجام (جز وجوب سه روز روزهی نیت مرنوی) اسمی از تعیین تكلیف تصادف سه روز روزهی مزبور با حالت حیض و نفاس زنان و سایر موانع از قبیل مقاربت با همسر و غیره برده نشده، لاجرم زعمای قوم جهت فضیلت بیشتری متواتراً چنین مرسوم داشتهاند.
سؤال ۹- فوقاً فرمودهاید زن در حالت حیض و نفاس باید در سه روز روزهی مرنوی یا نذور اوقات دیگر به محل نذر نزدیك نشود، بنا بر این اگر آن
- ۵۹۱ملحقات
حالت زن مصادف شود با وقتی كه زن مجبور شود نذر را پخته نماید تكلیف چیست؟
جواب- زن یا زنهای دیگر كه چنین عذری نداشته باشند، و یا مردهایی كه آشپزی و نان پختن بدانند میتوانند آن نذر را به عمل آورند. و اگر در آن محل نه زن و نه مردی كه از عهدهی آن كار بر بیاید پیدا نشد، ناگزیر باید صرف نذر معهود را در زمان دیگر كه معذور و مانعی وجود نداشته باشد موكول نمایند. و یا اگر ضربالاجل در صرف آن نذر باشد، باید به مكان جم دیگر كه ممكن و در دسترس است ببرند و صرف نمایند. و اگر بردن آن نذر به مكان و جم دیگر هم ممكن نشد، آنگاه آن زن باید در یك استكان آب، دعای غسل خوانده و بخورد، سپس مشغول به عمل آوردن نذر بشود.
سؤال ۱۰- اگر كسی در حالت روزه احتیاطی برایش رخ دهد، آیا باید غسل نماید یا خیر؟
جواب- در هر وقتی احتیاطی رخ دهد كه ایجاب غسل نماید خواه روزه باشد یا خیر، واجب است با اولین فرصت دسترسی به آب (اگر بیم بیماری یا مانع دیگر نباشد) فوراً غسل نماید، و الا موكول میشود به اولین وقت رفع موانع.
هر وقت هم شخص روزهدار بخواهد استحمام نماید یا غسل كند، اگر آن استحمام و غسل، ترتیبی باشد اشكال ندارد، لیكن تا زمانی كه روزه است باید مراقب باشد استحمام و غسل او ارتماسی نباشد یعنی تمام سر را دفعتاً واحده به آب فرو نكند و الا روزهاش
- برهانالحق۵۹۲
باطل میشود.
سؤال ۱۱- مردان محتلم در ایام سه روزهی نیت، حق افطار دارند یا خیر؟
جواب- راجع به مردان محتلم و جنب در ایام روزههای نیت، اولاً باید سعی كنند فوراً غسل نمایند كه در آن حال باقی نمانند. ثانیاً با فرض اینكه وسایل غسل به علتی كه گفته شد فراهم نگردید، دعای غسل را (به شرحی كه قبلاً بیان شد) روی استكانی از آب بخوانند و بخورند.
مشروط به اینكه در اولین فرصت هم طهارت غسل كردن را رعایت نمایند، چون اهل حق همیشه باید طاهر باشد.
سؤال ۱۲- اهل حقی كه نتواند سه روزهی وجوبی نیت مرنوی را روزهدار باشد، كفارهاش چیست؟
جواب- از آن جایی كه در كلام سرانجام سه روز روزهی نیت مرنوی را جهت اهل حق از واجبات دانسته است، البته هر اهل حقی ناچار است آن را به جای آورد و هیچ راه بخششی هم برای اشخاص ناتوان، در كلام پیشبینی نشده است تا بشود از آن راه تعیین تكلیف نمود. فقط تنها راهی باقی است آنكه: چون به موجب حكم كلی اصول مذهبی، خداوند از هر كسی به اندازهی قدرتش انجام تكالیف واجبات دینی را خواسته است، روی این اصل كسانی كه عذر موجه خداپسندانه داشته باشند، یعنی در وضعیتی قرار گیرند كه قادر به انجام آن روزهها نباشند، تا وقتی آن معاذیر باقی است از روزهدار بودن معاف هستند و پس از رفع معذورات، باید در اولین فرصت جبران نمایند، بدین تفصیل:
- ۵۹۳ملحقات
۱- طفل غیر ممیز تا به سن رشد نرسد، و دیوانه تا عاقل نشود از روزهدار بودن معاف خواهند بود. و بعد از رشید و عاقل شدن هم كفاره و عوض یعنی قضای روزه داشتن ایام گذشته برای آنان نیست.
۲- بیماران و كسانی كه در اثنای روزه به حالت اغما و بیهوشی میافتند و كسانی كه به جهتی از جهات سلب اختیار از آنان شده (مانند قوّهی جبریه و غیره)، پس از بهبودی از بیماری و افاقه از بیهوشی و رفع موانع از قوهی جبریه و سلب اختیار، باید روزه را قضا نمایند یا كفاره دهند.
۳- زنانی كه در حال نفاس (زاییدن) هستند و یا در حالت حیض غیر عادی واقع شوند، یعنی شدت خونریزی طوری باشد كه موجب بیم خطر گردد، باید پس از پاك شدن و غسل نمودن و رفع نگرانی بلافاصله روزه را قضا نمایند.
كفارهی سه روزهی واجبی اهل حق، نسبت به بضاعت اشخاص فرق میكند. حداكثر برای هر روزی یك خدمت، و حد متوسط برای هر روز یك خروس و حداقل، آنچه در قوه داشته باشد. لیكن به هر تقدیر از ارزش یك وعده غذای حد متوسط دو نفر كمتر نباید باشد. نحوهی دیگر تعیین كفاره برای هر روز عبارت است از: اطعام دو نفر مستحق به غذای متوسط، به اضافهی مطابق قیمت همان غذا نذر نمودن.
سؤال ۱۳- روزهی مخصوص اهل حق آیا همان سه روزهی پنج تن میباشد كه در قرآن مجید سورهی هل اتی به آن اشاره شده است یا خیر؟
جواب- سه روزهی اهل حق دو جنبه دارد:
- برهانالحق۵۹۴
جنبهی اول استصحابی است، یعنی از بدو پیدایش بشر تا زمان حضرت سلطان اسحق به علت اثرات معنوی كه خداوند بر آن مقرر داشته، متعاقباً در هر عصری به كیفیت و اسم و رسم مخصوصی توسط موصلین به حق انجام یافته، از آن جمله نیز همان سه روز مندرجهی در قرآن مجید سورهی الدهر (هل اتی) میباشد.
جنبهی دوم، سه روزهی اختصاصی زمان حضرت سلطان اسحق، به نام روزهی (مرّنو) یا (قوّلطاس) است كه در كتاب برهانالحق فصل ۱۸ مبحث دوم و مستندات ردیف ۳۴ در صفحهی ۲۱۳ به تفصیل نوشته شده است. در واقع این سه روز، تجدید عهد همان سه روز روزهی استصحابی مذكور است؛ به دلیل اینكه حضرت سلطان میفرماید: «سه روزهی یری تنانم او مرّنوی» یعنی «سه روزهی معهود برای سه تن یاران حاضر در غار نو میباشد». از مفاد این فرمایش (كه دلالت خبری دارد نه انشایی) معلوم میشود قبل از ورود به غار نو هم، سه روز روزهی مورد بحث، بین حضرت سلطان و یارانش متداول بوده. روی این اصل به عبارت صیغهی خبری از آن یاد فرمودهاند، و الا اگر تا آنوقت سابقه نمیداشت میبایستی به عبارت صیغهی انشایی (امریه) صادر فرمایند.
سؤال ۱۴- آیا سه روز روزهی غار نو و دعوات شاهی و قولطاسی در اصل یكی است؟
جواب- سه روز روزهی غار نو و دعوات شاهی و قوّلطاسی از اصل، هر سه یكی است و همان سه روز روزهی غار نو یعنی مرنو میباشد.
اینكه بعضی روزهی قولطاسی را از روزهی مرنو (غار نو) جدا میدانند
- ۵۹۵ملحقات
علتش در برهانالحق مبحث روزهی اهل حق تذكر داده شده، احتیاج به توضیح نیست.
سؤال ۱۵- علت اختلاف در سه روز روزهی یارستان از كی و از كجا ناشی شده است؟
جواب- اینكه استعلام شده است، علت اختلاف در سه روز روزهی یارستان از كَی و از كجا ناشی شده است، جواباً معروض میدارد: به موجب كلام سرانجام حضرت سلطان اسحق و سایر بزرگان مسلك اهل حق، سه روز روزهی یارستان در زمان آن حضرت به نام روزهی (مرنو) یعنی (غار نو) برقرار گشته، كه هر ساله از روز دوازدهم لغایت روز چهاردهم یكی از ماههای قمری مصادف با فصل چلهی زمستان انجام میشده، و تا كنون هم در این خصوص هیچگونه اختلافی بین جماعت اهل حق نبوده و نیست. یعنی عموماً متفقالقولند بر اینكه:
اولاً – روزهی واجبی یارستان منحصراً سه روز است و در زمان حضرت سلطان هم دایر شده.
ثانیاً – موعد انجامش هم از روز دوازدهم لغایت روز چهاردهم ماه قمری مصادف با فصل چلهی زمستان خواهد بود. لیكن اختلافات، ناشی از دو علت است:
علت اول آنكه: چون در كلام صریحاً تعیین نشده است چلهی زمستان مورد بحث اتخاذ از كدامیك از حسابهای سنواتی معمول به آن زمان بوده است، روی این اصل هر فرقهای از اهل حق یكی از حسابها را انتخاب كردهاند. مثلاً گروهی به حساب شمسی و جمعی به حساب فرس
- برهانالحق۵۹۶
قدیم و برخی به حساب رومی قائل هستند. توضیح آنكه به عرف عام، حساب شمسی را (تركی و ییلاقی) و حساب فرس قدیم را (گرمسیری و كردی و اختیارات) و حساب رومی را (رومی و روسی) نیز گفته میشود.
علت دوم آنكه: آیا دوازدهم ماه مزبور قرین چه موعدی از چلهی زمستان است، زیرا كلام سرانجام میفرماید: «یری رو یاران آما او دلی – دوازدهی و ماه نه دلی چلی» یعنی «سه روز روزهی یارستان آمد به میان – از دوازدهم ماهی كه میان چله است». ولی از آن جایی كه نسخههای كلام سرانجام همگی خطی و به طور تفرقه نزد اشخاص است در بعضی از نسخهها به جای جملهی «نه دلی چلی»، «هر چه نه چلی» نوشته شده است. به همین سبب بعضی گویند: «و دلی چلی» صحیح است، یعنی (ماهی كه اولش میان چلهی زمستان است) و بعضی گویند: «هر چه نه چلی» صحیح است، یعنی (ماهی كه شب دوازدهمش مقارن با چلهی زمستان گردد، اعم از اینكه یك روز از چلهی زمستان را بگیرد یا بیشتر).
بنا به مراتب ریشهی اختلافات این بود اجمالاً معروض شد، و شرح تفصیلی آن ممكن است در كتاب برهانالحق فصل هیجدهم مبحث سوم (از صفحهی ۱۴۴ لغایت ۱۵۵) مطالعه فرمایند.
سؤال ۱۶- علت اینكه روزهی مرنوی یا قولطاسی باید بین برج آذر و دی واقع شود چیست؟
جواب- سه روز روزهی قوّلطاسی مبحث جداگانهای دارد، لیكن چون عموم جماعت اهل حق متفقاً آن را به یك وعده بدون اختلاف انجام
- ۵۹۷ملحقات
میدهند لزومی ندارد در اینجا مطرح شود، مخصوصاً در مبحث سوم از فصل هیجدهم كتاب برهانالحق كاملاً توضیح شده است.
اما سه روز روزهی نیت مرنوی به موجب كلام سرانجام (۱) پردی وری است، از جمله حضرت سلطان میفرماید:
پُولِیْْ (۲) هام مِلِیْ بَیْدِیْ بنیشیم پُولِیْ هامْ مِلِیْ ای گروه یاران همكیش بیایید بنشینیم ای گروه یاران همكیش دُوازْدَهْی وَ ماهْ نَهْ دِلِی چِلِیْ یَرِیْ رُو یارانْ اما اَوْ دِلِیْ دوازدهم از ماه میانه چلهْ سه روزهی یاران آمد به میان آنگاه برای اینكه معلوم شود چلهی مورد بحث در كدامیك از چهار فصل سال است، و با كدامیك از حسابهای رسمی تقویمی تطبیق مینماید، حضرت شیخ امیر به قاعدهی حساب دقیق نجومی تغییرناپذیر، در هفت بیت كلام كردی «صیاد موینن» (۳) میفرماید:
صَیّادْ مَوِیْنِنْْ شُون گَوْرَه گامْ صَیّادْ مَوِینِنْ شكارچی میبیند رد و پی و اثر آن بزرگ گاو شرط صیاد میبیند یعنی آن صیاد كوهنشین مقام حقیقت، حضرت پیربنیامین است
- برهانالحق۵۹۸
كه آثار تجلی ذات حق را به تشبیه «شون گوره گام» به هر مظهر و لباسی میبیند.
صاحبْ حُكُومَتْ صاحِبْ نِگینَنْ گُرِیزانْ گاوْ غافِلْ نِشینِنْ صاحب حكومت و صاحب نگین است گریزان گاو غافل نشین است یعنی پیربنیامین است كه حكومت بیابست شرط پردی وری و نگین سلیمانی اقرار عهد و پیمان ازلی، به امر حضرت سلطان حقیقت نگهدار است، و كسی كه رعایت آن بیابست را ننماید مانند شكارچی ناشی است، شكار را از غافلی خود رمیده سازد و به مقصود نرسد.
قانُونَنْ غافِلْ خَجِلی بُو وَ شُونْ شُونها وَ جامَهْ كَسْ نَشْناسا دُونْ مقرر است كه غافل همیشه سرگردان از رد و پی اثر حق است چون علامت و نشانی تجلی نور حق در لباس و مظهر كس نشناخته است مَگَرْ صَیّادِیْ صاحِبْ مَكْرَمَتْ گاو پَیْدا كَرُو وَ ذَیْل ظُلْمَتْ مگر شكارچی صاحبكرامتی گاو را از دامن تاریكی پیدا نماید یعنی جز حضرت پیربنیامین كه شكارچی حقیقی و صاحب كرامت و مهارت است كسی قادر نیست آن گاو عهد و پیمان بیابست پردی وری را از دامن تاریكی زمانه پیدا نماید.
- ۵۹۹ملحقات
كَسِیْ نَواچُو دَرْ دُونْ (۱) خیزانَنْ (۲) كَلْ و كُوَهْ (۳) و شَرْط اِیْدِشْ بَیانَنْ كسی نگوید سوای این برپا میشود كل و كوه و شرط بیانش این است یعنی هیچكس نخواهد گفت سه روز روزهی مرّنوی غیر از این ایام برپا میشود، زیرا به نشانی بزهای كوهی، و ستارهی پروین، و به شرط و اقرار بیابست پردی وری، كه بیان تفسیریاش آنكه:
وَعْدَهْی شاخْشِمارْ كَلْ رَمْ شاهُو اِقْرار مِیْردانْ، كُوَهْ و سَرْاسُو (۴) به وعدهی فحلگیری بزهای كوهی در كوه شاهو به گواهی مردان حق، و به نشانی ستارهی پروین و افق یعنی وعدهی آن سه روز روزهی نیت مرنوی وقتی است كه بزهای كوهی منطقهی شاهو فَحلگیری نمایند. خاصه مقارن است با جفت
- ۱- در دفترهای (ح – ت – م ۱) در دون نوشته، و در دفترهای (ت – ل – لا) درون نوشته. البته معنی و تفسیر در دون فوقاً مذكور شد، لیكن درون كه به معنی لغوی ضد برون است در اینجا همان معنی در دون از آن مستفاد میشود، زیرا میفرماید: «كسی نگوید در میانه برپا میشود» یعنی كسی نگوید بدون تعیین وقت است، چون كه نشانه (كل و كوه) برایش شرط شده.
- ۲- در دفتر (م ۱) علاوهی خیزانن، به عنوان نسخهی بدل، خزانن هم نوشته. گر چه خیزانن صحیح است زیرا مندرج در تمام نسخ سرانجام است، معالوصف فرضاً خزانن هم باشد باز در معنی تغییری نمیدهد. مثلاً گفته شود «كسی نواچو در دون خزانن» یعنی هیچكس نخواهد گفت غیر از پاییز است، و یا بگوید «كسی نواچو درون خزانن» یعنی هیچكس نخواهد گفت میانهی پاییز است. چه، وقت (كل و كوه) برایش شرط شده، پس هر یك گفته شود اشكال ندارد.
- ۳- كوه: مجموعهای است از چند ستارهی ریز نزدیك به یكدیگر كه به فارسی آن را پروین و به عربی ثریا گویند.
- ۴- سرآسو، آسو یعنی افق، و سرآسو یعنی نزدیك افق.
- برهانالحق۶۰۰
بودن ماه قمری و پروین در افق محل غروب ماه، بعد از نصف شب یكی از شبهای ۱۲ لغایت ۱۵ ماه قمری.
افْتاوْ (۱) كِهْ مِدْرا (۲) سَوْز (۳) مَوُ و اِقْرارْ سِرّ نَهانِیش مَوُو اشكْارْ آفتاب كه ایستاد اقرار سبز میشود سر پنهانیاش آشكار میشود یعنی هر گاه گردش مدار برج شمسی به حد توقف كوتاهی روز رسید در آن موعد، وعدهی معهود سه روز روزهی مرنوی است، آنوقت است سرّ نهانی بیابست پردی وری آشكار میگردد.
توضیح آنكه این بیت «آفتاو كه مدرا… الخ» نیز نشانه دیگر است برای شناسایی وعدهی سه روز روزه نیت مرنوی، بدین تفصیل: در كشور ایران و سایر كشورهای نظیر آن، گردش مدار سال به حساب شمسی چنین است كه در تمام سال دو بار طول شب و روز مساوی، و دو بار به سرحد توقف میرسد. آنكه مساوی است: اول برج حمل (فروردین)، و اول برج میزان (مهر) میباشد. آنكه به حد توقف میرسد: آخرین روز برج جوزا (خرداد)، یعنی منتهی درجهی طول روز، و آخرین روز برج قوس (آذر) یعنی منتهی درجهی طول شب خواهد بود.
بنا به مراتب حضرت شیخ امیر با اینكه قبلاً به نشانی «كل و كوه
- ۶۰۱ملحقات
و سرآسو» حق مطلب را بیان داشته و ابهامی باقی نگذاشته، معذلك نشانی «آفتاو مدرا» هم از نظر تأكید و روشنی موضوع مطرح فرموده زیرا منظور از «آفتاو مدرا» در اینجا تلفیق برج آذر با «دوازدهی و ماه نه دلی چلی» میباشد.
نتیجه آنكه هر یك از ماههای قمری بین آذر و دی نو بشود یعنی ماهی كه برج آذر و دی را در بر بگیرد، دوازدهم آن ماه قمری، اول سه روز روزهی نیت مرنوی خواهد بود.
سؤال ۱۷- در چه شرایطی خدمت نیتها و سرفطر و سرانه به اشخاص تعلق میگیرد؟ آیا نذور مقرری را میشود پیش از وقت، انجام داد؟
جواب- هر كس كه خانه و زندگی مستقل داشته باشد، خواه دارایی و عایدات او موروثی یا اكتسابی باشد، خدمت نیتها و سر فطر و سرانه به تناسب وسعت زندگیاش به او تعلق میگیرد.
نذور مقرری سالیانه از قبیل سرانه و غیره اگر پیش از وقت انجام شود اشكال ندارد، مگر آن چیزهایی كه موعد مخصوص برایشان مقرر شده باشد.
سؤال ۱۸- در شاهنامهی حقیقت نوشته شده اگر كسی قوه نداشته باشد تمام خدمتهای نیتها را صرف نماید لیكن باید چهار خدمت یعنی دو پادشاهی برای مرنوی و قولطاس و دو خدمت هم برای مصطفی و پیرموسی صرف نماید. ولی در برهانالحق مرقوم فرموده مقدار نذر موكول به بضاعت اشخاص است.
- برهانالحق۶۰۲
جواب- البته همان چهار خدمت مندرجهی در شاهنامهی حقیقت هم وجوبش برای كسی است بضاعت داشته باشد نه به طور مطلق. چنانكه در برهانالحق هم (صفحهی ۱۴۷ سطر ۱۳) نذور نیتها را معلوم كرده است. النّهایه برای اشخاص بیبضاعت در (صفحهی ۱۴۷ سطر ۱۱) مینویسد «مقدار نذر هم موكول به بضاعت اشخاص است، یعنی از شبی یك تكه نان تا برسد به شبی یك خدمت یا بیشتر». بنا بر این، مفاد دستور برهانالحق با شاهنامهی حقیقت و همچنین مفاد هر دو كتاب با كلام سرانجام كه میفرماید «كردار مكران و بالای قدر – هر كس كردهی ویش منیران و بر» منافاتی ندارد.
سؤال ۱۹- نذور شبهای نیت همان است كه در برهانالحق مرقوم فرمودهاید اما به نظر اینجانب نذر پیرموسی باید در شب سوم باشد، در این خصوص چه میفرمایید؟
جواب- راجع به نیّت سه روز روزهی اهل حق، به موجب دستور كلام سرانجام چنانكه ملاحظه فرمودهاید در برهانالحق توضیح شده است، و نذورات شبهای اول و دوم و چهارم هم همانطور است كه متذكر شدهاید. ولی پیرموسی كه ثبت كردارها با او است، عقیدهی اكثر اهل حق آن است بعد از ختم نیت باید انجام شود تا جمیع كردارهای ایام سال با نیتها ثبت فرماید. در هر صورت غرض انجام نذورات است به هر زمانی باشد.
- ۶۰۳ملحقات
سؤال ۲۰- آیا سرفطر یاری به تعداد صائمین باید پرداخت شود؟
جواب- سرفطر یاری به شرحی كه در برهانالحق صفحهی ۱۴۷ سطر ۱۸ یادآور شده، برای عموم اهل خانه اعم از صائم و غیر صائم یعنی از طفل شیرخوار و غیره، باید به تعداد نفرات اهل آن خانه هر یك معادل یك ربع مثقال نقرهی خالص حساب شود.
سؤال ۲۱- آیا سرانهی یاری به تعداد خانواده پرداخت میگردد یا فقط رئیس خانواده؟
جواب- سرانهی یاری به مأخذ هر نفری (سه مثقال نقرهی خالص) كه نیز در برهانالحق (صفحهی ۱۴۸ سطر ۳) به آن اشاره شده مانند سرفطر یاری، شامل تمام نفرات اهل خانه میشود.
ضمناً توضیح میدهد كه برای دادن سرانه و نیاز به اولادان پیر و دلیل، بین دختر و پسر از این لحاظ هیچ تفاوتی نیست.
سؤال ۲۲- كسی از سادات دستهوری سؤال كرده كه سرانهاش را به كی باید بدهد؟ چون هیچیك از سادات دستهوری نمیدانند به كی سرانه بدهند.
جواب- البته عموم اهل حق اعم از سید و سایرین باید پیر و دلیل داشته باشند و سرانهی پیری و دلیلی را هم هر ساله باید بدهند.
چون دستهور و شاه حیاس سر به یكدیگر سپردهاند، در قدیم معمول بود، اولاد شاه حیاس سرانه پیر و دلیلی خود را به اولاد دستهور
- برهانالحق۶۰۴
میدادند، و اولاد دستهور هم سرانه پیر و دلیلی خود را با اجازهی شاه حیاس به عشق پیربنیامین و داود نذر میكردند. حالا هم باید همانطور عمل نمایند.