فصل دوم
مرام اهل حق چیست؟
چون در هر موضوعی سیر تكامل به وسیلهی طی مراحل هست تا به كمال برسد، در امور مذهبی هم آن مراحل را به شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت تقسیم نمودهاند. لذا اهل حق (۱) به كسی اطلاق میشود مراحل شریعت و طریقت و معرفت را طی نماید تا به مقام حقیقت برسد، بدین ترتیب:
در مرحلهی اول كه شریعت است: متدین به دین آدم صفیالله بوده و از ملت ابراهیم خلیلالله و امت محمد رسولالله و مذهب ائمهی هُدی باشد.
در مرحلهی دوم كه طریقت است: مؤمن به ولایت علی ولیالله باشد. یعنی با طی طریق شارع مقدس نبوی و پیوند سلسله مراتب به ائمهی اطهار و تولّا به ولای علی، تحت لوای ولایت به مسلك اهل حق درآید.
در مرحلهی سوم كه معرفت است، با اطاعت از اولیالامر ، مقام معرفت را درك نماید تا به پایهی مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ (۲) نائل شود.
- برهانالحق۸
آنگاه در مرحلهی چهارم حق و حقیقت را دریابد تا كمال را در وصال و بقا را در فنا بیند، چنان باشد قطرهی نَمْ وجودش را به یَمْ لایتناهی الهی معدوم و محو سازد یعنی فنا فیالله محض گردد.
و هر یك از مراحل نامبرده به مصداق آیات كلامالله مجید من جمله این آیات آتیالذكر است:
۱- راجع به اینكه متدین به دین آدم صفیالله باشد. چون دین آن است خداوند برای شناسایی خود در بدو امر به آدم صفیالله جزء سایر اسماء آموخت، به دلیل این آیه «وَ علَّمَ آدَمَالْاَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَیالْمَلئِكَةِ الایه» یعنی «و آموخت به آدم نامها را همگی پس عرضه داشت آنها را بر فرشتگان الخ…» (سوره ۲ – آیه ۳۱) (۱) . و دین (۲) به كسر اول، در لغت و در قرآن به این معانی آمده است: توحید، طاعت، عبادت، مسلمانی، جزا (پاداش).
دلیل بر توحید این آیه است: «اَلالِلهِالدّینُالْخالِصُ» یعنی «همانا مر خدایراست دین پاك» (سوره ۳۹ – آیه ۳).
دلیل بر طاعت این آیه است: «وَلَهُالدّینُ واصِباً» یعنی «مر او راست دین پیوسته» (سوره ۱۶ – آیه ۵۲).
دلیل بر عبادت این آیه است: «فَاعْبُدِاللهَ مُخْلِصاً لَهُالدّینَ» یعنی «پس پرستش كن خدا را در حال پاكیزگی مر اوراست دین را» (سوره ۳۹ – آیه ۲).
دلیل بر مسلمانی این آیه است: «اِنَّالدّینَ عَنْدَاللهِالْاِسْلامُ» یعنی
- ۹فصل دوم
«به درستی كه دین نزد خدا اسلام است» (سوره ۳ – آیه ۱۹).
دلیل بر جزا این آیه است: «یَوْمَئِذٍ یُوَفّیهِمُاللهُ دینَهُمْ» یعنی «در آن روز بپردازدشان خدا پاداششان» (سوره ۲۴ – آیه ۲۵) همچنین «مالِكِ یَوْمِالدّینِ» یعنی «پادشاه روز جزا» (سوره ۱ – آیه ۴).
و به طور كلی از مجموع معانی كلمهی دین چنین مستفاد میشود: مسلمان شدن و گردن نهادن به فرمان خدای واحد و رسم بندگی به جای آوردن، پاداش دنیا و آخرت نصیب آید.
۲- راجع به اینكه از ملت ابراهیم خلیلالله باشد این آیه است: «قُلْ صَدَقَاللهُ فَاتَّبِعُوا مِلَّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما كانَ مِنَالْمُشرِكِینَ» یعنی «بگو راست گفت خدا پس پیروی كنید ملت ابراهیم یكتاپرست را و نبوده است از شرك آورندگان» (سوره ۳ – آیه ۹۵).
۳- راجع به اینكه از امت محمد رسولالله (ص) باشد این آیه است: «وَالَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُواالصّالِحاتِ وَ امَنوُا بِما نُزِّلَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ هُوَالْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ كَفَّرَ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَاَصْلَحَ بالَهُمْ» یعنی «و آنان كه ایمان آوردند و كردند كار شایسته و گرویدند به آنچه فرستاده شد بر محمد و او حق و راست است از پروردگارشان و بپوشاند از ایشان بدیهای ایشان را و بسازد كار ایشان را» (سوره ۴۷ – آیه ۲).
۴- راجع به اینكه از مذهب ائمه هدی باشد این آیه است: «یَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ اُناسٍ بِامامِهِمْ فَمَنْ اُوتِیَ كِتابَهُ بِیَمینِهِ فَاوُلئِكَ یَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ و لایُظْلَمُونَ فَتیلاً» یعنی «روزی كه بخوانیم هر گروهی به پیشوای ایشان پس آنكه داده شود كتابش را به دست راستش پس آنان بخوانند كتابشان را و ستم دیده نشوند به اندازهی تار میان هسته خرما»
- برهانالحق۱۰
(سورهی ۱۷ – آیهی ۷۱). زیرا ائمهی هدی كسانی است از طرف خدا و رسولش به سمت پیشوایی و هدایت قوم برگزیده شوند و هر كس پیروی آنان نماید كتابش یعنی احكام دینش به دست راستش داده شده است كه راه راست به سوی خدا است و اگر غیر این باشد آیهی بعدی شاملش میشود میفرماید « وَ مَنْ كانَ فی هذِهِ اَعمْی فَهُوَ فِیاْلاخِرَةِ اَعْمی و اَضَلُّ سبیلاً » یعنی « و آنكه بوده است در این دنیا كور پس او است در آخرت كور و گمراهتر » (سوره ۱۷ – آیه ۷۲).
توضیح آنكه اهل حق ائمه هدی را حضرت علی (ع) و یازده فرزندش از امام حسن تا محمد مهدی میدانند و دارای مذهب شیعهی اثنی عشری جعفری (۱) هستند. البته سایر مذاهب فرق اسلامی را نیز اعم از تسنن و تشیع و غیره هر یك به جای خود محترم میشمارند مگر آن مذهبی كه خارج از اصول احكام قرآنی و موازین شرعی باشد. به قول معروف اثبات شیء نفی ماعدا نمیكند. یعنی مذهبی را اختیار كردن دلیل بر رد سایر مذاهب نیست.
۵- راجع به اینكه مؤمن به ولایت علی ولیالله باشد. چون كسی وارد مرحلهی شریعت محمدی میشود، پس از مسلمان شدن به وسیلهی ادای كلمهی شهادتین، باید نیز مؤمن به خانوادهی عِترت طاهره گردد. یعنی به نبوّت محمدی (ص) و ولایت علی و امامان از نسل او ایمان راسخ داشته و به احكام قرآن و دستورات آنان رفتار نماید، به فحوای این دو آیهی كریمه: « قالَتِالْاَعْرابُ امَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا و لكِنْ قُولُوا اَسْلَمْنا و لَمّا یَدْخُلِ ِالْایمانُ فی قُلُوبِكُمْ وَ اِنْ تُطیعُواللهَ وَ رَسُولَهُ لا یَلِتْكُمْ مِنْ اَعْمالِكُمْ
- ۱- مستندات ردیف ۳٫
- ۱۱فصل دوم
شَیئاً اِنَّاَللهَ غَفُورٌ رَحیمْ » یعنی « گفتند اعراب بادیهنشین ایمان آوردیم بگو ایمان نیاوردید و لكن گویید اسلام آوردیم و هنوز در نیامده ایمان به دلهای شما و اگر فرمان برید خدا و رسول او كاسته نشود از كارهای شما چیزی به درستی كه خدا است آمرزندهی مهربان» (سوره ۴۹ – آیه ۱۴) ایضاً «اِنَّماالْمُؤْمِنُونَالَّذینَ امَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتابُوا و جاهَدُوا بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ فیسَبیلالله اولئِكَ هُمُالصّادِقُونَ» یعنی «جز این نیست كه مؤمنان آناناند ایمان آوردند به خدا و پیغمبرش و سپس شك نیاوردند و جهاد كردند به داراییشان و جانهای خودشان در راه خدا آناناند راستگویان » (سوره ۴۹ – آیه ۱۵).
۶- راجع به اینكه اطاعت از اولیالامر (۱) برای درك مقام معرفت میباشد، به دلیل این آیه است: «یا اَیُّهَاالَّذینَ امَنُوا اَطیعُوالله و اَطیعُوا الرَّسُولَ و اُولِیالْاَمْرِ مِنْكُمْ فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فی شَیءٍ فَرُدّوُهُ اِلیَاللهِ وَالرَّسُولِ اِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللهِ وَالْیَوْمِالْاخِرِ ذلِكَ خَیْرٌ وَاَحْسَنُ تَأویلاً» یعنی «آنان كه گرویدید فرمان برید خدا و فرمان برید رسول را و صاحبان فرمان از شما و اگر ستیزه كردید در چیزی پس باز گردانید او را به خدا و رسولش اگر هستید ایمان آورندگان به خدا و روز واپسین این بهتر است و نكوتر در فرجام» (سوره ۴ – آیه ۵۹).
لاجرم چون ظاهر آیه مخصوصاً جمله «اوُلِیالْاَمْر» دلالت بر وجه تشابه دارد، محتاج به تفصیل و تفسیر است از اینرو به شرح زیر تشریح میگردد:
اولاً – نظر به اینكه این آیه با آیهی قبلی ارتباط موضوعی دارد
- ۱- مستندات ردیف ۴٫
- برهانالحق۱۲
اینك آن آیه را نیز مورد بحث قرار داده میشود كه میفرماید: «اِنَّالله یَأمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدُّواالْاَماناتِ اِلی اَهْلِها وَ اِذا حَكَمْتُمْ بَیْنَالْنّاسِ اَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ اِنَّاللهَ نِعِمّا یَعِظُكُمْ بِهِ اِنَّاللهَ كانَ سَمیعاً بَصیراً» یعنی «به درستی كه خدا فرمان دهد شما را كه باز گردانید سپردهها را به اهل آنها و اگر داوری كنید میان مردم آنكه داوری كنید به عدالت به درستی كه خدا چه خوب است آنچه اندرز دهد شما را به آن به درستی كه خدا است شنوندهی بینا» (سورهی ۴ – آیه ۵۸).
ثانیاً – در خصوص هر دو آیه اقوال مختلفه و تفاسیر متعدده از علمای تفسیر (اعم از عامّه و خاصّه) منقول است كه بحث تفصیلی آنها موجب تطویل كلام و زائد میباشد، لذا تلخیص قدر مشترك بین اقوال را عرضه میدارد.
ثالثاً – به منظور روشن شدن موضوع و اخذ نتیجهی مطلوبه لازم است بدواً آیهی ۵۸ سپس آیهی ۵۹ تفسیر نمود تا معلوم شود اولیالامر چیست و كیست. شأن نزول آیهی ۵۸ مبنی بر دو حكم است:
۱- باز گرداندن امانات به اهلش.
۲- داوری كردن به عدالت.
و آیهی مزبور در قضیهی روز فتح كعبه شرف صدور یافت زیرا آن روز كلید خانه كعبه میراث عثمان ابن طلحة بن الدّار به هر نحوی بود، نتیجتاً از وی به رسم امانت مأخوذ شد، هنگام رد كلید به عثمان، عباس بن عبدالمطلب (عمّ رسول) كه میراث سقایت زَمْزَمْ را داشت علاوه بر منصب خود نیز تقاضای سدانت (كلیدداری) كعبه را از حضرت نمود. همین سبب نزول آیه جهت رد امانت و داوری به عدالت شد. البته حكم
- ۱۳فصل دوم
عام است تخصیص به موضوع خاصی ندارد، شامل تمام موضوعات امانت و عدالت میشود (اعم از دنیوی و اخروی و مادی و معنوی).
اما راجع به امانت: چون كه هر امری از امور نسبت به هر كس و هر چیز یا امانت است (ودیعه) یا امانتگذار (مودِع) یا امانتدار (مُسْتَودَعْ)، مثلاً موجودیّت موجودات امانت است از واجب الوجود، امانت گذارد به محل ممكنات كه امانتدار است. همچنین حیات و رشد و اراده و عقل و فضل و دانش و منصب و مقام و تقوی و دیانت، از خداوند نزد انسان امانت است. و غفلت از انجام وظیفه نسبت به هر یك خیانت است، یعنی عدم رعایت حفظالصحه خیانت بر حیات، بوالهوسی خیانت به رشد، وسواسی خیانت به اراده، كوتاه فكری خیانت به عقل، پستفطرتی خیانت به فضل، جهالت خیانت به دانش، ستمگری خیانت به منصب و مقام، فسق و فجور خیانت به تقوی، كفر و شرك خیانت به دیانت و امثالهم است. و از جمله امانات خدا نیز امامت و جانشینی حضرت رسول است. بدیهی است این مقام به كسی اعطاء میشود كه خدا و رسول آن را انتخاب كرده باشند.
اما راجع به عدالت: داوری كردن بین مردم به عدالت سبب تقرب به خدا است و خلافش تقصیر غیر قابل بخشش به شمار میآید. جهت اینكه منصوبین به مقام داوری اگر مرتكب خبط یا خطایی شوند خیانت به جامعه محسوب است، جنبهی فردی ندارد تا قابل گذشت یا محدود به مجازات معینی باشد. به همین مناسبت خداوند تهدید و نسق آنان را با بیانی بدیع و لطیف و كنایهای شریف و ظریف به قالب موعظه درآورده تا بدانند آنچه گویند و كنند خدا شنود و بیند و در ترازوی عدل الهی بسنجد
- برهانالحق۱۴
و به كیفری كه به وصف نیاید محكوم ابد گردند.
پس ماحصل آنكه در این آیهی ۵۸ وظیفهی امانتداران ودیعهی خدایی، در هر سنخ و صنف و طبقه و مقامی كه زمامدار امور هستند (اعم از انبیاء و اولیاء و علماء و سلاطین و وزراء و امراء و غیره) تعیین شده است تا بدانند برای حفظ حقوق تابعین چه وظیفهای دارند.
در آیهی بعدی یعنی آیه ۵۹ نیز تكلیف تابعین در مقابل زمامداران خود تعیین شده است بدین تفصیل:
اول – اطاعت به خدا ، عبارت است از: عمل كردن به احكام او كه موسوم به كتابالله میباشد.
دوم – اطاعت به رسول خدا ، (اعم از زمان حیات یا بعد از رحلتش) عبارت است از: پیروی به دستورات او كه موسوم به سُنّت و مبیّن كتابالله میباشد.
سوم – اطاعت به اولیالامر ، عبارت است از: انقیاد به جانشینان واقعی حضرت رسول (در هر زمان و مكان). به عبارت دیگر اولیالامر اشخاصی است متصف به صفات رسول و برگزیده از طرف خدا باشند كه مروّج و مجری احكام كتابالله و حافظ سُنّت رسولالله هستند.
توضیح آنكه علمای تفسیر اعم از عامه و خاصه هر یك (اولیالامر) را به روایات مختلفه تعبیر و تفسیر كردهاند بدین خلاصه:
بعضی گویند: فقط ائمهی معصومین است یعنی (دوازده امام شیعه اثنی عشری).
بعضی گویند: فقط خلفای راشدین است یعنی (به روایتی ابوبكر و عمر ـ به روایتی ابوبكر و عمر و عثمان و علی رضیالله عنهم).
- ۱۵فصل دوم
بعضی گویند: عموم فقها و پشوایان اسلام است (از اهل تسنن).
بعضی گویند: عموم مجتهدین و علمای اعلام است (از اهل تشیع).
بعضی گویند: اقطابی است در هر عصر از سلسله مراتب یداً به ید به ائمهی اطهار برسد (سلاسل عرفانی).
بعضی گویند: به استناد شأن نزول آیه در قضیهی خالد بن ولید و عمار یاسر، امراء لشكر اسلام است.
بعضی گویند: به طور كلی فرمانروایان اسلام از هر طبقه است اعم از امراء و حكام و وزراء و سلاطین و علماء و غیره.
اهل حق گویند: ائمهی معصومین است – سپس هر كس در هر زمان با پیوند رشتهی ایمان به آن خاندان به مقام مظهریت و مشیت رسید یعنی انسان كامل و مظهر جلوهی ذات حق گردید، چنانكه ارادهاش عین مشیتالله شد اولیالامر است. به اصطلاح اهل حق آن را دیدهدار و باطندار نیز گویند یعنی هر چه بیند از حق است و هر چه گوید از باطن امر است نه از ظاهر كلام، به همین مناسبت است كه قبلاً گفته شد اطاعت از اولیالامر موجب درك مقام معرفت است مضافاً طالبین را به حق و حقیقت میرساند.
والحاصل به موجب قسمت اخیر این آیه (آیه ۵۹) برای رد هر گونه اختلاف و نزاع راجع به مطالب فوق باید رجوع به خدا و رسول نمود كه جایگزینشان كتابالله و سُنّت است.
این بود مرام اهل حق، بقیهی دستورات اخلاقی اهل حق (از قبیل نیكی و بدی) بدین خلاصه است:
آنچه را در شریعت اوامر و نواهی است برای اهل شریعت به یك مرتبه
- برهانالحق۱۶
و اهل طریقت به دو مرتبه و عرفانیافتگان به سه مرتبه و اهل حقیقت كه مقام آن شأن اهل حق است به چهار مرتبه شدیدتر باید رعایت شود زیرا ثواب و عقاب آن هم به همین تناسب خواهد بود.