• فصل سیزدهم

    دستور انعقاد جمع اهل حق

    البته معنی جم و جم‌خانه و شأن و مقام آن‌، در فصل ششم بیان شد، محتاج به تكرار نیست. در این فصل فقط طریقه‌ی انعقاد آن ذكر می‌شود، بدین ترتیب:

    ۱- جمع اهل حق كم‌تر از سه نفر نباید باشد و هر چه بیش‌تر بهتر.

    ۲- اشخاص جمع‌نشین باید ذكور و سر سپرده به خاندان حقیقت و رشید و بالغ و عاقل (یا لااقل ممیّز) باشند. اما جماعت نسوان اجازه‌ی شركت به جمع نشستن با مردان ندارند، ولی می‌توانند با رضایت كسانشان در پشت جمع حاضر شده، توسط حائلی كه دیده نشوند مشغول عبادت گردند.

    ۳- پاكی از هر جهت داشته باشند (به تفصیلی كه در فصل پنجم این كتاب گفته شده ‌است).

    ۴- به قصد بندگی خدا و قربةً الی‌الله و بدون تظاهر و ریا باشند.

    ۵- كمر را از روی لباس ببندند، چون بستن كمر در آن هنگام از واجبات است، به سه اعتبار:

    اول – آن‌كه، هر بنده‌ای در حضور مولایش، و هر غلامی در پیشگاه

  • برهان‌الحق
    ۸۲

    خواجه‌اش، و هر عبدی در مقابل معبودش، باید شرط ادب به جای آورد و از آن جمله است كمر بستن.

    دوم – آن‌كه، علامتی است از كمر همت بستن جهت‌ عبادت به خالق و خدمت به مخلوق.

    سوم – آن‌كه، رشته‌ی اتحاد و مودت جم‌نشین است. زیرا یكی از شرایط مهمه‌ی جمع اهل حق آن است، همگی از حیث فكر و ذكر و توجه به مبدأ چنان متحد باشند، به منزله‌ی شخص واحد محسوب گردند. بعبارةٍ اُخری یك روح در چند جسم به شمار آیند، به مصداق آیه‌ی كریمه «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللهِ جَمیعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللهِ عَلَیْكُمْ اِذْكُنْتُمْ اَعْداءً فَاَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِن‌النّارِ فَاَنْقَذَكُمْ مِنْها كَذلِكَ یُبَیِّنُ‌اللهُ لَكُمْ آیاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» یعنی «و چنگ زنید به رشته‌ی ‌خدا همگی و پراكنده نشوید و یاد آرید نعمت خدا را بر شما هنگامی‌كه بودید دشمنان پس الفت افكند میان دل‌های شما تا شدید به نعمت او برادران و بودید بر كنار گودالی از آتش پس رهانید شما را از آن چنین بیان كند خدا برای شما آیت‌های خویش را شاید هدایت یابید.» (سوره ۳ – آیه ۱۰۳).

    توضیح آن‌كه كمر بستن هم، جایز است انفرادی یا اجتماعی باشد. انفرادی البته به طریق معمول است كه هر كس كمر خود را باید از روی لباس ببندد. ولی اجتماعی آن است، پس از آن‌كه هر كس كمر خود را بست، رشته‌ای از كمر هر یك به رشته‌ی كمر دیگر پیوست داده، حلقه‌وار به هم اتصال می‌یابند. و این كمر بستن اجتماعی ترجیح بر انفرادی دارد.

  • ۸۳
    فصل سیزدهم

    اما راجع به لباس جم‌نشین، هیچ‌گونه قید و شرطی نیست كه از چه جنس یا چه رنگ یا چه طرح و دوختی باشد، فقط شرطش پاكی و تمیزی است. این‌كه اغلب اهل حق‌های این عصر مقیدند در جمع باید كلاه به سر داشته باشند؛ حتی اگر كلاه نداشتند چیزی دیگر به جای كلاه سر می‌گذارند، نظر به این‌كه از مجموع كلام سرانجام چنین دستوری تصریحاً یا تلویحاً دیده نشده، لذا امری است مباح.

    ۶- با حالت خضوع و خشوع و حضور قلب و ادب و احترام وارد شده، با ذكر اسماالله سجده‌ی ‌آستانه جمع را نموده، اگر نفر اول باشد پس از سجده باید به محلی از طرف دست راست خود رو به قبله و دو زانو بنشیند. و اگر از نفرات بعدی است بعد از سجده‌ی آستانه، از جانب راست خود با حاضرین اهل جمع به ترتیب دست‌بوسی كرده تا به آخر برسد. آن‌گاه مجدداً سجده‌ی افتخار ورود خود به جمع را جای آورده، هر محلی خالی دید با اجازه‌ی ‌جمع دو زانو بنشیند. (بعضی چهار زانو می‌نشینند).

    ۷- كسی كه دست جمع را می‌بوسد اگر بنیه‌ی جسمانی او مساعد باشد و بخواهد فضیلت بیش‌تری نصیبش گردد، زانوی پای چپ را به زمین گذاشته یا به زمین بكشد، در حالت نیم افتادگی و با معیت و تكیه به پای و زانوی راست دست‌بوسی انجام دهد، و الا سر و دو پا ایستاده، در حالت ركوع و خمیدگی كمر، به دست‌بوسی بپردازد.

    ۸- طرز دست‌بوسی این است: طرفین، دست راست یكدیگر را با تماس كف دست به دست گیرند و با تماس كف دست چپ به پشت دست راست، دست‌بوسی نمایند. بعبارةٍ اُخری هر دو با دو دستی دست همدیگر

  • برهان‌الحق
    ۸۴

    را گرفته ببوسند (بعضی یك دستی می‌بوسند).

    ۹- در جمع اهل حق باید حكم به مساوات شود، یعنی شاه و گدا در آن مقام از حیث شئون ظاهری یك‌سان باشند. هیچ‌كس نمی‌تواند جای معینی برای نشستن خود انتخاب كند یا صدر و ذیلی قائل شود. هر كس وارد شد هر جایی خالی دید باید بنشیند. فقط سید یا در غیاب او نایب سید و خلیفه و كلام‌خوان و خادم هر یك جای معینی دارند. جای سید یا نایب سید باید محلی باشد مقابل آستانه‌ی جم. جای خلیفه، دست چپ سید و جای كلام‌خوان، دست راست سید است. هر سه باید بنشینند. و جای خادم، آستانه‌ی جمع است كه روبه‌روی جای سید واقع شده، برای خدمت باید سر پا بایستد.

    ۱۰- وظایف سید تا خادم این است:

    سید كسی است، اولاد یكی از یازده خاندان مندرجه در فصل یازدهم این كتاب باشد، و وظیفه‌ی ‌او دعای نذورات خواندن است. زیرا نذر اهل حق تا وقتی دعای آن به آداب مخصوص خوانده نشود، كسی اجازه‌ی ‌خوردن آن نذر را ندارد.

    نایب سید كسی است، هر گاه در مكانی وسیله‌ی دسترس به سید نباشد، او به جای سید نذورات را دعا می‌خواند، و چنین شخصی در درجه‌ی اول باید از اولاد دلیل‌های اهل حق مندرجه‌ی در فصل سوم این كتاب باشد. و اگر به او هم دسترس نبود آن‌گاه، از اشخاص مجرب و متقی و عالم به اركان اهل حق كه سید به او اجازه‌ی قبلی داده باشد انتخاب می‌شود.

    خلیفه كسی است، نذورات را در جمع بین حاضرین به طور تساوی

  • ۸۵
    فصل سیزدهم

    و بدون تبعیض قسمت نماید.

    كلام‌خوان كسی است، عالم به علم كلام بزرگان اهل حق باشد و اذكار جلی را نیز در جمع خوانده، تا جمع‌نشین هم به تبعیت وی مشغول اذكار جلی شوند.

    خادم كسی است، حق نشستن ندارد، و سر پا ایستاده وظایف زیر انجام دهد: حفظ انتظامات داخلی و خارجی جمع – انجام هر گونه اوامر جمع – اعلام شروع و ختم و سایر تشریفات جمع – تكبیر مخصوص نذر را گفتن تا سید دعای آن را بخواند – قسمت‌های نذر را از دست خلیفه گرفتن و به جمع توزیع نمودن – و امثال ذلك.

    توضیح آن‌كه: اولاً – ممكن است وظیفه‌ی خلیفه و كلام‌خوان نیز‌، سید یا نایب سید انجام دهد، لیكن خلیفه و كلام‌خوان اگر سید یا نایب سید نباشند نمی‌توانند وظیفه‌ی سید را انجام دهند.

    ثانیاً – خادم تا ختم جمع مأذون نیست بنشیند یا از محوطه‌ی‌ جمع خارج شود. و برای انجام كارهای خارج از جمع باید خادم یا خادمین كمك‌كار داشته باشد. اگر كمك‌كار نداشت ناچار است، از رفتن به خارج تا مراجعت، كلاهش یا در صورت نداشتن كلاه، چیز دیگری از خودش به جای كلاه در حضور جمع گذارد. و جوراب هم به دو جهت نباید به پای داشته باشد: جهت اول آن‌كه، احترام و فروتنی بیش‌تری به مقام جمع است. جهت ‌دوم آن‌كه، اگر ریزه نان یا اشیاء دیگری از نذر زیر پا افتد، با توجه لمس كف پا متوجه شود و احتراز جوید. زیرا در وقت قسمت كردن نذر، سفره‌ی سر تا سری به وسط جمع گسترده می‌شود و خادم برای خدمت ناگزیر است پای روی سفره گذارد. فلذا باید قبل از انعقاد

  • برهان‌الحق
    ۸۶

    جمع پاها را تا ساق كاملاً شست و شو داده و تا ختم جمع، دیگر جوراب نپوشد. ولی برای سایر جم‌نشین جوراب كندن و نكندن اختیاری است، فقط از لحاظ نظافت و جلوگیری از رایحه‌ی ‌عرق پا، خوب است آن‌ها هم قبل از نشستن به جمع، پاها را بشویند و جوراب هم اگر پوشیدند جورابی باشد بوی عرق پا ندهد.

    ثالثاً – سید پس از خواندن دعای نذر كه اجازه‌ی ‌خوردن به اهل جمع‌نشین می‌دهد، خلیفه و خادم تا ختم جمع، حق خوردن چیزی ندارند.

    ۱۱- وظایف جم‌نشین این است:

    اول – از هنگام ورود به جمع‌خانه تا آنی كه از جمع‌خانه خارج می‌شوند، جز بحث مذهبی و ذكر و عبادت، حق هیچ‌گونه مذاكره‌ی ‌خصوصی و گفتگوهای متفرقه با همدیگر ندارند.

    دوم – اظهار ادب جم‌نشین نسبت به واردین؛ همانا شخص تازه وارد بعد از دست‌بوسی جمع و سجده كردن و نشستن، جم‌نشین هم در همان حالتی‌كه نشسته‌اند به احترام او شركت در سجود نموده و با گفتن كلمه‌ی ‌یا حق و یا یا علی معارفه به عمل آورده، از سایر تعارفات معمولی صرف‌نظر نمایند.

    سوم – به مجرد اعلام انعقاد رسمیت جمع برای عبادت و صرف نذر، تا اعلام ختم آن، همگی باید دایره‌وار و دو زانو دور هم به پیوست نشسته، جز آستانه‌ی جم كه جای ایستادن خادم است فاصله‌ای بین حلقه‌ی جم نباید باشد، و حق بلند شدن یا تجاوز از آن حالت دو زانو نشستن به نشستن طوری دیگر ندارند. و نیز دست‌ها را به حالت ادب روی هم محاذی سینه گذاشته و با سكوت محض چشم‌ها را بسته، مشغول اذكار

  • ۸۷
    فصل سیزدهم

    خفی با حضور قلب باشند. هر گاه اقتضای اذكار جلی هم شد تبعیت از كلام‌خوان نمایند.

    ۱۲- دستور تشكیل جمع اهل حق از این قرار است:

    الف – تا زمانی انعقاد جمع توسط خادم اعلام نشده ‌است، نشستن و برخاستن یا آزاد نشستن اشكالی ندارد. همین كه از طرف خادم با ذكر مخصوص اعلام رسمیت و انعقاد جمع شد، دیگر نشستن و برخاستن ممنوع است و همگی اهل جمع باید به شروطی كه در این فصل مذكور است دو زانو نشسته، مشغول عبادت و توجه به حق باشند.

    ب – چون انعقاد جمع مزبور به قصد عبادت و صرف نذورات است، عبادت هم با ذكر خفی یا جلی انجام می‌شود از این‌رو انجام تشریفات صرف نذر همیشه با اشتغال به عبادت و ذكر خفی توأم است، ولی اشتغال به ذكر جلی، بنا به اقتضای زمان و مكان، گاهی هست و گاهی نیست.

    ج – هر گاه اقتضای ذكر جلی شد، جم‌نشین مختار هستند آن را مقدم یا مؤخر از انجام صرف نذر و ذكر خفی به جای آورند.

    د – در ذكر جلی اعم از این‌كه مقدم یا مؤخر از انجام ذكر خفی و صرف نذر انجام گیرد، بندهای متعددی دارد، لذا سید می‌تواند به فاصله‌ی هر بندی جهت تنفس و نشستن و برخاستن مجدد اشخاص، دعای رخصت دهد. ولی در مرحله‌ی ‌صرف نذر كه توأم با ذكر خفی است از آغاز تا انجام چنین رخصتی نیست، مگر در موارد استثناء كه ضرورت ایجاب كند. مثلاً یك نفر از اهل جم‌نشین ناگهان حالش به هم بخورد و یا حادثه‌ای برای عموم پیش آید كه مستلزم موقوفیت جریان و باعث تفرقه‌ی جم‌نشین

  • برهان‌الحق
    ۸۸

    گردد. البته در هر موردی از موارد، اولاً – تشخیص آن موكول به اذن جم‌نشین و در صورت اختلاف نظر، منوط به اكثریت آراء است. ثانیاً – اگر نسبت به یك یا چند فرد باشد برای همان فرد یا افراد، و اگر نسبت به عموم باشد برای عموم، دعای رخصت مؤثر است. ثالثاً – اگر نسبت به عموم باشد برای اعاده و جبران جمع و آن نذور، باید اولین فرصت را از دست داده نشود.

    هـ – نحوه‌ی اذكاری كه اهل جم‌نشین به آن مشغول می‌شوند، اعم از خفی و جلی، از این پنج صورت خارج نیست:

    عبادات، حاجات، موعظات، جذبیات، مراقبات، و هر یك اذكار و آداب مخصوص به خود دارد، بدین تفصیل:

    اول – عبادات: برای انجام وظیفه‌ی دینی است؛

    دوم – حاجات: برای هر عمل مشروع؛

    (اذكار هر یك از این دو صورت، قسمتی جلی و قسمتی خفی می‌باشد).

    سوم – موعظات: حاوی پند و موعظه جهت تهذیب اخلاق و تزكیه‌ی نفس؛

    چهارم – جذبیات: سرودهایی است، مستمع را از خود بی‌خود نموده، به حال جذبه و سرور می‌آورد؛

    (اذكار هر یك از این دو صورت، جلی می‌باشد).

    پنجم – مراقبات: برای توجه به مبدأ در حال خضوع و خشوع و اشتغال به «ذكر و فكر» یا «فكر و ذكر» هر یك به اقتضای كیفیت وارده؛

    (اذكار در این صورت فقط خفی می‌باشد.)

  • ۸۹
    فصل سیزدهم

    در این‌جا لازم دیده فرق بین «ذِكْرْ وَ فِكْرْ» و «فِكْرْ و ذِكْرْ» را جهت رفع ابهام توجیه نماید، بدین توضیح:

    بدواً باید دانست راجع به اهمیت مقام «ذكر و فكر» یا بالعكس كافی است به مفاد آیات قرآنی (۱) كه در فضیلت ذكر نازل شده‌، توجه شود از جمله آیات مندرجه‌ی در مستند ردیف ۲۴ است.

    علاوه بر آیات قرآنی، از ائمه‌ی اطهار هم نسبت به خواص ذكر و فضیلت اهل ذكر روایات بسیار است، لیكن در این‌جا جهت اختصار به سه روایت زیر اكتفاء می‌شود:

    ۱- از حضرت رسول‌الله (ص) منقول (۲) است «و قَد قالَ رسول‌الله (ص) اَلا اخبركم بِخَیرِ اَعمالكُمْ لَكُمْ اَرْفَعَها فی درجاتكم وَ اَزكاها عِند ملیككم و خیرٌ لكم من‌الدّنیا والدّرهم و خیرٌ لكم مِن اَن تلقوا عدوكم فتقتلوهم و یقتلوكم؟ فقالوا بلی – فقال (ص) ذكرالله عزّوجلّ كثیراً – ثمّ قال رجلٌ اِلَی‌النّبی (ص) فقال مَنْ خیر اهل‌المسجد؟ فقال (ص) اكثرهم ِلله ذكراً – و قال رسول‌الله (ص) مَن اُعطی لساناً ذاكراً فقد اعطی خیرالدّنیا والاخرة – و قال (ص) فی قوله تعالی وَلا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرْ (سوره ۷۴ – آیه ۶) قال لا تستكثر ما عملت من خیرالله» یعنی «به تحقیق رسول خدا (ص) فرموده ‌است: آیا به شما خبر ندهم از بهترین كارهای شما كه درجه‌ی بلندتری است برای شما و در نزد خداوند شما بهتر شما را پاك‌دامن می‌كند، و از پول طلا و نقره برای شما بهتر است، و خوب‌تر از آن است كه به دشمن خود برخورید و با آن‌ها

    • ۱- مستندات ردیف ۲۴ (جمعاً ۳۳ آیه است).
    • ۲- اصول كافی چاپ قدیم (ص ۵۳۱ س ۱۲) و چاپ جدید جلد ۴ (ص ۲۷۴ س ۲).
  • برهان‌الحق
    ۹۰

    نبرد كنید و از آن‌ها بكُشید و كُشته شوید؟ عرض كردند بلی فرمود آن ذكر خدا بسیار كردن است. سپس فرمود: مردی نزد پیغمبر (ص) آمد و عرض كرد بهترین اهل مسجد كیست؟ فرمود آن‌كه بیش‌تر ذكر خدا كند. و رسول خدا (ص) فرمود به هر كس زبان گویای به ذكر خدا داده شده است، خیر دنیا و آخرت داده شده ‌است. و در تفسیر قول خدای تعالی است (و منّت مگذار كه كار بیش‌تر كردی) – فرمود آنچه كار خوب برای خدا كردی آن را بیش مشمار».

    ۲ – شیخ زین‌الدّین عاملی در مُنیةالمرید از قول حضرت رسول‌الله (ص) منقول (۱) داشته «قال رسول‌الله (ص): اِذا مَرَرْتُم فی ریاض‌ الْجَنَّة فارتَعوا – قالوا یا رسول‌الله، ما ریاضُ‌الجنَّة، قال (ص) هی حَلَق‌الذّكر فَانَّ‌الله تعالی سَیّاراتٍ مِنَ‌الملائِكة یطلبون حلق‌الذّكر فاذا اَتَوا علیهم حفّوابهم» یعنی «حضرت رسول‌الله (ص) به اصحاب خود فرمود كه هر گاه مرور و گذر شما در باغ‌های بهشت واقع شود پس، چرا كنید و لذت برید. عرض نمودند یا رسول‌الله باغ بهشت چیست؟ حضرت فرمود كه آن حلقه‌‌های ذكر الهی است. پس به درستی كه نزد ‌الله تعالی جمعی از ملائكه هستند كه سیر می‌كنند و طلب می‌نمایند حلقه‌های ذكر را، پس هر گاه آمدند و رسیدند به مجلس حلقه‌ی ذكر الهی در آن‌جا، پس طواف می‌نمایند با ایشان».

    ۳- از حضرت صادق (ع) منقول (۲) است: «قال (ع) ما مِنْ شیءٍ اِلاّ

    • ۱- كتاب ریاض‌العارفین چاپ اول (ص ۱۶ س ۲۲).
    • ۲- اصول كافی چاپ قدیم (ص ۵۳۱ س ۱) و چاپ جدید جلد ۴ (ص ۲۷۳ س ۴) – كتاب ریاض‌العارفین چاپ اول (ص ۱۶ س ۲۲).
  • ۹۱
    فصل سیزدهم

    وَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهی اِلیهِ الاّالذِّكْر فَلَیْسَ لَهُ حَدٌّ یَنْتَهی اِلیه الخ.» یعنی «هیچ‌چیزی نیست مگر آن‌كه برای او حدی است كه به آن پایان پذیرد، جز ذكر خدا كه پایانی ندارد الخ».

    علاوه بر آیات قرآنی و روایات فوق‌الذكر، در فصل هیجدهم این كتاب متذكر شده ‌است: «ذكر و فكر» در مرحله‌ی اول و دوم به معنای اعم برای (عابد مِن‌الله) و (عابد بِالله)، و «فكر و ذكر» به معنای اخص در مرحله‌ی ‌سوم برای (عابد اِلی‌الله) پیش می‌آید.

    همچنین در (سوره‌ی ۱۳ – آیه‌ی ۲۸) قرآن مجید می‌فرماید: «اَلَّذینَ امَنُوا و تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِاللهِ اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ‌الْقُلُوبُ» یعنی «آنان كه ایمان آوردند آرام گیرد دل‌های ایشان به یاد خدا، همانا به یاد خدا آرام گیرد دل‌ها». چنان‌كه مفسرین راجع به آیه‌ی مزبور تفسیر (۱) فرموده‌اند بدین خلاصه است:

    «اَلَّذینَ امَنُوا» بَدَل «مَنْ اَنابَ» از آیه‌ی قبلی است. زیرا تا كسی حالت انابه و توبه نیابد و به وعد و مواعید الله توجه پیدا نكند، و متأثر به اثرات خدا نشود، و انس به ذكر سبحان و تعالی نگیرد، از نور ایمان ایمن نگردد. و تا ایمان هم نباشد آرامش دل كه همانا تسكین قلب و اطمینان خواطر است برایش حاصل نخواهد شد. بنا به مراتب، مراد از ذكرالله در آیه‌ی مورد بحث دو جمله است:

    جمله‌ی اول «اَلَّذینَ امَنُوا و تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِكْرِاللهِ» بر شأن كسانی است كه ذاكرین واقعی هستند و با عقیده‌ی كامل، و ایمان راسخ، و حالت انابه و توبه، و خضوع و خشوع و تضرع، و با حضور قلب،

    • ۱- مستندات ردیف ۲۵٫
  • برهان‌الحق
    ۹۲

    برای اطاعت لِاَمرالله، از هر حیث و هر جهت آماده باشند. چنین ذكری را اعم از خفی یا جلی «ذكر قبل از فكر» گویند.

    جمله‌ی ‌دوم «اَلا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ‌الْقُلوُبُ» بر شأن كسانی است، از علایق دنیوی مطلقاً وارسته گردیده، و از بشارت الطاف ربّانی مطمئن گشته، و فكر و ذكری جز خدا در هر احوالی ندارند. چنین فكری را «فكر قبل از ذكر» دانند.

    و به طور كلی: به معنای اعم، ذكر مقدم است و به معنای اخص، فكر مقدم خواهد بود، والسّلام.

    و – مستحب است هر فرد ذكور اهل حق در صورت امكان حداكثر شبانه‌روزی پنج مرتبه (صبح – ظهر – عصر – مغربعشاء) و حداقل ماهی یك مرتبه به مجامع عبادت مندرجه‌ی این فصل برای تزكیه‌ی نفس و تقرب به خدا حاضر شود، و تا حداقل بضاعت خویش نیز نیازی در آن جمع مصرف نماید، ولو یك تكه‌ی نان باشد.