• سؤالات مربوط به فصل سیزدهم

    «دستور انعقاد جمع اهل حق»

    خلاصه‌ی سؤالات:


    ۱- وجوب كمر بستن در جم اهل حق.

    ۲- باز شدن كمر در حین جم – در جم نشستن بدون بستن كمر.

    ۳- مسئولیت شركت دادن بچه‌های نابالغ در جم با كیست؟

    ۴- چگونگی دو زانو نشستن در جم اهل حق.

    ۵- اعتراض به كلاه بر سر نگذاشتن در جم اهل حق.

    ۶- در چه شرایطی غیر سید می‌تواند نذور اهل حق را دعا دهد؟

    ۷- نایب سید كیست؟ نذر دعا دادن سید شیعه كه سر بسپارد.

    ۸- آیا عموم سادات، همچنین زنان اجازه‌ی ‌ذبح حیوانات را دارند؟

    ۹- گوینده‌ی سرودهای سربند كلام.


    مشروح سؤالات و جواب‌‌ها:


    سؤال ۱- این‌كه در فصل سیزدهم صفحه ۸۱ مرقوم فرموده، در جمع اهل حق كمر بستن از واجبات است، به نظر اینجانب بی‌دلیل و بدعت در شریعت می‌باشد.

    جواب- طبق جوابی كه قبلاً معروض شد، هر حكمی در هر موضوعی از عرفیات یا وجه مشترك بین شرع و عرف، اگر مخالف

  • ملحقات
    ۴۷۷

    نصّ صریح احكام شرعی نبود یعنی مانعةالجمع نباشند، در این صورت عمل و اعتقاد به آن اشكالی ندارد. موضوع كمر بستن چون از دستورات عرفی مسلك اهل حق و مختص عبادات خصوصی است، بنا بر این ارتباطی با احكام شرعی ندارد تا بدعت محسوب شود. زیرا گفته نشده مثلاً در وقت نماز كمر ببندند و امثالهم.


    سؤال ۲- اگر در حین جریان جم، كمر یك نفر از جم‌نشین به طور اتفاقی و خود به خود باز شود آیا كفاره دارد یا خیر؟ و اگر كسی فراموش كند كمر ببندد و بدون بستن كمر در جمع بنشیند و بعد از اتمام جم متوجه شود، چه تكلیفی دارد؟ آیا چنین موضوعی صحت دارد كه جمع‌نشین اگر پول یا اشیاء قیمتی همراه داشته باشد باید آن را نذر كند؟

    جواب- در مورد اول چون باز شدن كمر تعمدی نبوده، هیچ ‌ایرادی بر آن ‌شخص وارد نیست، كفاره هم ندارد. اما اگر خود شخص به فال بد بگیرد و نیازی بكند اشكالی ندارد، كار بدی نكرده ‌است.

    در مورد دوم یعنی كسی كه فراموش كند كمر ببندد، كفاره دارد. در قدیم ۵ شاهی كه معادل ۵ ریال امروز است به عنوان كفاره نیاز می‌كردند.

    در مورد سوم این‌كه آیا در وقت جمع نشستن هر كس هر چه در نزد خود دارد نذر محسوب است یا خیر، این غلط است. زیرا اگر این‌طور باشد باید هر كس كه در جمع می‌نشیند بعد از بیرون آمدن لباس تنش هم نذر كند، یا این‌كه لخت در جمع بنشیند. این موضوع صحت ندارد و هر كس هم گفته از بی‌اطلاعی و وسواس بوده ‌است.

  • برهان‌الحق
    ۴۷۸

    سؤال ۳- حضرت‌عالی در فصل سیزدهم مرقوم فرموده‌اید: «اشخاص جمع‌نشین باید ذكور و سر سپرده و رشید و بالغ و عاقل باشند». ولی بعضی‌‌ها بچه‌های ۸ و ۹ ساله‌ی ‌سر نسپرده را به جم‌خانه می‌آورند، آیا این كار جایز است یا خیر، و در صورت نفی آیا اولیاء ‌مسئول‌اند یا ناظم جمع؟ آیا طایفه‌‌ای كه سنت نشده حق جمع ‌نشستن دارد یا خیر؟

    جواب- اولاً كسی كه سر سپرده نباشد اعم از این‌كه صغیر است یا كبیر، تا زمانی كه سر نسپارد نمی‌تواند در حلقه‌ی ‌جمع منعقده برای صرف نذور، از هنگام اعلام رسمیت تا ختم آن، میان جمع بنشیند. ولی در پشت جمع به حالت ایستاده یا نشسته هر گاه با خلوص نیت به قصد عبادت حضور یابند اشكال ندارد.

    ثانیاً، اطفال سرسپرده هم تا زمانی كه قوه‌ی تشخیص و تمیز ندارند با این‌كه بتوانند رعایت آداب اهمیت مقام جمع را نمایند، در حكم همان اشخاص غیر سر سپرده می‌باشند. یعنی می‌توان آنان را فقط به پشت جمع راه داد. بدیهی است اولیاء اطفال هم باید به دستور فوق آشنا نمود و الا ناظم جمع مسئول خواهد بود.

    طایفه هم تا سُنت نشده، حق جمع نشستن ندارد.


    سؤال ۴- در برهان‌الحق فصل سیزدهم صفحه‌ی ‌۸۶ راجع به جمع‌نشین می‌نویسد: «… حق بلند شدن یا تجاوز از آن حالت دو زانو نشستن به نشستن طوری دیگر ندارند». لطفاً مقصود از دو زانو نشستن را توضیح فرمایید؟

    جواب- مقصود از دو زانو نشستن، دو زانو را از اول تا ختم جم

  • ملحقات
    ۴۷۹

    به زمین نهادن است، به طوری كه عرفاً صدق بشود دو زانو نشسته ‌است، یعنی برخلاف چهار زانو نشستن باشد. و الا سنگینی خود را روی یكی از پاها انداختن و یا جا به جا نمودن به حدی كه هیئت دو زانو نشستن به هم نخورد اشكال ندارد.


    سؤال ۵- در فصل سیزدهم صفحه‌ی ۸۳‌ راجع به كلاه چنین اشاره شده: «این‌كه اغلب اهل حق‌های این عصر مقیدند در جمع باید كلاه به سر داشته باشند، نظر به این‌كه از مجموع كلام سرانجام چنین دستوری تصریحاً یا تلویحاً دیده ‌نشده، لذا امری است مباح». شاید آنجناب به این ابیات از فرمایش شیخ امیر توجه نفرموده‌اند: «دله ولی‌شان – دل قفل قاپی ساخته و لی‌شان – سركج و كلاه لاره ملی‌شان… الخ».

    جواب- راجع به سر گذاشتن كلاه در جمع كه استناد به این كلام شیخ امیر فرموده‌اند: «سركج و كلاه لاره ملی‌شان»، قبلاً عرض می‌نمایم، تصور نشود كه من مخالف كلاه به سر گذاشتن در وقت جم نشستن هستم، حتی خودم از لحاظ این‌كه اختلاف دیگری بر اختلافات عدیده‌ی بی‌مورد بین اهل حق (كه بدبختانه هر روز در تزاید است) اضافه نشود، رعایت مقتضیات را می‌نمایم.

    ولی ای دوست عزیز، ما كه اسممان اهل حق گذاشته‌اند باید در هر مورد اهل تحقیق باشیم نه تقلیدی. روی این اصل بنده تا آن جایی كه قدرت مطالعه داشته‌ام در این خصوص تجسس نموده‌ام، بالاخره نتیجه این شده؛ همان‌طوری‌كه در برهان‌الحق یادآور شده‌ام دستور صریحی در كلام ندیده‌ام كه منجزاً امر شده باشد (مانند كمر بستن)، جم‌نشین كلاه هم به سر بگذارند. و این فرمایش منسوب به حضرت

  • برهان‌الحق
    ۴۸۰

    شیخ امیر هم از سیاق آن معلوم است دلالت به چنین امری ندارد؛ زیرا اگر كاملاً دقت فرمایند از مفهوم و منطوق (كجی سر و كلاه) مخصوصاً جمله‌ی ‌(لاره ملی) مسلم می‌دارد منظور از (سركج و كلاه) سرنگون ساختن كبر و غرور، و (لاره ملی) خضوع و خشوع و تضرع و عجز و انكسار در مقابل حق و جم حقیقت است. چنان‌كه خودتان ضمن سؤال دیگری اشاره فرموده‌اید: «پا منی گزاف خود سازی نین… الخ» كلام سرانجام نیز می‌فرماید: «هر كس تكبر بنیشو و جم – كم كم پایه‌ی ‌او موزوم و كم…الخ». پس واضح است حضرت شیخ امیر هم غیر از این مقصودی نداشته و الا كلمه‌ی ‌(كج) و (لاره ملی) در این‌جا موردی نداشت، می‌بایستی:

    اولاً – مستند به فرمایش حضرت سلطان اسحق و مقتبس به كلام سرانجام باشد؛ زیرا هر دستوری از اركان مسلك اهل حق تا در كلام سرانجام سلطان سهاكی با نص خاص مصرح نباشد، ایجاد تكلیف برای مكلفین نمی‌نماید. با این وصف بدیهی است سایر بزرگان اهل حق هم (اعم از شیخ امیر و غیره) هیچ ‌دستوری را بدون انطباق با دستور صریح كلام سرانجام ذكر نفرموده‌اند، و حال این‌كه در كلام سرانجام به هیچ‌وجه ذكری از موضوع مانحن‌فیه نشده ‌است. اگر بگوییم جایی كه دستور صریح نیست باید عمل به تواتر كرد، آن هم شامل كلاه سر گذاشتن نمی‌شود، زیرا اگر در قدیم اهل جم‌نشین كلاه بر سر داشتند بستگی به اركان جم نداشت. رسم اجتماعی بر آن بود هیچ‌كس در هیچ ‌حالتی سر برهنه به انظار ظاهر نمی‌شد و الا بی‌ادب محسوب می‌گردید. كما این‌كه لباس كوتاه فعلی اگر آن زمان كسی می‌پوشید مورد تمسخر قرار

  • ملحقات
    ۴۸۱

    می‌گرفت.

    ثانیاً – هر حكمی از احكام دینی (اعم از اوامر و نواهی) باید مؤكد به صیغه‌ی انشایی وجوبی باشد، نه به صیغه‌ی ‌اخباری، یا به طریق ایهاء و ابهام، یا تلویحاً ضمن پند و موعظه (مانند بیت مستند علیه) به آن اشاره شده باشد.

    به علاوه تا آن جایی كه تاریخ نشان می‌دهد، مردان حق در وقت حاجات مهمه با سر برهنه به حق استغاثه می‌نموده‌اند. حتی در سایر موارد و رسوم اجتماعی هم سر و پا برهنه كردن و پالهنگ (۱) یا پالنگ (۲) به گردن انداختن بالاترین مرتبه‌ی خضوع و خشوع و تضرع و فروتنی در مقام مافوق خود به شمار می‌آمده، مخصوصاً در حضور جم.

    بنا به مراتب از منصفین و محققین و كلام‌خوان‌های شریف انتظار دارم عرایض بنده را كاملاً مورد توجه قرار دهند تا حاق مطلب روشن گردد. مع‌ذلك باز تكرار می‌كنم بنده تعصب و اصرار در هیچ موردی ندارم، فقط قصدم انجام اوامر و ترك نواهی دین است. علاقمندم اوامر حضرت سلطان حقیقت را طابق‌النعل بالنعل اجراء شود، تا بدعت‌های از خود درآورده رواج پیدا نكند. و الا همان‌طوری‌كه عرض شد كسی در جم كلاه سر بگذارد یا خیر خود داند، امری است مباح.

    • ۱- پالهنگ: رسن یا ریسمانی است كه اسب خالی از سوار را بدان كشند (آنندراج).
    • ۲-پالنگ: یعنی كفش چرمی كه در اصل (پاهنگ) بوده.
  • برهان‌الحق
    ۴۸۲

    سؤال ۶- در فصل سیزده صفحه‌ی ۸۴ برهان‌الحق مرقوم شده: «برای دعای نذورات خواندن… هر گاه دسترس به سید نباشد… آن‌گاه از اشخاص مجرب و متقی و عالم به اركان اهل حق كه سید به او اجازه‌ی ‌قبلی داده باشد انتخاب می‌شود»، آیا پیران حقیقت می‌توانند چنین اجازه‌ای بدهند؟

    جواب- پیران حقیقت یعنی خاندانان اهل حق (كه مجموعاً یازده خاندان می‌باشند) جانشینان آنان همان سادات اولادان آن خاندانان خواهند بود و بس. و دعا دادن نذور هم اختصاص به خودشان دارد. لیكن همان سادات می‌توانند به اشخاص دیگر از اهل حق اجازه دهند، در غیاب سید نذور خود و سایرین را در جم‌خانه و یا مكان دیگر دعا دهند.


    سؤال ۷- در فصل سیزده صفحه ۸۴ ذكر از نایب سید شده ‌است، نایب سید كیست؟ سید شیعه اگر به رسم حقیقت سر بسپارد آیا می‌تواند نذر دعا دهد؟ سید طایفه‌ی ‌سر نسپرده چه حكمی دارد؟

    جواب- منظور از نایب سید آن است: چون در غیاب سید، اولاد دلیل اجازه دارد نیابتاً از طرف سید دعای نذورات را بخواند، بدین مناسبت برای تفهیم و تفهم موضوعی، آن را نایب سید نامیده، و الا اثر وضعی ندارد تا در ردیف اصطلاحات دستورات كلام به شمار آید.

    سید شیعه‌ی سر سپرده شده در جایی حق دعا دارد كه سید طایفه نباشد؛ یعنی اختیارات او به منزله‌ی ‌یك نفر خلیفه می‌باشد كه پیرش به او اجازه‌ی دعا، در جایی‌كه سید نیست، داده باشد.

    اما سید طایفه‌ای كه جوز سرش نسپرده باشد، حق دعا دادن نذور

  • ملحقات
    ۴۸۳

    و جمع نشستن ندارد.


    سؤال ۸- متمنی است بنده را در این چند مسأله راهنمایی بفرمایید: ۱- آیا سادات، حق ذبح حیوانات را دارند؟ ۲- آیا در روز عاشورا می‌توان حیوانات را ذبح نمود؟ ۳- آیا زنان مجازند سر حیوانات حلال گوشت را ببرند؟

    جواب- سادات هم می‌توانند سر حیوانات را ببرند.

    موضوع سر نبریدن حیوان در روز عاشورا مطلبی است بدون اساس و پایه.

    زنان هم می‌توانند حیوان حلال گوشت اعم از نذر و غیره را سر ببرند، به شرطی ‌كه طریقه‌ی صحیح سر بریدن بلد باشند.


    سؤال ۹- در اواخر فصل سیزدهم برهان‌الحق اشاره به اذكار جلی دارد. آیا گوینده‌ی هر یك از سرودهای سربند كلام كه در ذكر جلی می‌خوانند معلوم است یا خیر؟

    جواب- به طور كلی سرودهای سربند كلام گوینده‌ی معینی ندارند؛ زیرا در هر عصری كه باطن‌داری ظهور فرموده، یارانش به عشق آن بزرگوار سرودهایی با ندای عشق سروده‌اند، و چون حالت انفرادی نداشته لذا گوینده‌اش هم مانند سایر كلام‌ها معلوم نیست. فقط لازم است آهنگ هر سرودی چنان‌كه از اول بوده حفظ شود.