فصل نهم
شرط ورود به مسلك اهل حق
برای درك فهم این موضوع لازم است قبلاً به این اصطلاحات آشنا شد:
خانَدانْ – دَلیِلْ – پِیرْ – پادشاه یا (شاه) – شاهمِهْمانْ – عَهْد و مِیثاق (بَیْعَتْ) – شَرْطْ و اِقْرارْ – سَرْ سِپُردَنْ.
۱- خاندان: خان، به لغت فارسی معانی مختلفه دارد منجمله به معنی محل و مكان و مسكن نیز آمده است، كه خان و خانه هر دو گویند. دان، به معنی دانه و دانستن است، ولی اگر كلمهی دیگر به آن مضاف گردد و این مضافاِلیه واقع شود معنی ظرفیت دهد مثل گُلدان، چراغدان و غیره، یعنی جای گل و جای چراغ.
و به اصطلاح اهل حق هر كس خانهی قلبش از تجلی نور حق روشن گردد و خودش با دودمانش صلاحیت ارشاد طالبین راه حق، طبق موازین بیابس پردی وری داشته باشد، آن را خاندان گویند.
۲- دَلیل: به لغت عربی راه و رهنما است. اما به اصطلاح اهل حق دلیل كسی است، با اجازهی پادشاه و پیر، واردین به مسلك اهل حق را هدایت و دستگیری نموده، سپس به پیر بسپارد.
- برهانالحق۵۴
۳- پِیرْ: به لغت فارسی پدر و اشخاص سالخورده را گویند، ولی به اصطلاح اهل حق پیر كسی است، با اجازهی پادشاه كسانی را كه توسط دلیل هدایت و دستگیری شدهاند ارشاد و به شاه حقیقت برساند.
۴- پادشاه: به لغت پارسی پاد (كه از اصل، پات بوده) به معنی پاسبان، نگهبان، سامان، پائیدن، دارندگی تخت و اورنگ است. شاه، نیز معانی مختلفه دارد از جمله: اصل، خداوند، بزرگ، و به طور كلی شاه یا پادشاه فرمانروای كشور است و به اعتباری هم یكی از اسماالله است، به دلیل آیهی كریمهی مالِكِ یَوْمِالدّین (۱) یعنی «پادشاه روز رستاخیز».
ولی به اصطلاح اهل حق، شاه یا پادشاه علاوه بر اینكه از اسماالله است نیز لقب كسی میباشد، با طی مراحل یا تأییداً لله به آخرین مرحلهی كمال رسیده مقام اولیالامری و مظهراللهی را حائز شود، یعنی آینهوار مظهر جلوهی نور الهی گردد.
از اینرو اشخاصی كه توسط پیر ارشاد میشوند، با توجهات شاه به فیض رحمت الهی كامیاب میگردند. مضافاً تفویض منصب پیری و دلیلی اشخاص صلاحیتدار بر مریدان حقجو با او است. كما اینكه در بعضی موارد (كه بعداً شرحش میآید) پیر هم میتواند به طور موقت یا دائم دلیل جهت مریدان تعیین نماید.
۵- شاهْمِهْمان: كسی است مظهریت و كفالت مقام پادشاه را داشته باشد. پس باید دانست وظیفهی شاه یا شاهمهمان تعیین پیر و دلیل
- ۱- همچنین این آیات است: (سورهی ۲۰ – آیهی ۱۱۴) – (سورهی ۲۳ – آیهی ۱۱۶) – (سورهی ۵۹ _ آیهی ۲۳) – (سورهی ۶۲ – آیهی ۱) – (سورهی ۱۱۴ – آیهی ۱ و ۲ و ۳).
- ۵۵فصل نهم
جهت مریدان است و بر شأن خودش نیست وظیفهی پیر و دلیلی انجام دهد، و پیر و دلیل هم هیچیك حق انجام وظیفه به جای یكدیگر ندارند.
به طور خلاصه از شاه تا دلیل هر یك وظیفهی خاص مخصوص به خود دارند كه فوقاً بیان شد.
۶- عَهْد و میثاق (۱) : به لغت عربی عهد یعنی پیمان، و میثاق یعنی استواری. بَیْعَت، همان عهد و میثاق است كه پیمان و استواری میباشد. و اهمیت آن بدین لحاظ است:
وقتی به كتب آسمانی و تاریخ بشریت مراجعه میشود مسلّم میدارد، از زمان آدم تا خاتم هیچ امری از امور، بدون مسبوق به تعهد و پیمانی واقع نشده است. مثلاً سجدهی ملائكه بر آدم، و نهی بر آدم از خوردن ثمرهی درخت معهود، و توبه پذیرفته شدن آدم بعد از خروج از جنان، و كشتی ساختن نوح و نجات یافتن سرنشینان كشتی مزبور از طوفان (۲) ، و قضایای قوم عاد و ثمود و لوط مبنی بر وعید حیّ ودود برای نزول بلا و رها شدن مؤمنین از آن ماجرا و فنا شدن كافران از آن بلیّات موعود، همچنین میثاق خدا با ابراهیم و موسی و عیسی و سایر پیغمبران تا حضرت خاتمالنبیین (ص)، و بعد بیعت مؤمنین با ائمهی طاهرین، خاصه وقایع كربلا الی آخر، هر یك به نوعی انعقاد یافته؛ حتی در قرآن مجید هم با بیان كلمهی عهد و میثاق به موارد عدیده، اشارات مؤثر به اهمیت آن شده است.
۷- شَرْطْ وَ اِقْرار: معنی لغوی آنها معلوم است، ولی به اصطلاح
- برهانالحق۵۶
اهل حق: به شرایط مقرره اساس بیابس پردی وری مقر شدن و ایمان آوردن را شرط و اقرار گویند.
حتی قضیهی «قرار گرفتن كرهی زمین بر شاخ گاو و گاو بر ماهی و ماهی بر حجر» (۱) كه در بعضی اذهان جای گرفته است، گر چه واقعیت ندارد و از نظر دانشمندان رمز و معمائی است قابل تأویل و تفسیر، منجمله اهل حق هم گاو را به شرط و ماهی را به اقرار و حجر را به بیابس منعقدهی ازلی و ابدی تعبیر كردهاند.
۸- سَرْ سپردن (۲) : یعنی سر تسلیم به مسلك اهل حق فرود آوردن و توسط دلیل و پیر به صاحبخاندان بیعت نمودن و با رشتهی شرط و اقرار به پادشاه حقیقت پیوستن است.
بنا به مراتب اهل حق كسی است، با حائز بودن شرایط مندرجه در فصل دوم این كتاب به مسلك اهل حق درآید و آن به سه راه ممكن است:
اول- آنكه، مراحل (۳) شریعت و طریقت و معرفت را هر یك به ترتیبی كه در فصل مزبور مذكور است، توسط اشخاص ذیصلاحیت به سلسله مراتب، با انجام دستورات و مراقبات لازمه طی نماید، آنگاه برای درك حق و حقیقت به رشتهی مسلك اهل حق بپیوندد (این قبیل اشخاص را چَسْبِیدَهْ گویند).
- ۱- مستندات ردیف ۲۲٫
- ۲- مستندات ردیف ۲۳٫
- ۳- منظور از طی مراحل سهگانهی (شریعت و طریقت و معرفت) ایمان كامل داشتن به آن مراحل است نه اینكه لازم باشد برای طی هر كدام از آن مراحل زمانی صرف وقت كند. فرضاً شخصی، مسلمان و اهل قرآن هم نباشد، همینقدر به احكام قرآن در شریعت و سایر مدارجش (از طریقت و معرفت) كه در بطن قرآن است ایمان آورد، برای سر سپردن كافی است.
- ۵۷فصل نهم
دوم- آنكه، مشروط به شرایط بندهای زیر توفیق حاصل نماید:
الف – از نسل اهل حق به وجود آید.
ب – پس از تولد در اولین فرصت (هنگام اسمگذاری) توسط ولی قانونی، به خاندانی كه آن فامیل سر سپردهاند، سرش سپرده شود.
ج – در محیط خانوادگی اهل حق تحت تربیت و مراقبت كامل اولیاء مربوطه، نشو و نما و رشد و تمیز یافته باشد.
د – تمام دستورات مسلكی اهل حق را طابقالنعل بالنعل فرا گرفته و عمل نماید.
بدیهی است واجد چنین شرایطی دیگر احتیاج به طی سایر مراحل سلسله مراتب ماقبل ندارد. زیرا دستورات واقعی مسلك اهل حق جامع و مانع میباشد و شامل جمیع دستورات مراحل قبلی خود خواهد بود «چون كه صد آمد نود هم پیش ماست»، (این قبیل اشخاص را چَكِیدَه گویند).
سوم- آنكه، تأییداً لله به حكم لا بشرط و بشرط لا، به مرحلهی آخری و مقصد اصلی برسد و اهل حق واقعی گردد (چنانكه خیلیها بودند و رسیدند)، به مصداق آیات كریمه از جمله این آیات است: «اِذْ اَیَّدْتُكَ بِروُحُالْقُدُسِ الایه» (۱) یعنی «هنگامیكه تأییدت نمودم به روحالقدس» (سوره ۵ – آیه ۱۱۰) – ایضاً «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُّنا عِلْماً» (۲) یعنی «و آموخته بودیمش از نزد خود دانش را» (سوره ۱۸ – آیه ۶۵) – ایضاً «اِنَّاللهَ یَفْعَلُ ما یُریدُ» یعنی «همانا خدا میكند آنچه را میخواهد» (سوره ۲۲ – آیه ۱۴) – ایضاً «و َاَنَّاللهَ یَهْدِی مَنْ یُریدُ» یعنی «و به درستی كه خدا هدایت میكند هر كه را
- برهانالحق۵۸
میخواهد» سوره (۲۲ – آیه ۱۶) – ایضاً «اِنَّاللهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ» یعنی «همانا خدا میكند آنچه را میخواهد» (سوره ۲۲ – آیه ۱۸) – ایضاً «ذلِكَ فَضْلُاللهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَاللهُ ذُوالْفَضْلِالْعَظیمِ» یعنی «این است فضل خدا دهدش به هر كه خواهد و خدا است دارای فضلی بزرگ» (سوره ۶۲ – آیه ۴) – ایضاً «كَذالِكَ یُضِّلُاللهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ الایه» یعنی «چنین گمراه سازد خدا هر كه را كه خواهد و رهبری كند هر كه را كه خواهد» (سوره ۷۴ – آیه ۳۱).
خواجه حافظ هم به همین منظور فرماید:
فیض روحالقدس ار باز مدد فرماید دگران هم بكنند آنچه مسیحا میكرد ایضاً میفرماید:
طی زمان ببین و مكان در سلوك شعر كاین طفل یك شبه ره صد ساله میرود و گویند اغلب بزرگان اهل حق نیز از این قبیل بودهاند.
با این وصف، البته این قسم سوم مورد بحث نمیتواند قرار گیرد، موكول به استعداد ذاتی اشخاص و مشیّت خدا است، به هر كس اعطاء شود.
و مراد از استعداد ذاتی آن است: گر چه به مصداق آیات مذكوره خداوند قادر مطلق است، ولی از طرفی عادل و فیضش عام خواهد بود. النهایه تفاوت بین موجودات بر حسب قرب و بعد به مبدأ واجبالوجودی و علل حكمتی است. مثلاً قُرب به نور خورشید برای موجودات تحتالشعاع وی باید به تناسب استعداد هر موجودی باشد، و الا به فاصلهای كه یك موجود قوی از نور آفتاب منوّر میشود، موجود ضعیفتر قرار گیرد، آناً نابود خواهد شد.
و بحث اینكه چرا بین موجودات شدت و ضعف و تشكیك باشد
- ۵۹فصل نهم
آن هم اقتضای طبیعت كائنات است، بدین توضیح:
چون ایجاد كائنات از طرف خالق ارض و سماوات، روی پایهی علت و معلول قرار گرفته، یعنی هر موجودی معلول علت موجود دیگری است تا به آن علتالعلل اصلی، آنكه، واجبالوجود و پروردگار جهانیان است منتهی گردد.
با این وصف بدیهی است هر علتی كه فاصلهاش با علتالعلل اصلی كمتر است قویتر، و هر چه فاصلهاش بیشتر است ضعیفتر خواهد بود. لیكن در قوهی هر شیئی منتهی درجهی شدت و ضعف هست كه بنا بر گردش طبیعت و سیر كمال، متدرجاً از قوه به فعل خواهد رسید. كما اینكه در قوهی هر نطفهای جنین شدن و متدرجاً حیوان یا انسان گردیدن، الی آخر هست. و هر مرحلهای (اگر مانعی پیش نیاید) به حكم طبیعت در موقع خود از قوه به فعل میرسد. البته این موضوع بحث فلسفی مفصل دارد در این مختصر مقالهی ما نگنجد. فقط اینجا اشارهای شده تا معلوم شود هر چیزی به جای خود صحیح است و همهی موجودات بالاخره به فیض كمال از طرف فیاض لایزال مستفیض و از عدالت حق برخوردار خواهند شد، جز مغضوبین كه حسابشان جدا و با خود خدا است.
باری از مطلب دور نشویم، بحث در شرایط اقسام سهگانه ورود به مسلك اهل حق بود، قسمت سوم توضیح گردید.
اما آن دو قسمت دیگر اعم از چسبیده یا چكیده بدون عهد و میثاق و سر سپردن كه در بند (ب) این فصل به آن اشاره شد، میسر نیست.