سؤالات مربوط به فصل هفدهم
«آداب جوز سر»
خلاصهی سؤالات:
۱- دعای نامگذاری نوزاد اهل حق.
۲- ترتیب آداب جوز سر و دعای مخصوص جوز.
۳- منظور از گفتن «پیر من هدای من» چیست؟
۴- شخصی میخواهد سر بسپرد ولی پیر خود را نمیشناسد.
۵- نیاز مهلتانهی جوز به عشق چه كسی است؟
۶- آیا خروس به جای قربان جوز پذیرفته است؟
۷- وجه تسمیهی تویل و عروةالوثقی و باشلق و فلسفهی شدّ.
۸- تقدم خدمت جوز و بستن دستمال به گردن طالب.
۹- ایراد به لزوم بستن دستمال به گردن طالب.
۱۰- تجویز بستن چند دستمال به گردن یك وكیل مشترك.
۱۱- ولی یا وكیل قانونی چه كسی است؟
۱۲- سیدی كه آداب جوز سر را طبق برهانالحق انجام نمیدهد.
۱۳- جواز سر سپردن مرید یك خاندان توسط سیدی از خاندان دیگر.
۱۴- وكالت پیر برای خانوادهی خودش.
۱۵- سید بیسواد كه نتواند خطبهی جوز را بخواند.
۱۶- در مراسم جوز چه كسی دستمال را به گردن طالب میبندد؟
۱۷- كسی كه پیر و دلیل خود را نمیشناسد تكلیف سرانهاش چه میشود؟
۱۸- بردن نام ۷۲ پیر به جای نام دلیل اختصاصی.
- ۵۳۹ملحقات
۱۹- نحوهی خلع وكالت از دو نفر وكیل دلیل.
۲۰- خلع وكالت از وكیل پیر و عدم لزوم خلع از وكیل طالب.
۲۱- مقایسهی برهانالحق و شاهنامه در مورد دستبوسی.
۲۲- تقسیم وجه نقد پای جوز و دستمال، بین پیر و دلیل.
۲۳- وجه نقد پای جوز متعلق به سیدی است كه مراسم جوز را انجام میدهد.
۲۴- مقایسهی برهانالحق و شاهنامه در مورد تقسیم وجه نقد پای جوز.
مشروح سؤالات و جوابها:
سؤال ۱- در فصل هفدهم (صفحهی ۱۳۴) برهانالحق مینویسد: «موعد سر سپردن فرزندان اهل حق متعاقب نامگذاری است»، لطفاً ترتیب و دعای نامگذاری طفل نوزاد اهل حق را مرقوم فرمایید.
جواب- دعای نامگذاری (۱) طفل نوزاد، چون به زبان كردی منظوم گشته كه تلفظ نمودن و فهمیدنش برای غیر اهل آن زبان مشكل خواهد بود، و از طرفی هم خیلی مفصل است، بنا بر این جهت سهولت امر اینك مفاد آن را تلخیص نموده ذیلاً مینگارد:
اولاً – طفل نوزاد را به حضور جم آورده نامگذاری میشود.
ثانیاً – سید سرجم، طفل را به اسمی كه بر او گذارده شده خطاب نموده، دعا را چنین میخواند: «ای عزیزا اینكه به امر حقتعالی در خانهی اهل حق تولد یافتی قدم شما مبارك بادا. امید است چهار عناصر و جوارح بدن شما از خامی به پختگی گراید و از اثر نفوس پیر و دلیل ازلی و توجه ذات لمیزلی و همّت جمع حقیقت به این مظهر كه آمدهاید
- ۱- طفلی كه با نیاز اسم او گذارده بشود برگردان ندارد.
- برهانالحق۵۴۰
در جرگهی اهل حق به شمار آیید و همیشه به پرهیزكاری و پاكی و راستی و نیكی و حقجویی و حقگویی و رداباری یعنی كمك به خلق زندگانی نمایید. همچنین به اصول و اركان مسلك اهل حق مؤمن و ثابت قدم باشید، چنان زندگانی كنید كه هر كس ترا میشناسد به نیكویی یادت نماید. مخصوصاً پیر و دلیل و پدر و مادر و خویش و همسایه از تو راضی باشند، اول و آخر یار، آمین».
سؤال ۲- با توجه به مطالب فصل هفدهم برهانالحق، متمنی است ترتیب آداب جوز سر و آن دعای مخصوص جوز كه جنبهی وجوبی دارد، به طور ساده مرقوم فرمایید؟
جواب- راجع به اتمام حجت جوز سر، همانطور كه در برهانالحق مذكور است اتمام حجت بخصوصی وجود ندارد، فقط سید پیر به هر عباراتی كه قابل فهم برای طالب باشد، با او اتمام حجت كند. مثلاً خطاب به نمایندهی طالب (یا طالب) بگوید: این ساعت من (نام خودش را ببرد) وكیلم سر فلانكس (نام طالب را ببرد) برای پیر بنیامین بسپارم، آیا قبول داری؟ و بعد از استعلام قبولی از طرف نمایندهی طالب (یا طالب)، آنگاه سید پیر واجب است كه مفاد دعای مخصوص جوز كه در صفحهی ۱۳۶ برهانالحق (از سطر ۱۳ به بعد) نوشته شده است بخواند. مفاد دعای مخصوص جوز (۱) هم این است:
- ۱- بعضی هم پیش از ادای مفاد دعای مخصوص جوز (كه واجب است)، استحباباً چند بیت دعا كه حضرت حاجی بزرگ در اصولات مرقوم فرمودهاند و یا دعای دیگر میخوانند.
- ۵۴۱ملحقات
پادشاه حقیقت سلطان اسحق – پیر حقیقت بنیامین – دلیل حقیقت داود برای شما خواهند بود، كه از آنان با پیوند سلسله مراتب متصل به ولایت علی (ع) و نبوت محمد (ص) گشته، از آن مقام با طی مقامات معنوی به عالم ذر یعنی عالم مجردات منتهی میشود. در عالم ذر پادشاه خاوندگار (خداوندگار)، پیر جبرائیل كه مأمور هدایت است جهت رستگاری، دلیل اسرافیل كه مأمور نفخ صور است جهت بیداری، جانشین سلطان اسحق جلوهی نور حق در مظهریت است. جانشین بنیامین فلانخاندان (اسم خاندان را ببرد)، جانشین داود، هفتاد دو پیر (یا هر كس به جای دلیل نزد خاندان نامبرده تعیین شده است اسم ببرد)، و نماینده فلانخاندان (اسم خاندان را ببرد) در این جمع جوز، فلان (اسم سید پیر حاضر در جمع را ببرد)، نماینده دلیل (اسم دلیل حاضر در جمع را ببرد).
بعد از اتمام دعای فوق، همان سید، تیغ و جوز را به دست گرفته دعای تیغ بخواند و سر جوز را با آن ببرد. بعد از آن نیاز پای جوز (۱) را تقسیم نموده، دعای اول نیاز را با ادای تكبیر بخواند. پس از اتمام تقسیم نیاز آنگاه جوز را با همان تیغ دعا خوانده خُرد خُرد نموده به جمنشین تقسیم نماید و دعای دوم نیاز را با ادای تكبیر بخواند. در پایان دعای سفره آنگاه سید پیر دستمال را به گردن طالب یا نمایندهی طالب میبندد، طالب هم در حالیكه دستمال به گردن دارد با دست چپ دامن نمایندهی دلیل را میگیرد. نمایندهی دلیل هم با دست چپ دامن خادم را میگیرد و با این ترتیب دست راست هر سه برای انجام دستبوسی آزاد میماند. برای توضیح كاملتر به برهانالحق فصل ۱۷ مراجعه شود.
- ۱- از خود جوز و نیاز پای جوز به كسی كه جوز سرش نسپرده است اعم از طایفه یا شیعه و غیره نباید داد. اما خدمت پای جوز حكم نذور دیگر را دارد. ضمناً نیاز دیگری را نمیتوان با نیاز پای جوز مخلوط نمود، ولی با خدمت جوز و نیاز متعلق به خدمت جوز میتوان خدمت یا نیاز دیگری مخلوط كرد.
- برهانالحق۵۴۲
سؤال ۳- بعضی در هنگام سر سپردن ضمن دعای مربوطه میگویند «پیر من خدای من… الخ» مگر پیر نسبت به مرید سمت خدایی دارد، اگر چنین باشد شرك صورت میگیرد؟
جواب- همانطور كه ضمن جوابیه از سؤال فوق متذكر شدم، دعای مخصوص جوز كه جنبهی وجوبی دارد، همان است كه در فصل هفدهم برهانالحق صفحهی ۱۳۶ (از سطر ۱۳ به بعد) نوشته شده است. بقیهی دعاها منجمله دعایی كه به آن اشاره نمودهاید جنبهی استحبابی دارد. ضمناً دعای مورد سؤال هم اشتباه خواندهاند، اگر صحیح خوانده شود اشكال جنابعالی بالكل مرتفع میگردد. اصل دعا هم بنا بر مشهور چنین است: «ای پیر من هدای من – رهبر و رهنمای من – از تو به حق رسیدمی – ای حق و حق نمای من» بنا بر این كلمهی (خدا) به جای (هُدی) هر كس استعمال كرده غلط است.
سؤال ۴- اهل حق چكیدهای كه هنوز سر نسپرده باشد و نداند پیر و دلیلش كدام خاندان است، به چه خاندانی باید سر بسپارد؟
جواب- اگر قوم و خویش طایفهی نزدیك دارد، به هر خاندانی كه آنها سر سپردهاند، سر بسپارد. اما اگر در بین قوم و خویشانش هم اختلاف نظر هست یعنی به خاندانهای مختلف سر سپردهاند، به پیر هر كدام از خویشانش كه به او نزدیكتر است سر بسپارد. و اگر اصلاً قوم و خویش نداشت، به هر خاندانی كه میل دارد سر بسپارد، اشكال ندارد.
- ۵۴۳ملحقات
سؤال ۵- – نیاز مهلتانه و خدمت جوز به عشق چه كسی است؟
جواب- نیاز مهلتانهی جوز به عشق پیر است و خدمت جوز به عشق سلطان میباشد.
سؤال ۶- در فصل هفدهم صفحهی ۱۳۲ برای نذر جوز، قربان یا خدمت معین فرموده، ضمناً در فصل چهاردهم صفحهی ۹۸ خروس را اگر به تنهایی مصرف شود قربان دانسته، آیا خروس را میتوان به جای قربان جوز محسوب كرد؟
جواب- اولاً – آنجا كه مینویسد قربان یا خدمت، منظور این است چیزی بیشتر از خدمت باشد. مانند گوسفند، گاو و مشابه آنها نه كمتر.
ثانیاً – اسم قربان یا قربانی كه آورند، منظور گوسفند یا بالاتر است نه خروس.
سؤال ۷- شدّ یا دستمال در برهانالحق به عروةالوثقی تعبیر شده، و كلامهای حقیقت هم اشاره به تویل و باشلق دارد. خواهشمند است وجه تسمیه و تفسیر آن را مرقوم فرمایید.
جواب- تویل (TUL) و تول وتر كه لغت مترادفاند به معنی چوب نازك قلم مانند است. به اصطلاح كلام، خط مستقیم پل صراط است كه به امر حقتعالی با رهنمایی و دستگیری دلیل حقیقی، سایه افكن بر سر رهروان راه حقیقت میباشد. به همین مناسبت میفرماید: «بویران وی راه گرد و سایهی تویل»؛ فلذا در مسلك اهل حق، حضرت داود دلیل
- برهانالحق۵۴۴
حقیقی عموم اهل حق است، و دستمال گردن طالب هم جایگزین سایهی همان تویل است كه تفسیرش به اعتبارات زیر توجیه میشود:
۱- به اقتباس از كلامالله مجید (سورهی ۳ – آیهی ۲۵۶ و سورهی ۳۱ – آیهی ۲۲) رشتهی عروةالوثقی است؛ در شأن بیعتكنندگان و هدایتیافتگان شریعت اسلامی نزول یافته.
۲- به پیروی از دستور خاص حضرت علی (ع) مستمسك و دستگیر سالكان طریق به مرحلهی طریقت و معرفت میباشد؛ موسوم به شدّ كه هنگام تشرف با جوز تقدیم مقام صلاحیتدار میگردد.
۳- به استناد كلمهی (باشلُق) در كلام به معنی سربهاء تعبیر شده، یعنی سر سپردن طالب به منزلهی سر دادن و جان فدا نمودن در راه حق است. و آن دستمال كذایی به حكم كفن او محسوب میگردد. به همین لحاظ غالباً دستمال مزبور را خلعت مینامند. زیرا خلعت معمولاً در دو مورد استعمال میشود:
مورد اول معنی حقیقی آن است، یعنی هر گاه كسی جامهی تن خود یا طاقهی شال یا شیء دیگری به عنوان خلعت، جهت افتخار و سرافرازی خلعت گیرنده اعطاء نماید آن را خلعت نامند.
مورد دوم معنی مجازی آن است، یعنی كفن میّت را به احترام رخت بربستن از دار فانی و پیوستن به سرای جاودانی، مجازاً خلعت گویند.
بنا به مراتب، دستمال گردن طالب هنگام سر سپردنش كه مرحلهی سر دادن است خلعت به معنی كفن، و پس از تشرف یافتن و به مرحلهی تسلیم و رضا رسیدنش، تأثیر باقیه از آن خلعت به معنی حقیقی استعمال میشود؛
- ۵۴۵ملحقات
یعنی نشان افتخاری او است تا در سایهی پرچم تویل سبز داود از پل صراط بگذرد و به حق واصل گردد، چنانكه میفرماید «بواندی لاله بیسایهی علم».
سؤال ۸- در فصل هفدهم صفحهی ۱۳۲ مرقوم شده: «پس از فراغت از ختم نذر، جم جوز منعقد میشود» و در صفحهی ۱۳۴ همان فصل میفرماید: «دستمال را قبلاً به گردن طالب یا نمایندهی طالب بسته». حال بعضی از سادات میگویند خدمت یا قربان جوز باید بعد از آداب جوز باشد و دستمال هم باید به گردن دلیل گذارده شود، آیا در این مورد دستوری از كلام سرانجام هست یا خیر؟
جواب- از مفاد مجموع كلام سرانجام و سایر بزرگان مسلك اهل حق چنین مستفاد میشود:
اولاً – خدمت یا قربان متعلق به سر سپردن را باید قبلاً صرف نمود، سپس آداب جوز سر را انجام داد.
ثانیاً – دستمال به گردن طالب باید گذارده شود نه به گردن دلیل، به دلیل اینكه گر چه فرمایشات بزرگان مسلك اهل حق غالباً اشاره به این موضوع دارد، معذلك در دعای خطبهی جوز سر سپردن میفرماید:
«بویران وی راه گِرد و سایهی تُویل – شرط و راگهی جوز بكردی قَویل – مشكندی و قول هفت والای مندیل – قایم بگردی دامن دلیل – جوزشان آورد و دوان رضبار – باشلُق میردن پَنش و اقرار… الخ». البته این كلام مفصل است، ولی به همین چند بیت جهت اثبات موضوع اكتفاء مینماید.
- برهانالحق۵۴۶
حال تفسیر كلام فوق این است: (تویل) به لفظ كردی، تركه و چوب نازكی را گویند مانند قلم. ولی به اصطلاح كلام نشانی رهنمایی و دلیلی حضرت داود است كه برای دستگیری و نگهداری طالبان حق بر سر آنان سایه افكن میباشد. و ذكر كلمهی (باشلُق) هم به همان اعتبار است زیرا معنی لغوی (باشلُق) كلاه بارانی است، ولی به اصطلاح كلام، سایهبان و حافظ طالبان حق توسط حضرت داود از جنبهی رهنمایی خواهد بود. به همین مناسبت میفرماید «قایم بگردی دامن دلیل» فلذا دستمالی كه به گردن طالب میگذارند به اقتباس همان (تویل) و (باشلق) تشبیهی اصطلاحی كلام است.
اما راجع به تقدم و تأخر صرف خدمت و جوز نیز به تفسیر این مصرع كلام روشن گردیده كه میفرماید: «مشكندی و قول هفت والای مندیل» یعنی میشكنیم جوز را به آن چنان امری كه هفت مرتبه طی مراحل مینماید. مانند هفت بار بیختن گرد دارویی توسط پارچهی نازك و لطیف جهت خالص شدن. فلذا به اصطلاح كلام، منظور از عدد هفت در اینجا همانا هفت بار دعا خواندن نذور مرسومات جوز سر سپردن است، بدین ترتیب: ۱- دعای تیغ جهت ذبح خروس یا قربانی متعلق به سر- سپردن ۲- دعای اول خدمت یا قربانی مزبور ۳- دعای دوم خدمت یا قربانی مزبور ۴- دعای تیغ جوز سر ۵- دعای نیاز پای جوز ۶- دعای جوز ۷- دعای سفره. البته اعلام رخصت جم چون برای آزادی و مرخصی جمنشین است، بدین لحاظ مستثنی از دعاها میباشد. باری این بود دلیل نقلی مستند به كلام. اما دلیل عقلی هم زیاد است، منجمله آنكه:
- ۵۴۷ملحقات
اولاً – طبق قواعد كلی در هر موضوعی باید رعایت قاعدهی «الاهم فالاهم» به عمل آید. یعنی هر موردی مهمتر باشد مقدم خواهد بود.
بنا بر این خدمت یا قربان سر سپردن كه متعلق به حضرت سلطان است مهمتر از نیاز پای جوز متعلق به پیربنیامین میباشد. حتی در سایر موارد هم چنانكه ملاحظه فرمودهاید، اگر قربان یا خدمت توأم با نیاز باشد، اول قربان و خدمت را دعا میدهند بعد سایر نذور.
ثانیاً – همانطوریكه در امور اجتماعی، هر امریه و فرمانی باید اول به امضای رئیس مربوطه برسد آنگاه جریانات دیگر طی نماید، در مورد قضیهی سر سپردن هم باید اول خدمت حضرت سلطان برای تجویز امر به مصرف برسد، سپس جوز بنیامین اثر خود ببخشد.
و راجع به دستمال هم علاوه بر دستور كلام، عقلاً هم به گردن طالب باید بسته شود. زیرا این رشته از طرف دلیل گسترده برای دستگیری طالب است نه به عكس. حتی در مرحلهی عرفان هم، معمول به عموم فرقههای عرفانی است كه به وقت سر سپردن دستمال را به گردن طالب میبندند و آن را به اصطلاح عرفاء (شدّ) گویند، و در قرآن هم به نام «عروةالوثقی» خوانده شده، والسلام. در خاتمه امید است دوستان عزیز و طالبین حق و حقیقت همیشه در حال تحقیق باشند نه تقلید.
سؤال ۹- جوابی كه فوقاً راجع به لزوم بستن دستمال به گردن طالب مرقوم فرمودهاید به سید… ابلاغ كردم ولی ایشان از نظر تعصب قبول نمیكنند. گویند در كلام سرانجام حضرت سلطان فرموده، باید دستمال به گردن دلیل ببندند، به دلیل این كلام: «نیاو و گردن فریاد دلیل… الخ» ایضاً «و دست هاتف بافته و تن ور بی – خلات و گردن فریاد چه سر بی… الخ» و فریاد
- برهانالحق۵۴۸
هم اسم ازلی داود است.
جواب- خوشبختانه همین كلام هم كه مورد استناد قرار دادهاند مؤیّد همان كلام استنادیهی ما میباشد. النهایه آقایان در معنی لغوی و تفسیرش اشتباه فرمودهاند، بدین دلیل: (فریاد) در كتب (۱) لغت به معنی «داد كشیدن مظلومانهی كسی است برای نجات خود كمك بطلبد» كه به لفظ كردی (هاوار) و به عربی (استغاثه، و استعانه) گویند. فلذا طبق قواعد علمی این قبیل اسماء همیشه (مضاف) هستند و بدون ذكر (مضافالیه) به نام كسی خوانده نمیشوند. مثلاً به حضرت داود میتوان (فریادرس) گفت، اما (فریاد) به تنهایی متعلق به كسی میشود كه حضرت داود به داد او برسد، نه خود داود.
بنا بر این دستمال به گردن صاحبفریاد كه همان طالب است گذارده خواهد شد، تا به وسیلهی دلیل، كمك و دستگیری شود. به همین لحاظ هم كلام میفرماید: «نیاو و گردن فریاد دلیل – خلات و گردن فریاد چه سر بی» یعنی (دلیل) كه فریادرس است، دستمال را به گردن (طالب) كه صاحبفریاد است میگذارد. اینكه فرمودهاند «فریاد اسم ازلی داود است» این هم اشتباه است، زیرا اسم ازلی داود (اسرافیل) میباشد و لقبش نیز (فریادرس) خواهد بود، چون مأمور رحمت حق است. هاتف در لغت (بشارت دهنده) است كه در اینجا شامل حضرت پیربنیامین است چون بشارت قبولی سر سپردن طالب با او است.
در خاتمه متذكر میشود، این حقیر بر حسب وظیفهی دینی، خود را مسئول حق میدانم هر گاه راجع به امور مذهبی سؤالی از من بشود
- ۱- از جمله آنندراج – برهان قاطع – مردوخ.
- ۵۴۹ملحقات
اگر جواب صحیح داشته باشم مضایقه ننمایم. ضمناً اصراری هم ندارم كه طرف آن را بپذیرد یا خیر، چون سائل همین كه آن جواب را دریافت داشت حجت حق بر او تمام است، اگر اعتنایی نكند حسابش با دیگری است، والسلام.
سؤال ۱۰- آیا در جم جوز یك نفر میتواند در آن واحد وكیل چند نفر طالب بشود و جملگی دستمالهای مربوط به طالبین را به گردن او ببندند؟
جواب- بلی تمام دستمالها را میشود به گردن همان یك نفر وكیل بست.
سؤال ۱۱- در فصل ۱۷ برهانالحق صفحهی ۱۳۳ میفرماید: «كسی هم كه سر باید بسپارد، اگر ذكور و كبیر و ممیز است، شخصاً در جمع حضور مییابد، و الا ولی یا وكیل قانونی او حاضر خواهد شد»، حال بفرمایید ولی یا وكیل قانونی چه كسی است و اگر نبود تكلیف چیست؟
جواب- وكیل قانونی كسی است كه پیر، در جمع جوز او را به عنوان وكیل طالب انتخاب مینماید. ولی هم كسی است كه طالب را تحت تكفّل خود دارد مانند پدر، پدر بزرگ، عمو و غیره. و اگر كسی ولی یا وكیل قانونی نداشته باشد، در جم جوز، پیر میتواند یك نفر را به عنوان وكیل قانونی او انتخاب نماید.
سؤال ۱۲- عدهای از اهل حق كه به دستور كتاب برهانالحق رفتار مینمایند میل دارند جوز سر فرزندانشان نیز طبق دستور كتاب مزبور بسپارند. ولی بعضی از سادات پیرهایشان به علت جهالت یا بخالت به آن دستور عمل
- برهانالحق۵۵۰
نمیكنند. بنا بر این آیا اجازه دارند نزد هر سیدی كه مطابق آن دستور عمل كرد (ولو از سادات خاندان پیر خودشان هم نباشد) سر فرزندانشان را بسپارند؟
جواب- مقدمتاً باید دانست چنانكه در برهانالحق مذكور است به موجب دستور بیابس پردی وری برای عموم فرقهی اهل حق تا قیامت، پادشاه حضرت سلطان اسحق، و پیر حضرت پیربنیامین، و دلیل حضرت داود است. و سایر خاندانهای اهل حق فقط به نیابت آن حضرتان صلاحیت جوز سر سپردن را دارند، نه اینكه خودشان مستقیماً صاحب خاندان و صاحبمرید باشند. اینكه هر جمعی هم از اهل حق توسط یكی از خاندانها سر سپرده شدهاند، بنا به امر حضرت سلطان و مصلحت او جهت حفظ اصول انتظامات باطنی و ظاهری بوده، و الا مقام و مرتبت جمیع خاندانها در نزد حضرت سلطان بیتفاوت است. زیرا طبق مفاد كلام سرانجام، كلمهی (خاندان) بدین معنی است: (خانه) یعنی منصب پیر و دلیلی بنیامین و داود كه نیابت آن به امر حضرت سلطان به صاحبان خاندانهای پیران و دلیلان سادات اهل حق تعلق گرفته است. (دانه) یعنی جلوهی ذات حق در آن خاندانها.
روی این اصل هر سیدی كه شئون سیادت را حفظ كرده باشد و رعایت دستورات بیابس پردی وری را نموده باشد، صلاحیت جوز سر سپردن اهل حق را دارد و الا فلا.
اما همانطوریكه فوقاً اشاره شد برای حفظ اصول انتظاماتی اوامر حضرت سلطان اسحق باید شرایط زیر را رعایت نمود:
۱- كسی كه میخواهد سر بسپارد، اگر در محل خودش یا در
- ۵۵۱ملحقات
محل دیگر كه در دسترسش باشد از سادات خاندان پیر خودش سیدی یافت شد كه به دستور پردی وری رفتار نماید، لازم است توسط آن سید سر بسپارد.
۲- اگر از سادات خاندان پیر خودش آنطور سیدی كه گفته شد مطلقاً پیدا نگردید، توسط سیدی از خاندان دیگر كه تابع اركان پردی وری است باید سر بسپارد. یعنی آن سید به وكالت سادات خاندان پیرش سر او یا اولادش بسپارد. لیكن سرانه را هر سال به سادات خاندان پیر خودش باید بدهد.
۳- اگر تا آن جایی كه در دسترس دارد سیدی (اعم از خاندان پیر خودش یا خاندان دیگر) نیافت كه به دستور اركان پردی وری رفتار نماید، آنگاه ناگزیر است به سید خاندان پیرش مراجعه نماید. ولی بدواً باید دستورات پردی وری را از لحاظ اتمام حجت به آن سید بفهماند، اگر قبول كرد فبها، و الا خود آن سید مسئول است. دیگر ایرادی بر آن كسی كه سر میسپارد نیست.
سؤال ۱۳- آیا سادات یك خاندان میتوانند به وكالت سادات خاندان دیگر سر طفل نوزاد را بسپارند یا خیر؟
جواب- این موضوع در برهانالحق صفحهی ۱۳۷ سطر ۱۲ توضیح شده است، یعنی آنجا كه مینویسد: «اگر در یك جمع جوز كه برای طالبین متعدد تشكیل شده است، پیر و دلیل آنان واحد نباشد، یكی از پیران و یكی از دلیلان حاضر در آن جمع جوز از طرف سایرین برای انجام تشریفات آداب جمع جوز انتخاب میگردد. و شخص
- ۵۵۲ملحقات
انتخاب شده هر طالبی را به نام پیر و دلیل خاندان مربوطهی به خودش سر میسپارد». بنا به مراتب، وقتی كه در حضور خود آن سادات جایز باشد یكی از آنان به وكالت بقیه اعمال سر سپردن را انجام بدهد، پس به طریق اولی، در غیاب آنان نیز میتواند انجام دهد. زیرا جوز سر سپردن هم مانند نذر دعا دادن است، كه عموم سادات خاندانهای اهل حق در غیاب یا حضور یكدیگر اجازهی آن را دارند. النهایه سیدی باید آداب جوز را انجام بدهد كه كاملاً به آداب و اركان جوز سر سپردن قانون بیابس پردی وری وارد باشد، و هر مریدی را هم برای خاندان پیر و دلیل آن مرید سر بسپارد، یعنی مرید هیچ خاندانی را به نام خاندان دیگر سر نسپارد.
سؤال ۱۴- آیا سید خاندانی میتواند وكیل پیر برای فرزند خود یا فامیل خود، جهت سر سپردن بشود؟ آیا در جمع جوز، سید میتواند وكیل دلیل گردد؟
جواب- اگر وضعیتش طوری باشد كه به هیچوجه نتواند دسترس به سید پیرش یا سیدی از خاندان دیگر به وكالت پیرش پیدا نماید اشكال ندارد.
در جمع جوز به طور كلی هیچ سیدی نمیتواند وكیل دلیل گردد.
سؤال ۱۵- اگر سید بیسوادی نتواند خطابهی جوز سر را طبق دستور پردی وری بخواند آیا كسی كه در آن جمع آن خطابه را بلد است میتواند به آن سید جمله به جمله بگوید و سید هم برای طالب تكرار نماید؟
- ۵۵۳ملحقات
جواب- اشكال ندارد.
سؤال ۱۶- در فصل هفدهم برهانالحق صفحهی ۱۳۴ مینویسد: «دستمال را قبلاً به گردن طالب یا نمایندهی طالب بسته»، لطفاً بفرمایید چه كسی دستمال را قبلاً به گردن طالب میبندد؟
جواب- پیر دستمال را به گردن طالب میبندد.
سؤال ۱۷- سیدی به وكالت خاندان دیگر جوز سر كسی را سپرده، ولی طالب در وقت معرفی دلیلش اشتباهاً اسم دلیل خاندان دیگری را به جای اسم دلیل اختصاصی خاندان خود معرفی نموده است، در این صورت تكلیف سرانهی دلیلی چه میشود؟
جواب- چون طبق اركان بیابس پردی وری برای عموم جماعت اهل حق، پیر اصلی پیربنیامین، و دلیل اصلی داود است؛ آنگاه خاندانها وكیل پیربنیامین، و هفتاد و دو پیر وكیل داود میباشند. اینكه بعضی از خاندانها در خاندان خود دلیل اختصاصی دارند، البته آن دلیلهای اختصاصی هم معناً وكیل هفتاد و دو پیر محسوب میشوند. بنا بر این در وقت انجام جوز سر، اگر دلیل اختصاصی خاندانی شناخته نشد و به جای او اسم از هفتاد و دو پیر بردند و یا اشتباهاً دلیل اختصاصی خاندان دیگر معرفی شد اشكال ندارد. بعداً هم سرانهی دلیلی به همان دلیل اختصاصی خاندان محل سر سپردن خودش باید بدهد، نه به آن كسی كه اشتباهاً معرفی شده است.
سؤال ۱۸- كسی در طفولیت سر او را سپردهاند، ولی در بزرگی نمیداند پیر
- برهانالحق۵۵۴
و دلیلش كیست و یا اینكه فقط یكی از آن دو را میشناسد. تكلیفش چه میشود؟
جواب- اگر كسی به تحقیق بداند كه سر سپرده شده، ولی نداند به كدام خاندان سر او را سپردهاند، سرانهی شخص خود را هر ساله به عشق بنیامین و داود سبز میكند. اما سرانهی اولادانش را هر ساله به همان خاندانی كه سرشان را سپرده است باید بدهد.
اما تكلیف كسی كه پیر یا دلیل یعنی فقط یكی از آنها برایش معلوم است و دیگری را نمیشناسد این است: اولاً اگر دلیل معلوم نباشد، هر كس كه پیرش فتوی داد همان دلیل میشود. ثانیاً اگر پیر معلوم نباشد میتواند از دلیلش استفسار كند و هر پیری كه آن دلیل معرفی كرد قبول است. ولی اگر دلیل از اولاده هفتاد و دو پیر بود و نشد معلوم كرد از طرف چه خاندانی دلیل شده، آنگاه هر خاندانی كه پیر همان دلیل است یا اینكه آن دلیل فتوی بدهد، پیر این طایفه محسوب میشود.
سؤال ۱۹- وقتیكه پیر یا وكیل پیر و وكیل دلیل در جم جوز نشستهاند، موقع دستبوسی وكیل دلیل كه در جم نشسته، یك نفر وكیل به جای خودش انتخاب میكند كه در وقت دستبوسی دامن خادم را بگیرد. بعد از خاتمهی تشریفات كه وكیل دلیل خلع خود را از وكالت موقت اعلام میدارد، آیا هر دو وكلای دلیل كه یكی سر پا است و یكی در جم نشسته باید جدا جدا خلع وكالت از خود نمایند؟
جواب- هر دو از وكلای دلیل لازم است جدا جدا اعلام خلع وكالت از خود نمایند.
- ۵۵۵ملحقات
سؤال ۲۰- در جمع جوز همانطوریكه وكیل دلیل خلع خود را از وكالت اعلام مینماید، آیا وكیل پیر و وكیل طالب هم باید خلع خود را اعلام نمایند یا خیر؟
جواب- برای وكیل پیر مانند وكیل دلیل اعلام خلع خود از وكالت لازم است، زیرا جانشین پیر و دلیل در خاندان مربوطه وجود خارجی دارند، ولی برای وكیل طالب لزومیتی ندارد، چون كه پس از انجام جوز سر موردی برای وكالت باقی نیست.
سؤال ۲۱- شاهنامهی حقیقت مینویسد: در جمع جوز، خادم به وكالت پیر دست جمع را ببوسد و دلیل دست به دامن خادم و طالب دست به دامن دلیل باید بگیرد، ولی در برهانالحق طریقهی دیگری نوشته است.
جواب- این قسمتها كه نوشته شده تفاوتش از فروعات است نه از اصولات. لذا در هر صورت عمل كردن اشكال ندارد.
سؤال ۲۲- نحوهی تقسیم وجه پای جوز بین پیر و دلیل چگونه است؟
جواب- چنانكه در كتاب برهانالحق صفحهی ۱۳۴ سطر ۱۳ متذكر است، معمولاً وجه نقد پای جوز تماماً سهم پیر است، و دستمالی كه به گردن طالب یا نمایندهی طالب بسته میشود، سهم دلیل خواهد بود.
بعضی هم علاوهی بر دستمال كه به دلیل تعلق دارد، یك ثلث هم از نیاز وجه پای جوز به دلیل میدهند. و بعضی هم وجه قیمت دستمال با وجه پای جوز روی هم حساب كرده از مجموع آن، دو سهم به پیر و یك سهم به دلیل میدهند. لیكن هیچیك از این دو موضوع اخیر صحیح نیست،
- برهانالحق۵۵۶
و طریق صحیح همانا وجه پای جوز به پیر و دستمال به دلیل داده شود.
سؤال ۲۳- اگر سیدی به وكالت از سید خاندان دیگر سر كسی را بسپارد، آیا نیاز نقدی پای جوز حق همان سید وكیل است یا حق سید پیر اصلی؟ و با سهمیهی دلیل چه باید كرد؟
جواب- نیاز نقدی پای جوز سهمیهی پیر، حق همان سید وكیل حاضر در جمع است. ولی سهمیهی دلیل، اگر فرضاً در آن جمع، دلیلی از اولادهی دلیلان (اعم از دلیل خاندان اصلی یا دلیل خاندان دیگری) یا سیدی دیگر در آن جمع به وكالت دلیل حاضر باشد به او میرسد؛ و اگر مطلقاً از آنها هیچكدام حاضر نبود و به شخص عادی موقتاً در آن جمع وكالت دلیلی داده شد، آن سهم دلیل هم به تحویل همان سید وكیل داده میشود. البته آن سید وكیل هم، اگر آن را به دلیل اصلی برساند یا نذر كند یا خودش مصرف نماید خود میداند.
سؤال ۲۴- شهنامهی حقیقت صفحهی ۴۱۷ در مورد آداب سر سپردن میفرماید: «دگر آن نیاز و نقود زان سبیل – كنند قسم ثلثش به پیر و دلیل – یكی بر دلیل و دو قسمت به پیر – دهند بر وكیلان شده دستگیر». ولی در برهانالحق صفحه ۱۳۴ میفرماید: «وجه نقد پای جوز سهم پیر و دستمال هم سهم دلیل خواهد بود». در این صورت گفتار شهنامه را ملاك عمل قرار دهیم یا دستور برهانالحق؟
جواب- البته همانطوریكه در شهنامهی حقیقت (صفحهی ۴۱۷ بیتهای ۸۰۹۲ و ۸۰۹۳) مرقوم است، باید نیاز نقدی پای جوز را بین نمایندگان پیر و دلیل بالمثالثه قسمت نمود. اما از اینكه در بیت (۸۰۹۴ صفحه
- ۵۵۷ملحقات
۴۱۷) فرموده است: «دهند دستمال نیز بر آن دلیل – كه چون رهبر است او به صلح و سبیل»، معلوم نشده كه آیا با در نظر گرفتن ارزش دستمال منحیثالمجموع میباید بالمثالثه تقسیم شود، یا اینكه دستمال را اضافهی بر ثلث نقدی به نمایندهی دلیل تعلق گیرد. و حال اینكه تقسیم بالمثالثه از مجموع نیاز نقدی و ارزش دستمال میباشد. روی این اصل دستور برهانالحق به قیاس آن است كه نقدینهی پای جوز را دو ثلث و ارزش دستمال را یك ثلث به حساب آید. فلذا در اینجا توضیح میدهد، اگر ارزش دستمال به مقدار یك ثلث نیاز نقدینه پای جوز باشد، همان دستمال برای سهم نمایندهی دلیل كافی است، و الا از مجموع ارزش دستمال و مبلغ نیاز پای جوز رعایت ثلث میشود. اما هر گاه ارزش دستمال بیش از ثلث سهمیه شد دیگر از نمایندهی دلیل پس گرفته نمیشود.