• فصل دهم

    سر سپردن (۱)

    هر فردی از افراد اهل حق اعم از ذكور و اناث مكلّف است با وسایل زیر سر بسپارد و الا اهل حق به شمار نمی‌آید:

    ۱- داشتن پادشاه و پیر و دلیل (۲)

    ۲- پادشاه اگر در ظاهر نباشد در باطن حاضر داند.

    ۳- پیرش یكی از خاندان‌های مسلك اهل حق باشد كه ذكرش بعد خواهد آمد.

    ۴- دلیلش هم از انتخاب‌شدگان همان خاندانی باشد كه توسط او سر سپرده شده ‌است.

    ۵- برای هر فردی یك عدد جَوْزْ (بوا یا بویا) كه یك نوع ثمر درخت جنگلی و معطر است و برای دارو نیز گاهی مصرف می‌شود.

    ۶- یك تكه پارچه‌ی سفید یكرنگ استعمال نشده، طولش كم‌تر از یك‌متر نباشد، عرضش هم همان عرض پارچه باشد. و اگر عرض پارچه‌ی مورد

    • ۱- مستندات ردیف ۲۳٫
    • ۲- چون اهل حق فقط یك مرتبه باید سر بسپارد، از این‌رو نمی‌تواند پیر و دلیل خود را عوض نماید مگر آنكه مرتد شود، آن‌وقت در صورت توبه و بازگشت، مجدداً برای خاندان دیگری سر بسپارد.
  • ۶۱
    فصل دهم

    نظر بیش‌تر از یك‌متر شد، طول هم به همان اندازه كم‌تر نباشد.

    آن پارچه را به اصطلاح عرفاء شَدّْ (۱) گویند. شَدّ در لغت معانی مختلفه دارد ولی در این‌جا به معنی انعقاد و استواری است (اَلشَّدُّ عَقَدَهُ وَ اَوْثَقَهُ)، كه دلالت دارد، از پیوند رشته‌ی ایمان به قادر سبحان، توسط چنگ زدن به دست‌آویز استوار خاندان شفیع اِنْس و جان، اعنی حضرت محمد (ص) و علی (ع) با یازده فرزندان.   به مصداق قوله تعالی در قرآن «لا اِكْراهَ فِی‌الدّینِ قَدْ تَبَیَّنَ‌الرُّشْدُ مِنَ‌الْغَیِّ فَمَنْ یَكْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤمِنْ بِاللهِ فَقَدِاسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِالْوُثْقی لَاانْفِصامَ لَها وَاللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ» یعنی «نیست اكراهی در دین هر آینه به تحقیق آشكار می‌دارد ره‌یابی را از گمراهی پس كسی كه كفر ورزید به بت‌پرستی و شرك و گروید به خدا پس به تحقیق چنگ زده به دست‌آویزی استوار كه نیست گسیختن مر او را و خدا است شنوای دانا» (سوره ۲ – آیه ۲۵۶) – ایضاً می‌فرماید «وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ اِلَی‌اللهِ وَهُوَ مُحسِنٌ فَقَد اِسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِالْوُثْقی وَ اِلَی‌اللهِ عاقِبَةُالْاُمُورِ» یعنی «و كسی كه تسلیم كند روی خود را به سوی خدا و او است نكوكار همانا به تحقیق چنگ زده به دست‌آویزی استوار و به سوی خدا است فرجام كارها» (سوره ۳۱ – آیه ۲۲).

    البته «تسلیم نمودن روی خود به سوی خدا» همانا مقام تسلیم است كه در فصل پنجم این كتاب بیان شد، در این فصل نیز به عنوان سر سپردن تعبیر شده ‌است.

    «عُرْوَةِالْوُثْقی» به قول مفسرین همانا تولّا به خاندان نبوّت و ولایت است. و «یَكْفُرْ بِالطّاغَوتِ» همانا دوری از گمراهی و شرك و طغیان است.  

  • برهان‌الحق
    ۶۲

    و این شَدّْ به یاد و اعتبار همان عروةالوثقای حقیقی است كه به طور كلی در هر مرحله‌ای هنگام ورود طالبین به آن مرحله، اعم از طریقت و معرفت و اهل حق، وجودش ضروری است. چنان‌كه در دستور اهل طریق نیز می‌فرماید:

    «شد مخفی منزل اول بود – بر مُحبّان امر حق نازل شود… الخ».

    ۷- مقداری نیاز از هر جنس باشد ولی اگر فراهم آید شاخ نبات بهتر است.

    ۸- یك قُربان یا یك خدمت (كه توصیف هر یك به جای خود خواهد آمد).

    ۹- وجه پای جوز، از پول رایج زمان و مكان است. به مبلغی لااقل به ارزش تسعیر دو مثقال نقره‌ی خام (۱) یعنی خالص باشد (هر مثقالی به وزن ۲۴ نخود متوسط است). زیرا وجه پای جوز در زمان سلطان حداقل دو قران (دو ریال) پول نقره‌ی خالص رایج آن زمان بوده كه یك قران (۲) یك مثقال وزن داشته ‌است.

    ۱۰- یك عدد سكّه‌ی محمدی، جهت ریزه كردن و خُرد نمودن جوز مورد بحث به وسیله‌ی چاقو در روی آن، كه آن سكّه همیشه نزد پیر باید برای انجام تشریفات جوز محفوظ باشد، تا در موقع جوز مصرف شدن اشخاص آماده باشد. هر گاه سكّه‌ی محمدی یافت نشد با سكه‌های معمولی از هر فلزی باشد انجام می‌شود.

    • ۱- در این‌جا منظور از نقره‌ی خام نقره‌ای است كه به نام نقره عرفاً خرید و فروش می‌شود، مانند سكه‌های دو قرانی زمان قاجاریه و امثالهم.
    • ۲- و به روایتی وجه پای جوز یك ریال بوده است.
  • ۶۳
    فصل دهم

    ۱۱- یك شیء بُرنده (اعم از چاقو یا كارد و امثالهم) جهت بریدن سر جوز و ریز ریز كردن آن.

    در این‌جا به این نكته باید توجه داشت: جوز خرد كردن را در كلام سرانجام به لفظ (جوز شكستن) بیان گردیده و مقصود از ذكر كلمه‌ی (شكستن) به جای (خرد كردن) این است: چون همان‌طوری‌كه (شَدّْ) به عروةالوثقی تعبیر شده ‌است، جوز هم به سر تسلیم در مقابل اراده‌ی خدا فرو آوردن و شكستن سدّ غرور و هوی و هوس نفسانی تعبیر شده ‌است. به همین مناسبت اهل حق غالباً به جای لفظ (سر سپردن)، (جوز سر شكستن) استعمال نمایند و عَلَمِیّت پیدا كرده ‌است. حتی بعضی كه منظور كلام را نفهمیده‌اند جوز را به جای این‌كه با شیئی برنده ریز ریز كنند، به وسایلی می‌شكنند. و حال این‌كه جوز را باید به وسیله‌ی شیئی برنده و آداب مخصوص خُرد كرد، زیرا جزء اركان است، اگر عمل نشود برخلاف دستور خواهد بود.

    ان‌شاءالله آداب جوز و سایر ترتیبات سر سپردن به جای خود تشریح می‌شود.

    باری چون انجام تشریفات و دستورات فوق جزء اركان مسلك اهل حق و حكمی است عام، لذا شامل اشخاصی نیز می‌شود كه مقام اولی‌الامری یعنی پادشاه حقیقی، یا پیری یا دلیلی دارند. به جهت این‌كه هر یك از آنان دارای دو جنبه هستند: یكی جنبه‌ی باطنی كه مقام معنوی و منصب خاص است، در نتیجه‌ی طی مراحل حاصل می‌شود، و یكی جنبه‌ی ‌ظاهری كه تبعیّت از دستور اركان بیابس پردی وری و انجام تكلیف است. ‌زیرا داشتن مقام باطنی بستگی تام به رعایت و احترام اركان دینی و ظاهر امری

  • برهان‌الحق
    ۶۴

    دارد. مضافاً عدالت و مساوات كه از اركان مهمه‌ی مسلك اهل حق است در هر مورد باید محفوظ و حكم‌فرما باشد.

    بنا بر این، دلیل و پیر اولی‌الامر، باطناً رشته‌ی ولایت پیوست به رشته‌ی نبوّت است كه در اثر نشئه آن دو منبع، مستقیماً كسب نور وحدت از مبدأ ربوبیّت نموده، به مقام مظهریت می‌رسد. ظاهراً هم برای انجام تشریفات تكالیف مسلكی در بین یاران خود، پیر و دلیل انتخاب می‌فرماید. البته چنین پیر و دلیلی به هیچ‌وجه مؤثر در مقام نیست تا شئون پیر و مریدی واقعی از حیث تفوُّق رتبه ملحوظ شود، فقط جنبه‌ی تشریفاتی دارد.

    اشخاصی هم كه به مقام پیری و دلیلی رسیده‌اند، باطناً پیرشان همان پیوند رشته‌ی سلوك به اولی‌الامر و دلیلشان انجام فرمان اولی‌الامر می‌باشد. ظاهراً هم از طرف اولی‌الامر جهت انجام تكالیف مسلكی‌شان هر كس معین شد مُتّبع خواهد بود، اعم از این‌كه از حیث مقام معنوی در عرض یا طول یكدیگر باشند. چون كه در این مورد چنان‌كه قبلاً تذكر داده‌ ‌شد قضیه‌ی مافوق و مادون بودن شرط نیست. مثلاً سلطان اسحق كه مافوق بنیامین و داود است مع‌ذلك آنان را پیر و دلیل خود در ظاهر قرار داده ‌است.

    همچنین هفتن با این‌كه در عرض یكدیگر قرار دارند، حسب‌الامر سلطان اسحق پیر و دلیلشان در ظاهر از خودشان تعیین شده‌ است. ان‌شاءالله بحث این موضوع در فصل آتی روشن خواهد ‌شد.