انتقال شفاهی و متون مقدس: متون اهل حق در دوران جدید (بخش اول)

انتقال شفاهی و متون مقدس: متون اهل حق در دوران جدید (بخش اول)

نوشته‌ی مژان ممبرادو
مترجم: گروه مترجمان

متن حاضر، برگردان یکی از متعدد مقالاتی است که در کتابِ «تصوف، چاپ و نشر ادبی در قرن نوزدهم میلادی» در سال ۲۰۱۵ م (۱۳۹۴ش)، به زبان انگلیسی منتشر شد. مژان ممبرادو، نویسنده و محقق رشته‌ی ادیان و اقلیت‌های مذهبی است. پایان‌نامه‌ی دکترای او نقد و شرح تاریخی بر کتاب فرقان‌الأخبار، نوشته‌ی حاج نعمت‌الله جیحون آبادی است. ممبرادو صاحب‌نظر در مورد مسلک اهل حق و کتاب «برهان‌الحق» است و مقالات متعددی در همین ارتباط منتشر کرده است. برگردان مقاله‌ی او به علت طویل بودن در سه بخش در سایت منتشر می‌شود.

مقدمه

در این مقاله پس از مقدمه‌ی کوتاهی در مورد مسلک اهل حق و اهمیت این سنت، به بررسی متون مقدس اهل حق خواهیم پرداخت. این متون به زبان‌های کهن لُری و کُردی اورامانی نوشته شده‌اند، اما دقیقاً مشخص نیست در چه زمانی به صورت مکتوب در آمده‌اند. این متون، چه به صورت شفاهی و چه به صورت کتبی، صرفاً برای مصرف گروه و طایفه‌های معینی بوده‌اند و از آن‌جا که پیروان اهل حق به حفظ اسرار اعتقاد دارند، این متون قرن‌ها از چشم بیگانگان دور نگه داشته شده بوده‌اند.

از اواخر قرن نوزدهم، چندین نویسنده‌ی اهل حق نظرات خویش را در مورد این متون به رشته‌ی تحریر در آورده‌اند، اما این نوشته‌ها نیز معمولاً هنوز برای جماعت محدودی بود. اواخر قرن نوزدهم نقطه‌ی عطف دیگری را نیز دربرداشت، چه در آن دوره محققین خارجی نیز به جمع‌آوری متون اهل حق پرداختند. در آن زمان، پیشرفت در تسهیلات چاپ و جستجو برای پدیده‌های غیر عادی در فرهنگ شرق راه را برای انتشار مطالبی در مورد اهل حق باز کرد و تحقیقاتی در این باب توسط محققین روسی و میسیونرهای مسیحی صورت گرفت. از همان اواخر قرن نوزدهم به بعد کم‌کم متون چاپ‌شده‌ی ناقص و مطالعاتی نه چندان مستند در مورد اهل حق در دسترس افراد خارج از آن مسلک قرار گرفت. آشنا شدن سایر مردم با این متون و همچنین اختلافات درونی بین خاندان‌ها و جوامع مختلف اهل حق منجر به نوشته شدن مطالب دیگری در مورد اهل حق نیز گردید.

پیشرفت در تسهیلات چاپ و جستجو برای پدیده‌های غیر عادی در فرهنگ شرق راه را برای انتشار مطالبی در مورد اهل حق باز کرد و تحقیقاتی در این باب توسط محققین روسی و میسیونرهای مسیحی صورت گرفت.

این مطالعه از دو جنبه صورت گرفته و تمرکز آن یکی بر رابطه‌ی بین نوشته‌های مربوط به اهل حق توسط نویسندگان خارج از آن مسلک و دیگری نوشته‌های نویسندگان وابسته به مسلک اهل حق می‌باشد. شروع این قبیل انتشارات نشان می‌دهد چگونه معرفی آداب و اعتقادات برخی سنت‌های مرسوم صورت مهم و اضطراری پیدا کرده‌اند. به همین ترتیب، مطالعه‌ی روابط پیچیده‌ی بین متون اصلی نویسندگان وابسته به مسلک و آن‌ها که خارج از این سنت بوده‌اند نیز امکان‌پذیر شده است.

انجام این‌گونه مطالعات تا قرن بیستم نیز ادامه پیدا کرد. در سال ۱۹۶۳ میلادی، برای اولین بار یک نویسنده که اِشراف کامل به مسلک اهل حق داشت، به نام استاد الهی (نورعلی الهی، تولد در سال۱۲۷۴ شمسی مطابق با ۱۸۹۵ میلادی و رحلت در سال ۱۳۵۳ شمسی مطابق با ۱۹۷۴ میلادی)، کتابی پیشرو درباره‌ی تاریخ، عقاید و سنت‌های اهل حق به رشته تحریر در آورد. مخاطبین این کتاب که «برهان‌الحق» نام دارد عبارت بودند از افراد درون جامعه‌ی اهل حق و افراد بیرون از آن. این مقاله، پس از معرفی این کتاب و مخاطبین آن، به بررسی عوامل داخلی و خارجی که انگیزه‌ی نوشتن آن بودند خواهد پرداخت. سپس به بحث درباره‌ی اثر برهان‌الحق بر جوامع آکادمیک، و به‌خصوص رابطه‌ی آن با دین اسلام می‌پردازد. در آخر، صحبت درباره‌ی مکتوبات دیگر اهل حق در اواسط قرن بیستم و مطالعات و نوشته‌های مربوط به آن توسط سایر نویسندگان خواهد بود.

اهل حق

جامعه‌ای که اکنون به نام اهل حق شناخته می‌شود، هم از نظر تعداد پیروان (یک تا دو میلیون(۱))، و هم از نظر گسترش جغرافیایی آن، یکی از مهم‌ترین جوامع مذهبی در ایران است. پیروان اهل حق در عراق، قفقاز، ترکیه و آذربایجان هم وجود دارند. برخی محققین به وجود پیروانی در هند و افغانستان نیز اشاره کرده‌اند، اما اطلاعات دیگری در مورد محل دقیق آنان موجود نیست. هنوز تحقیقی که به وجود پیروان اهل حق در شرق ایران و آسیای مرکزی اشاره کند منتشر نشده است. با این حال، از مشاهدات فریزر(۲)، و دیگران، چنین برمی‌آید که تا قرن نوزدهم، پیروان اهل حق لااقل به مدت دو قرن در خراسان شرقی نیز حضور داشته‌اند. در دهه‌های اخیر، بسیاری از پیروان اهل حق در سیل مهاجرت، از مناطق کوهستانی و روستایی ایران به شهرها رفته‌اند.

جامعه‌ای که اکنون به نام اهل حق شناخته می‌شود، هم از نظر تعداد پیروان (یک تا دو میلیون)، و هم از نظر گسترش جغرافیایی آن، یکی از مهم‌ترین جوامع مذهبی در ایران است.

در مورد نام این مسلک و شناختن پیروان آن به کلمات مختلفی برمی‌خوریم که توسط افراد داخلی و خارجی مورد استفاده قرار گرفته است. جدیدترین نام همان «اهل حق» است، به معنای پیروان حق و حقیقت.

نام دیگری که بیشتر توسط پیروان این مسلک مورد استفاده قرار می‌گیرد شکل‌های مختلف کلمه «یارستان/یارسان» است. در زبان‌های فارسی و کُردی، «یار» یعنی دوست،‌ همراه، کمک‌کننده، عزیز و محبوب، با این تفاهم که «یار» به معنای اخص فقط به خداوند و مظهریت‌های او اطلاق می‌شود. «ستان» در پهلوی قدیم و «استانا» در زبان اوستایی به معنای محل است. بنابر این «یارستان» محلی است که به «یار» و دوستان و همراهان او اختصاص دارد، که همان جامعه‌ی اهل حق است. در مورد پسوند «سان» در کلمه‌ی «یارسان» معنای دقیقی در دست نیست، ولی می‌تواند مخفف کلمه‌ی «سلطان» باشد که در اورامان مورد استفاده است.(۳) م. ر. حمزه‌ای چندین نمونه‌ی محلی به ما نشان می‌دهد که کلمه‌‌ی «سان» به عنوان مخفف کلمه‌ی «سلطان» مورد استفاده قرار گرفته است.(۴) به این ترتیب «یارستان» یا «یارسان» می‌تواند به معنای دوستان یا همراهان سلطان نیز باشد، که منظور از آن سلطان اسحق (سهاک)(۵)، یعنی یکی از مظاهر ذات حق است که مسلک اهل حق را در طول قرن سیزدهم یا چهاردهم پایه‌گذاری کرد.

به گفته‌ی گوبینو(۶)، یکی از نام‌هایی که توسط خارجی‌ها و گروه‌های همسایه‌ی و به‌خصوص همسایگان ایرانی به گروه اهل حق اطلاق شده، نام نسبتاً اغراق‌آمیز علی‌اللهی (۷) است. برخی از شاخه‌های اهل حق نیز از این نام استقبال کرده و با افتخار خود را علی‌اللهی می‌نامند. برخی دیگر از شاخه‌ها این اطلاق را رد می‌کنند زیرا فاقد صحت اعتقادی است. با رد کردن عنوان علی‌اللهی، آنان سعی می‌کنند خود را از گروه‌های دیگری که خود را به همین اسم می‌خوانند و عقاید و آداب دیگری دارند مستثنا کنند.(۸)

بالاخره، «شیطان‌پرست» نیز نام دیگری است که نادر است و فقط به یک شاخه‌ی اهل حق اطلاق می‌شود. این کلمه که به همان معنی ظاهری «پرستندگان شیطان» است در اصل توسط افراد خارج و به عنوان توهین استفاده می‌شد، ولی ریشه‌ی آن مربوط به موقعیت مذهبی خاصی است که افراد این گروه برای شیطان قائل هستند.(۹)

این‌ها معمول‌ترین عناوینی هستند که به پیروان مسلک اهل حق اطلاق می‌شود. انواع مختلف اسامی که به این جامعه داده شده هم نمایشگر نظرات مختلفی است که افراد خارجی نسبت به این گروه دارند و هم تنوع گروه‌های کوچکی که همگی تحت این نام‌ها خوانده می‌شوند. این تنوع اسامی مورد استفاده‌ی افراد داخلی و خارجی (و ارتباطات نامشخص و گاهی تخیلی که گروه‌های مختلف اهل حق با همسایگان خود و جوامع کوچک‌تر کم‌تر شناخته شده)(۱۰) نشان دهنده علت نامیمون ادخال‌ها و سرگردانی‌هایی است که اغلب در مطالعات اهل حق دیده می‌شود.(۱۱)

وقتی از عبارت «اهل حق» استفاده می‌شود لازم است مشخص شود که منظور کدام گروه از این مسلک است.

به علت وسعت و تنوع اعتقادات و آداب شاخه‌های مختلف اهل حق، پیروان این مسلک و آداب و رسومشان را نمی‌توان به شیوه‌ی یگانه‌ای خلاصه کرد. گروه‌هایی که همگی خود را اهل حق می‌دانند اغلب اعتقادات و آداب مختلف و حتی متناقضی دارند. بنابر این، وقتی از عبارت «اهل حق» استفاده می‌شود لازم است مشخص شود که منظور کدام گروه از این مسلک است.

علاوه برآن، برداشت‌های مختلفی که در گذشته توسط محققین مختلف درباره‌ی اهل حق ارائه شده است همگی از لحاظ نظر آن محققین درباره‌ی منشأ اعتقادات و آداب این گروه‌ها نیز با هم تفاوت دارند. یکی از نظریه‌های تاریخی مهم که تدریجاً اعتبار خود را از دست داده است شامل پیش‌فرض‌هایی در ارتباط با مسیحیت(۱۲) و یا قائل شدن منشأ بودایی یا اسماعیلی برای اهل حق می‌باشد. ژان دورینگ آن برداشت‌های قدیمی را نوعی «دید یک بُعدی» نامیده است:

«شرق‌شناسان تقریباً این نظریه‌ی محققین قدیمی‌تر را قبول کرده‌اند که مسلک اهل حق مجموعه‌ی باورهای عجیب و مخلوطی از آیین‌های مزدایی و میترایی است که ظاهر خوش‌نمایی از امامت به آن داده شده. آنان همچنین قبول کرده‌اند که مقوله‌ی اهل حق مخلوطی است از باورهای گوناگون. به نظر می‌آید برای آنان جالب‌تر است با مذاهب یزیدی و دروز(۱۳) کار کنند تا با تصوف. در مطالعات اولیه‌ی غربی این نظریه مطرح شده است که پیروان اهل حق اخیراً در نظر دارند به اعتقادات خود رنگ اسلامی بدهند و یا حتی در عقاید مسلک اهل حق تجدید نظر کنند. این فرضیه را اغلب محققین آن‌چنان جدی تلقی کرده‌اند که احتیاج به توضیح و تبیین دارد. این گرایش در بین روشنفکران ایرانی نیز دیده می‌شود که مایلند فرهنگ و معنویت خود را جدا از دیگران دانسته و اثرات فرهنگ عرب و اسلامی در آن را کم نشان دهند … من منکر فرهنگ و زمینه‌های باستانی که زیربنای اهل حق را تشکیل می‌دهد نیستم، ولی در مقابل این طرز فکر یک بُعدی، به موضوعات مختلفی اشاره خواهم کرد که رابطه‌ی قوی بین اهل حق و اسلام و تصوف را نشان می‌دهند.»(۱۴)

مسلک اهل حق در ابتدا احتمالاً به شکل یک مسلک عرفانی شیعه به وجود آمد و تدریجاً به علت نفوذهای محلی و امتزاج ناشی از مجاورت با فرهنگ‌های دیگر به چندین شاخه تقسیم شد که هرکدام نهایتاً عقاید مذهبی کاملاً متفاوتی دارند.

مسلک اهل حق در ابتدا احتمالاً به شکل یک مسلک عرفانی شیعه به وجود آمد و تدریجاً به علت نفوذهای محلی و امتزاج ناشی از مجاورت با فرهنگ‌های دیگر به چندین شاخه تقسیم شد که هرکدام نهایتاً عقاید مذهبی کاملاً متفاوتی دارند. بنابر این امروزه، برخی از گروه‌های اهل حق عقاید خود را دین جداگانه‌ای می‌دانند، برخی دیگر خود را جزو شیعه‌ی دوازده امامی می‌شمارند و عده‌ای دیگر نیز مدعی هستند که پرستش شیطان هیچ منافاتی با عقاید اولیه‌ی مسلک ندارد.

به جهت دو رشته‌ی مطالعات تحقیقی مشخص و متمایز، جهان اهل حق و عقاید و آداب گروه‌های مختلف آن کم‌کم برای ما روشن‌تر خواهد شد: اول، مطالعه‌ی شاخه‌ها و گروه‌هایی که خود را اهل حق می‌نامند، به‌خصوص گروه‌هایی که کم‌تر شناخته شده‌اند یا ابداً تحقیقی در باره آن‌ها نشده، و دوم، مطالعه‌ی متون مقدس اهل حق و تعداد زیادی آثار نوشته شده (یا متون کتبی منابعی که قبلاً شفاهی بوده‌اند) و هر کدام درباره‌ی سنت‌های مختلف اهل حق سخن می‌گویند.(۱۵) هر کدام از این فعالیت‌های محققانه قدمی است مفید و لازم برای ایجاد پایه‌ای علمی و بی‌طرفانه و بحث و تجزیه و تحلیل مفید موضوع در این زمینه.

متون اهل حق

اگر چه اهل حق در عمل سنتی است شفاهی، عوامل مرکزی آن ناشی از متون مقدسی است که از ابتدای تشکیل مسلک به تدریج نوشته شده و پیروان مسلک هم سینه‌به‌سینه از آن‌ها نگهداری می‌کرده‌اند. متون مقدس اهل حق عبارتست از گفتارهای پایه‌گذار این مسلک (سلطان اسحق)، یاران او و سایر بزرگان اهل حق. این نوشته‌ها به نظمی اغلب شاعرانه بوده و «کلام» نامیده می‌شوند. نام دیگری که به بعضی از کلام‌ها داده شده «دوره» است. مُکری فرق بین کلام و دوره را چنین تعریف می‌کند:

کارهایی که به صورت «دوره» نوشته شده همگی به نظم است و در ابتدای هر کدام نام گوینده ذکر شده است. «دوره» عبارتست از مکالماتی بین افرادی در یک حلقه‌ی روحانی که در جامه‌ی بشری ظاهر شده‌اند. همچنین ممکن است که چندین بیت شعر از دهان یک گوینده گفته شود. ولی «کلام» کلی‌تر است و می‌تواند به صورت «دوره» باشد یا نباشد، می‌تواند از دهان گوینده یا مظهریت خاصی باشد و حتی ممکن است شرح زندگی بشری یا فوق بشری یکی از مظهریت‌ها باشد. حتی ممکن است در بین اشعار گورانی بخش‌هایی هم به زبان فارسی وجود داشته باشد.(۱۶)

متون مقدس اهل حق عبارتست از گفتارهای پایه‌گذار این مسلک (سلطان اسحق)، یاران او و سایر بزرگان اهل حق. این نوشته‌ها به نظمی اغلب شاعرانه بوده و «کلام» نامیده می‌شوند.

به طور خلاصه، «‌کلام» عبارتست از اشعار مربوط به زندگی و دوران یکی از بزرگان اهل حق، در حالی که «دوره» مکالمه‌ای است بین چندین شخصیت اهل حق در یک مجمع. در ابتدای هر «دوره» نام گوینده ذکر می‌شود، در حالی که در «کلام» الزاماً این‌طور نیست. به علاوه، کلام می‌تواند به صورت توصیفی باشد، در حالی که دوره همیشه مکالمه‌ای است.

مهم‌ترین مجموعه‌ی کلام‌های اهل حق «کلام سرانجام» نام دارد، که به عناوین «کلام خزانه»، «دفتر خزانه‌ی پردیوری» (پردیور نام محلی است در کردستان)، «جام جم» (اشاره به جام اسطوره‌ای جمشید)، و «زبور حقیقت» هم معروف است. در این‌جا تمام این مجموعه‌های کلام با اسامی مختلف «سرانجام» نامیده می‌شود.

برای آن گروه اهل حق که مسلمان هستند، محتوای کلام سرانجام با عصاره‌ی و بطن اصلی آیات قرآنی همخوانی دارد. بنابر این کسی که بتواند دقیقاً به بطون قرآن پی ببرد متن سرانجام را هم می‌فهمد و کسی که سرانجام را بفهمد به معنای واقعی قرآن نیز پی برده است.

کلمه‌ی «سرانجام» اغلب به معنای «تاریخ» و «سرنوشت» هم آمده است. کلام سرانجام مجموعه‌ای است از اشعار کُردی منسوب به بنیان‌گذار مسلک اهل حق، سلطان، یاران او و سایر بزرگانی که قبل از او زندگی می‌کرده‌اند. برای آن گروه اهل حق که مسلمان هستند، محتوای کلام سرانجام با عصاره‌ی و بطن اصلی آیات قرآنی همخوانی دارد. بنابر این کسی که بتواند دقیقاً به بطون قرآن پی ببرد متن سرانجام را هم می‌فهمد و کسی که سرانجام را بفهمد به معنای واقعی قرآن نیز پی برده است.(۱۷)

پس از کلام سرانجام که در بین اهل حق از بالاترین اعتبار برخوردار است، کلام‌های بزرگان دیگری نیز وجود دارد، مانند قُش‌چی‌اوغلی که در دوران شکل‌گیری این مسلک می‌زیسته و کلام‌ها را از کُردی به ترکی ترجمه کرده است(۱۸)، یا شیخ امیر(۱۹)، که از مفسرین کلام است و اشعاری بسیار عالمانه و فلسفی دارد. دورینگ در مورد این متون ثانویه چنین می‌گوید:

در مرحله‌ی دوم اهمیت نوشته‌هایی است که می‌توان آن‌ها را دوره دوم (قرن‌های ۱۷ و ۱۸) نامید، مانند پیشگویی‌های خان‌الماس و ایل‌بیگی و کلام‌های شاه‌حیاس، آقا عباس و غیره. یک دسته‌ی دیگر از نوشته‌ها عبارتند از اشعار عرفانی که بر مبنای متون مقدس هستند یا به آن‌ها اشاره می‌کنند، که مشهورترین این گروه اشعار شیخ امیر است. در طول دو یا سه قرن اشعار عرفانی بسیار زیادی در دست است از اشخاصی که در سلسله مراتب عُرفا دارای مقامی بوده‌اند و یا لااقل «دیده‌دار» به حساب می‌آمدند.(۲۰)

پیروان اهل حق می‌گویند در بین یاران سلطان اسحق شخص کاتبی بوده به نام پیرموسی(۲۱) که مأموریتش نوشتن گفتارهای سلطان اسحق و یاران او یعنی «هفت‌تن»(۲۲) بوده است. بنابر این سنت، پیرموسی نسخه‌ای از کلام سرانجام را به خط خودش نوشت(۲۳). بعضی از پیروان اهل حق معتقدند که این نسخه‌ی اصلی کلام سرانجام هنوز موجود است و در محلی غیر قابل دسترس حفظ شده است. در سنت آمده است که فقط برخی اشخاص وارسته می‌توانند به آن دسترسی داشته و آن را بخوانند. نکته‌ی مهم صحت و سقم این موضوع نیست، بلکه این است که برخی پیروان اهل حق به آن اعتقاد دارند و این باور را پاسداری می‌کنند.

بدون وارد شدن به این بحث که چطور موضوع پیرموسی و نسخه‌ی کلام سرانجام او را تعبیر کنیم، می‌توان به چند موضوع اولیه اشاره کرد: اولاً این‌که یک شخص باسواد در حلقه‌ی یاران بنیان‌گذار این مسلک وجود داشته، ثانیاً این‌که کلام اصلی احتمالاً مکتوب بوده و ثالثاً این‌که آن نسخه فعلاً در درسترس نیست. حتی اگر فرض کنیم این نسخه‌ی اکنون در یک مکان نامعلوم موجود است، تنوع قابل ملاحظه‌ی عقیدتی در بین گروه‌های مختلف اهل حق در زمان‌های اخیر می‌تواند مبنای این فرض منطقی باشد که این نسخه اصلی چندین قرن است اثر مهمی در زندگی دینی اهل حق نداشته است.

اگر چه هیچ سند تاریخی برای وجود این نسخه‌ی اصلی که در سنت اهل حق گفته شده وجود ندارد، اما مسلم است که یک مجموعه کلام مکتوب در بین اهل حق وجود دارد. قدیمی‌ترین نسخه‌های کلام که امروزه مورد استفاده قرار دارد مربوط به قرن هیجدهم است.(۲۴) همه این متون خطی هستند. اصالت هر نسخه از کلام بر مبنای مبدأ آن نسخه و سایر عوامل تعیین می‌شود. یکی از شرایط تشخیص اصالت نسخه‌ای از کلام انسجام درونی مطالب آن است. در این مورد، ‌کارشناسان چنین اظهار نظر می‌کنند که وقتی نکته‌ای در کلام گفته می‌شود، در تمام طول متن نیز تکرار و تأیید می‌گردد. برای مثال، درکلام‌های موجود سلطان، هرچند خط یک بار نکته‌های قبلی تأکید می‌شود. یک شرط مهم دیگر این است که کلمات استفاده شده برای اشاره به یک موضوع همیشه یکسان باشد، در حالی که در کلام‌های جعلی بین محتوا و فرم اشاره به آن هماهنگی وجود ندارد.(۲۵)

علت ترجیح انتقال شفاهی احتمالاً این است که اکثریت اهل حق خواندن و نوشتن نمی‌دانستند و حفظ کردن و خواندن این کلام‌ها بهترین وسیله حفظ و انتقال آن‌ها در طول زمان بوده است.

چه قبول داشته باشیم و چه قبول نداشته باشیم که کلام به صورت مکتوب در دوران شکل‌گیری این مسلک وجود داشته، این را نمی‌توانیم انکار کنیم که کلام اهل حق از ابتدا بیش‌تر به صورت شفاهی و سینه‌به‌سینه منتقل شده است. علت ترجیح انتقال شفاهی احتمالاً این است که اکثریت اهل حق خواندن و نوشتن نمی‌دانستند و حفظ کردن و خواندن این کلام‌ها بهترین وسیله‌ی حفظ و انتقال آن‌ها در طول زمان بوده است. همین‌طور، طبیعتِ معنویِ دانشی که از طریق کلام منتقل می‌شد بیش‌تر با حالت شفاهی هماهنگی و توافق داشت، زیرا موضوعات آن بیش‌تر کنایه‌ای، حماسی و سمبولیک بوده‌اند.(۲۶)

بعضی از کلام‌ها در مراسم عبادی،‌ از قبیل جلسات دعا دادن نذر و جلسات ذکر خوانده می‌شوند. این نوع جلسات اهل حق اغلب با شرکت یک یا چند نفر نوازنده صورت می‌گیرد، که اغلب ولی نه همیشه تنبور(۲۷) نواز هستند، و کلام را با آهنگ می‌خوانند و شرکت‌کنندگان نیز بعضی قسمت‌های کلام را به صورت سربند تکرار می‌کنند. در نوشته‌های ژان دورینگ در این باب، جنبه‌ی موسیقایی کلام تشریح و تأکید شده است. همچنین رساله‌ی دکترای پرتو هوشمند حاوی توضیحاتی است در مورد سنت موسیقایی اهل حق در شاخه‌ی گورانی.(۲۸)

بخشی از این سنت شفاهی به علت زمینه‌ی عبادی، عمومی و دسته‌جمعی آن همیشه در دسترس بوده است. با این حال، پیروان اهل حق هرگز قادر به فهمیدن کامل و جذب این بنیان مقدس نبوده‌اند. فقط تعداد انگشت‌شماری که به نام «کلام‌خوان» نامیده می‌شوند این علم را داشته‌اند و به همین علت هم مورد احترام پیروان بوده‌اند.(۲۹) این اشخاص دانش خود را با احتیاط بسیار در اختیار بقیه می‌گذاشتند، مثلاً فقط در مراسم عبادی، لحظات مراقبه، یا در موقعیت‌های دیگری که شنوندگان آمادگی لازم را داشته و احترام لازم را نشان می‌دادند. کلام‌خوان‌ها نه تنها در ارائه‌ی دانش خویش به عوام احتیاط به خرج می‌دادند، بلکه با کلام‌خوان‌های دیگر نیز درباره‌ی کلام‌هایی که از حفظ داشتند صحبت نمی‌کردند.(۳۰) به این ترتیب سعی بر آن بود که از پیش‌پاافتادگی و دست‌خوردگی کلام‌ها جلوگیری شود. این موضوع گویای تفاوت خاص است بین کلام با سایر دانش‌هایی که در همان زمینه‌ی عبادی و اجتماعی به صورت شفاهی منتقل می‌شد، مانند داستان‌ها، اشعار حماسی یا عامیانه، و یا حتی سایر تعلیمات معنوی شفاهی.

یکی از خطرات مهم این نوع انتقال شفاهی همیشه این بوده است که جهل و نادانی و یا عدم فهم یک کلام‌خوان می‌توانسته نتایج نامطلوب درازمدت برجای گذارد. حتی شاید بتوان ریشه‌ی تغییرات عقیدتی و چند شاخه شدن اهل حق را لااقل تا حدودی به علت همین کوتاهی کلام‌خوانان دانست.

یکی از خطرات مهم این نوع انتقال شفاهی همیشه این بوده است که جهل و نادانی و یا عدم فهم یک کلام‌خوان می‌توانسته نتایج نامطلوب درازمدت برجای گذارد. حتی شاید بتوان ریشه‌ی تغییرات عقیدتی و چند شاخه شدن اهل حق را لااقل تا حدودی به علت همین کوتاهی کلام‌خوانان دانست. برای مثال، در بعضی منابع دیده شده است که برخی کلام‌خوان‌ها اشعار خودشان را به عنوان کلام تحویل پیروان داده‌اند. داستانی که از قول سید فتاح گفته شده (رجوع شود به ضمیمه‌ی ۱ در انتهای بخش سوم این مقاله)، بیانگر این موضوع و بعضی نکات دیگر ذکر شده در بالا است.

در طول زمان، نسخه‌های مختلف کلام اهل حق به حلقه‌های بزرگ‌تری در خارج از جامعه اهل حق نیز راه پیدا کرد. از اواسط قرن بیستم به بعد، چاپ‌های مختلف کلام تقریباً به صورتی در دسترس عموم دیده می‌شود.(۳۱)

این انتشاراتِ وسیع‌ترِ کلام‌هایِ اهل حق گاه توسط خود نویسندگان اهل حق و گاه توسط افراد خارجی بوده است. در بخش‌های بعدی رابطه‌ی اخیر و بسیار جالب این گروه‌ها و این‌که چگونه انتشارات مربوط به اهل حق توسط خارجی‌ها توانست نقشی در پایگاه عقیدتی نویسندگان اهل حق در دوران اخیر داشته باشد نشان داده خواهد شد.


  1. در مورد تعداد کنونی پیروان اهل حق آمار صحیحی در دست نیست و تخمین‌های فعلی از یک تا هفت میلیون است، ولی تعداد یک تا دو میلیون واقعی‌تر به نظر می‌آید.
  2. ج. فریزر، «گفتاری در باب سفر به خراسان در سال‌های ۱۸۲۱ و ۱۸۲۲»، لندن، Longman, Hurst, Rees, Orm Brown and Green، ۱۸۲۵، صفحه‌ی ۲۸۶.
  3. نورعلی الهی، برهان الحق، تهران، کتابخانه‌ی طهوری، ۱۳۵۴، صفحات ۴۱ و ۴۲.
  4. م. حمزه‌ای: «یارسان: مطالعه‌ی اجتماعی، تاریخی و مذهبی-تاریخی یک جامعه‌ی کُرد»، برلین، Klaus Schwarz Verlag، ۱۹۹۰، صفحه‌ی ۲۸. در همین منبع، او اشاره می‌کند که بنا به گفته‌ی رؤسای قبایل اورامان لوهون، کلمه‌ی «سان» به عنوان مخفف «سامان» نیز مورد استفاده قرار گرفته است، که منظور از آن اخلاف سلسله‌ی سامانی است که تا قرن نهم در شرق اورام حکومت می‌کردند. این ریشه‌شناسی به نظر بسیار دور از واقعیت می‌آید.
  5. بنیان‌گذار مسلک اهل حق. در مورد زندگی او هیچ اطلاع معتبر تاریخی در دست نیست. بنا به سنت اهل حق، او در زمانی بین قرن سیزدهم تا پانزدهم می‌زیسته است. رجوع کنید به حمزه‌ای، «یارسان»، صفحات ۵۶ تا ۶۱ و م. مکری، «یادداشتی بر شجره‌‌شناسی بنیان‌گذار مسلک اهل حق بر اساس یک متن سنی»، نشریه آسیایی، ۲۸۲، ۱۹۹۴، صفحات ۳۷ تا ۱۱۰.
  6. ج. آ. دو گوبینو، «سه سال در آسیا (۱۸۵۵ تا ۱۸۵۸)، پاریس، L. Hachette et cie، ۱۸۵۹، صفحه‌ی ۳۳۸.
  7. این نام بیش‌تر توسط ایرانیان خارج از مسلک مورد استفاده قرار می‌گیرد. برخی نویسندگان خارجی دیگر از همین عنوان علی‌اللهی استفاده کرده‌اند: س. هوارت، «علی‌اللهی»، در E1 ، جلد۱، صفحات ۲۹۲ و ۲۹۳، ف. استد، «گروه علی‌اللّهی در ایران»،‌ The Moslem World، ۲۲ (۱۹۳۲)، صفحات ۱۸۴ تا ۱۸۹، س. کردستانی، «مسلک اهل حق (علی‌اللهی)» در The Moslem World، ۱۷ (۱۹۲۷)، صفحات ۳۱ تا ۴۲، م. کرم، «مسلک علی‌اللهی یا اهل حق»، The Moslem World، ۲۹ (۱۹۳۹)، صفحات ۷۳ تا ۷۸، و. آ. ایوانف، «قطعه‌ای از یک متن علی‌اللهی»، در Collectanea به ویراستاری و. ایوانف، Leiden Brill، ۱۹۴۸، جلد۱، صفحات ۱۴۷ تا ۱۸۴.
  8. الهی، برهان‌الحق، صفحات ۶۳۴ تا ۶۳۷.
  9. مفصل‌ترین مطالعه‌ی موجود در این زمینه مقاله چاپ نشده‌ای است به قلم م. وان برونسن به عنوان «مداحان شیطان: برخی عقاید و آداب غیر معمول در میان اهل حق‌های منطقه‌ی گوران».
  10. مانند جوامع علوی، یزیدی، نصیری، شابک، باجلان، مشعشعی و قزلباش. رجوع کنید به س. تروبریح، «علوی‌ها یا تقدیس کنندگان علی»، Harvard Theological Review، ۲، (۱۹۰۹)، صفحات ۳۴۰ تا ۳۵۵، و. مینورسکی، «یادداشت‌هایی بر اهل حق»، Revue du Monde Musulman، ۴۱-۴۰، (۱۹۲۰)، صفحات ۱۹ تا ۹۷، و. مینورسکی، «یادداشت‌هایی بر مسلک اهل حق (بخش دوم)»، Revue du Monde Musulman، ۴۵-۴۴ (۱۹۲۱)، صفحات ۲۰۵ تا ۳۰۲، م. موسی، «غلات شیعه»، سیراکیوز، نیویورک، Syracuse University Press، ۱۹۸۸، م. ا. امیرمعزی و ک. ژامبه، «شیعه‌گری چیست؟»، پاریس، Fayard، ۲۰۰۴، صفحه‌ی ۱۹۹ و م. کرم، «فرقه علی‌اللهی یا اهل حق»، The Moslem World، ۲۹ (۱۹۳۹)، صفحات ۷۳ تا ۷۸.
  11. رجوع کنید به ژان دورینگ، «بررسی تحلیلی مطالعات اهل حق در اروپا و ایران»، در کتاب «مذهب، هویت فرهنگی و ساختارهای اجتماعی در بین علوی‌های عثمانی و ترکیه مدرن» به ویراستاری ا. اوزدالگا، استانبول، Swedish Research Institute، ۱۹۹۸، صفحات ۱۰۵ تا ۱۲۵.
  12. رجوع به ممبرادو، «اثر میسیونرهای مسیحی از ابتدای قرن بیستم در مطالعات یک گروه کُرد به نام اهل‌ حق»، در «حواشی اسلام: میسیون‌های مسیحی و فضاهای جانبی در دنیای اسلام در قرون ۱۶ تا ۲۰»، Karthala، پاریس،۲۰۱۱، صفحات ۲۰۷ تا ۲۹۹.
  13. Druzes
  14. دورینگ، بررسی تحلیلی، صفحه‌ی ۱۱۱.
  15. تا امروز، فقط کلام‌های باقی مانده از گوران و آتش‌بگی به صورت محققانه به چاپ رسیده است.
  16. م، مُکری، «کلام شهباز الهی و بستان پردیور» در «مطالعاتی در موسیقی‌شناسی، لهجه‌شناسی و تاریخ مذهبی یک گروه کُرد-ایرانی»، به ویراستاری م. مکری، Louvain-Paris Peters، ۱۹۹۵، صفحات ۲۶۵ تا ۲۷۸.
  17. نورعلی الهی، آثارالحق، چاپ پنجم، با ویراستاری الهی، تهران، پنج، ۱۳۸۶، جلد۱، صفحه‌ی ۵۱۹.
  18. بنابر سنت، او یکی از یاران شاه ابراهیم، جانشین سلطان اسحق و پایه‌گذار یکی از خاندان‌های اهل حق، بود.
  19. او چوپانی از قبیله‌ی لر زوله و از یاران سید فرضی بود که در قرون هفتم و هشتم می‌زیسته (الهی، برهان‌الحق، صفحات ۷۳ و ۷۴). الهی اشعار او را با تعالیم جالینوس مقایسه می‌کند (نورعلی الهی، آثارالحق، تهران، طهوری، ۱۳۶۰، صفحات ۴۴۲ و ۴۴۳). برای ترجمه و شرح یکی از این کلام‌ها، رجوع کنید به استاد الهی، «معرفت‌الروح»، ترجمه‌ی ج. و. موریس، آلبانی، نیویورک، State University of New York Press، ۲۰۰۶، صفحات ۵۳ و ۵۴ و ۱۳۰.
  20. دورینگ، بررسی تحلیلی، صفحه‌ی ۱۰۷.
  21. بنا به اعتقاد اهل حق، روح بالاتری که در جامه پیرموسی ظاهر شده بود مأموریت ثبت تمام اعمال بندگان را در دستگاه الهی دارا است. این شخص در قالب زمینی خود منشی سلطان اسحق بود.
  22. نزدیک‌ترین یاران سلطان اسحق که در دوران او ظهور کردند و هفت فرشته مقرب در فرشته‌شناسی اهل حق هستند.
  23. رجوع به الهی، آثارالحق، ۱۳۸۶، جلد۱، صفحه‌ی ۶۷۵.
  24. رجوع به مطالات زبان‌شناسی مکری از کلام، به‌خصوص م. مکری، «سر ناگفته و «سنگ سیاه» در ایران، در سنت کردان و لران پیرو اهل حق، ضمیمه‌ی دوره‌ی وزاور، متون گورانی، ترجمه، تفسیر، یادداشت و واژه‌نامه»، Journal Asiatique 250/3، (۱۹۶۲)، صفحه‌ی ۳۹۲.
  25. رجوع به نورعلی الهی، آثارالحق، ۱۳۸۶، صفحات ۴۴۵ و ۵۱۹.
  26. برای مطالب بیش‌تری درباره‌ی فرهنگ شفاهی کُردی، رجوع کنید به ک. آلیسون، «سنت‌های قدیم و جدید بادینان»، در Kurdish Culture and Identity به ویراستاری ف. کرین‌بروک و ک. آلیسون، London, Zed، ۱۹۹۶، صفحات۴۷-۲۹.
  27. یک ساز زهی دسته‌ی بلند که در سنت اهل حق مقدس به شمار می‌آید.
  28. ژان دورینگ، «موسیقی و عرفان در سنت ایران»، Institut francais de recherrche en Iran، Peters ۱۹۹۰، رجوع کنید به جلد دوم (بخش دوم) سنت موسیقایی اهل حق. پ. هوشمند، موسیقی مقدس در اهل حق‌های کُرد گوران، رساله‌ی دکترا، دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، ۲۰۰۴.
  29. در سنت اهل حق، برخلاف سنت جوامع همسایه مانند یزیدی، کار کلام‌خوانی ارثی نیست. به عبارت دیگر، در بین اهل حق طبقه خاصی نیست که صرفا عهده‌دار این مسئولیت باشد.
  30. چندین مورد که ما شخصاً در این سنت شفاهی مشاهده کرده‌ایم همگی این موضوع را اثبات می‌کنند. این احتیاط در نوشته‌های شرق‌شناسان و مسافرانی که در طول قرون گذشته به این مناطق مسافرت کرده‌اند نیز منعکس شده است.
  31. دورینگ بررسی کاملی از این انتشارات تا سال ۱۹۹۶، چه در ایران و چه در اروپا ارائه داده است. (دورینگ، بررسی تحلیلی)