اهمیت کتاب برهان‌الحق

اهمیت کتاب برهان‌الحق

نوشته‌ی اس. سی. آر. ویتمن
مترجم: ک. فرزانه


این مقاله در سال ۱۹۶۴م (۱۳۴۳ش)، یک‌سال بعد از اولین چاپ کتاب برهان‌الحق، در مجله‌ی مرکز ایرانشناسی انگلستان منتشر شد. متن حاضر، ترجمه‌ای است از مقدمه‌ی این مقاله. این مقاله که بازتاب نظرات دکتر ویتمنِ جوان در آن زمان بود، الزاماً هم‌راستای نظرات بعدی او نیست. چنین مقالاتی از جنبه‌ی بزرگ‌ترِ تاریخیِ کتاب برهان‌الحق حائز اهمیت است. این مقاله که یکی از اولین واکنش‌ها به چاپ کتاب برهان‌الحق است، گوشه‌ای از اهمیت این کتاب در سنت اهل حق را نشان می‌دهد. همچنین نشان می‌دهد انتشار این کتاب چه تحولات و تغییراتی را باعث شد. قسمت‌هایی که در پانویس با عنوان «مترجم» اضافه شده، یادداشت‌هایی است از مترجم تا برخی ابهاماتِ متن روشن شود.
دکتر ویتمن در متنِ اصلیِ مقاله که پس از مقدمه آورده، خلاصه‌ای از هر فصل کتاب را آورده است که برای خوانندگان غیر فارسی زبان حائز اهمیت است، اما به دلیل در دسترس بودن اصل کتاب از آوردن آن خلاصه‌ها در این ترجمه صرف‌ نظر شده است.

مقدمه

در بین اهل حق امروز در ایران سه سنت مختلف را می‌توان از هم تمیز داد که عبارتند از سنت‌های کُردی و تُرکی و فارسی. این سه عنوان، علاوه بر مشخص کردن گروه‌های نژادی، از نظر تاریخی، جغرافیایی و زبان‌شناسی نیز حائز اهمیت هستند.
تاریخ اهل حق در ایران، تا آنجا که بازسازیِ آن از روی مدارک مختصر و پراکنده میسر است، به‌ نظر می‌آید به چهار دوره‌ی زمانی تقسیم می‌شود(۱) اولین نشانه‌ی این مسلک، بنا بر سنت اهل حق، در لرستان بوده که از اوائل قرن یازدهم میلادی آغاز می‌شود(۲) این مرحله‌ تا زمان اصلاحات و بهسازی (= رفورم) مسلک توسط سلطان اسحق در سال‌های ۱۳۱۷-۱۳۱۶ میلادی ادامه داشت(۳). با ظهور سلطان اسحق، که به عقیده‌ی بسیاری، بنیان‌گذار واقعی این مسلک است، دوره‌ی کُردی شروع می‌شود. مرکز فعالیت در این دوره، پردیور(۴) است. محل آن در قریه‌ی شیخان(۵) در ساحل شمالی رود سیروان است که این رود به سوی عراق جریان دارد. بنابراین، در دوره‌ی شکل‌گیری اهل حق، مرکز ثقل این مسلک، چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر نژادی یا زبان‌شناسی، کُردی است.
در طول دوره‌ی کُردی، به نظر می‌آید که نفوذ اهل حق به شمال و به مناطق ترک‌زبان شمال غربی گسترش می‌یابد و شواهدی وجود دارد که بر اساس آن می‌توان این مسلک و اعتقادات آن را در سلسله‌ی ترکمان‌های قراقویونلو(۶) ردیابی کرد(۷). اما، با برافتادن این سلسله در سال‌های ۱۴۶۹-۱۴۶۸ میلادی، تقریباً به مدت یک قرن و نیم سکوت کاملی چه در مدارک خارجی و چه در سنت مسلکی دیده می‌شود. به نظر من، این سکوت، به وضوح، مربوط است به قدرت‌یابی سلسه‌ی صفویه که مذهب شیعه را ترویج می‌داد و تحمل گروه‌های غیر ارتودکس را نداشت(۸). ولی در قرن هفدهم، فعالیت و ظهور مجدد اهل حق دیده شد که منجر به ظهور سه شخصیت گردید: قرمز بیگ،(۹) محمد بیگ و آتش بیگ(۱۰). با وجود این که طول زمان تحول از دوره‌های کردی به ترکی مشخص نیست، واضح است که در اوایل قرن هفدهم مرکز ثقل گروه، به ترکی می‌گرایید. به نظر می‌آید که آتش‌بگ، هم شخصیتی روحانی بود و هم شخصی نوآور، و چه بسا که عقاید و اعتقادات جدیدی در زمان او به وجود آمده باشد. ولی از آنجا که اکثر منابع ما آتش بگی است، نمی‌توان ردّ این تغییرات را چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی، به سادگی دنبال کرد.
آخرین دوره، که من آن را سنت فارسی نامیده‌ام، دورانی است که طی آن به تدریج نفوذ اهل حق از مناطق صرفاً کردی یا ترکی فراتر رفته و کلام‌ها و متون مذهبی به زبان فارسی نوشته شده است. در شمال ایران، و به‌خصوص در تهران و ورامین(۱۱)، پیروان این مسلک، بیشتر آتش‌بگی بودند. در چنین صحنه‌ای بود که در اوائل این قرن، شخصی به نام حاج نعمت‌الله جیحون‌آبادی، در منطقه‌ی دینور دست به اصلاحاتی (= رفورم‌هایی) در مسلک اهل حق زد.(۱۲) تا آنجا که مشاهده می‌شود، این اصلاحات مورد استقبال همه‌ی شیوخ و سادات منطقه قرار نگرفت، و اثر مهمی در کردستان نگذاشت.(۱۳) اما تهران، زمین حاصل‌خیز‌تری برای این تحولات بود، چه در آنجا، کمال بر سادگی عقاید عوام آتش‌بگی غلبه کرد. امروز رهبر معنوی شناخته شده‌ی اهل حق در تهران نورعلی الهی، فرزند حاج نعمت‌الله است. هنوز برای قضاوت بسیار زود است، ولی بعید به نظر نمی‌آید که این عقاید و این سنت جدید که به آرامی و تحت هدایت نورعلی به وجود آمده، جهت حرکت آینده اهل حق را مشخص کند(۱۴) .
پس از این مطالعه‌ی مختصرِ تاریخِ تحولِ این مسلک، واضح است که سه سنت موجود در ایرانِ امروز، یعنی سنت‌های کُردی، ترکی و فارسی، هرکدام معرف یک دوره از تحول تاریخی مسلک اهل حق به شمار آیند. بنابراین، قدیمی‌ترین سنت که از همه به تعلیمات سلطان اسحق نزدیک‌تر است، سنت کردی است که امروز در قریه‌ها و قبایل شمال و جنوب جاده‌ی بغداد – همدان دیده می‌شود. سنت ترکی مسلک که در آذربایجان و قریه‌های جنوبی کوه‌های البرز تا تهران وجود دارد، هنوز به نام آتش بگ، آتش بگی نامیده می‌شود. طبیعی است که هر دوی این سنت‌ها در اثر ادغام با سنت‌ها و عقاید و رسوم محلی کمی تغییر کرده باشند(۱۵).
موضوع اصلی این مقاله، سنت فارسی این مسلک است که امروز در تهران پیروانی دارد. نورعلی الهی، رهبر معنوی این شاخه از اهل حق، از عقاید اصلاح‌گرانه‌ی پدرش فراوان بهره گرفته، اما با سنت این مسلک در کردستان همچنان مرتبط است و یک سوم سال را در آنجا می‌گذراند. در تهران نیز، اهل حق نه فقط ناگزیر از عمل به سنت آتش‌بگیِ مبنای اعتقادشان هستند، بلکه باید با سایر طریقت‌های ارتودکس شیعه که در شهرهای اصلی ایران قدرت و فعالیت دارند کنار بیایند. از درآمیختن این سنت‌ها کتابی به دست آمده موسوم به برهان‌الحق. نورعلی الهی این کتاب را در تابستان ۱۹۶۲ [۱۳۴۲ ش] به پایان رساند و کتاب اکنون برای چاپ آماده می‌شود. گذشته از مطالب مختلف آن، برای ما این کتاب اولین سند اعتقادات و آیین اهل حق است که توسط خود ایشان به چاپ می‌رسد.

کتاب برهان‌الحق

نورعلی الهی، در مقدمه‌ی این کتاب، هدفش از انتشار آن و منابع مورد استفاده خود را بیان می‌کند. می‌گوید چون اهل حق سند معتبری از اعتقادات و آئین خود در دست ندارند، این خطر وجود دارد که به خطا افتاده و مذهب خود را تحریف کنند. او اضافه می‌کند که گروهی از افراد ساده‌دل اهل حق، به علت نزدیکی با سایر مسلک‌ها، عقاید مختلطی را وارد اعتقادات خود کرده‌اند که بدون آگاهی خودشان، باعث انحراف مهمی در بنیاد آن شده است. برای مثال، بعضی خود را علی‌اللهی می‌دانند، در حالی که نه جزو غُلات(۱۶) هستند و نه از گروه مشرکین. بنابراین، او در این کتاب، به قصد جلوگیری از سؤتفاهم‌ها، سعی کرده اعتقادات و آئین‌های اصلی این مسلک را مشخص کند. منابع مورد استفاده او عبارتند از سنت‌های شفاهی اهل حق، کلام‌ها، و به‌خصوص کلام سرانجام و کلام خزانه(۱۷)، که هردو به کُردی اورامانی هستند، و در آخر، نوشته‌های پدرش.

نورعلی الهی، در مقدمه‌ی این کتاب، هدفش از انتشار آن و منابع مورد استفاده خود را بیان می‌کند. می‌گوید چون اهل حق سند معتبری از اعتقادات و آئین خود در دست ندارند، این خطر وجود دارد که به خطا افتاده و مذهب خود را تحریف کنند. او اضافه می‌کند که گروهی از افراد ساده‌دل اهل حق، به علت نزدیکی با سایر مسلک‌ها، عقاید مختلطی را وارد اعتقادات خود کرده‌اند که بدون آگاهی خودشان، باعث انحراف مهمی در بنیاد آن شده است.

هر چند که هدف مؤلف ستودنی است، اما به دو دلیل، زودهنگام و به دور از احتیاط خواهد بود اگر بخواهم آن را سندی مطلق و به تمامی معتبر بدانم، زیرا کتاب بر پایه‌ی سنت‌های کهن این آئین تألیف شده و از سنت‌های آتش بگی اخیر که برای شرق‌شناسان غربی بیشتر آشناست، فاصله گرفته است. اما دلایلم به شرح زیر است: اول آن که: نورعلی الهی سخت تحت تأثیر عقاید اصلاح‌گرانه‌ی پدرش(۱۸) در کتاب فرقان‌الاخبار است. من خود از نورعلی شنیده‌ام که او کتابش را خلاصه‌ای از نتیجه‌گیری‌های اصلیِ پدرش می‌داند.(۱۹) بنابراین، این کتاب مبتنی بر دیدگاه یک اصلاح‌گر (= رفورمیست) از قدیمی‌ترین سنت‌هاست، آن هم اصلاح‌گری که کارهایش مورد قبول همه‌ی سادات و شیوخ اهل حق در منطقه خودش قرار نگرفته است.(۲۰) دوم آن که: این کتاب به نظر می‌‌آید نوعی آشتی یا توجیهِ ارتودکسی اهل حق است.(۲۱) تقیه هنوز در ایران رایج است و نباید انتظار داشت در این کتاب چیزی یافت شود که برای مسلمانان شیعه و حساسیت‌های مذهبی آنان ناراحت کننده باشد.(۲۲)

از لابلای مطالب گاه غریب آن، هنوز می‌توان به قدیمی‌ترین سنت از این آئین دسترسی پیدا کرده حقایقی درباره آن آموخت.

علیرغم این دو احتیاط، این کتاب حائز اهمیت بسیاری است. از لابلای مطالب گاه غریب آن، هنوز می‌توان به قدیمی‌ترین سنت از این آئین دسترسی پیدا کرده حقایقی درباره آن آموخت. ولی از همه مهم‌تر آن است که این کتاب تصویر روشنی از عقاید و رسوم این فرقه در تهران امروز به دست می‌دهد، که آن‌طور که اشاره کردم، می‌تواند تعیین کننده‌ی مسیر آینده‌ی اهل حق باشد.
این کتاب به بیست فصل تقسیم شده است. این فصول را می‌توان در چند گروه قرار داد. شش فصل اول نمایان‌گر موضع معنوی گروه است، در بخش دوم تحول تاریخی آن دیده می‌شود و در بخش سوم آئین‌ها و مراسم آئینی توضیح داده می‌شود. دو فصل آخر نیز اصول نظری این آئین را بررسی می‌کند. هدف من در این مقاله آن است که با نوشتن خلاصه‌ای از این بیست فصل، در چهارگروه بالا، و از طریق پانویس‌ها، مطالب کتاب را واشکافی کنم.


  1. منابع اصلی مورد استفاده در این مقاله عبارتند از:

    • (الف) «یادداشت‌هایی در مورد مسلک اهل حق»، نشریه‌ی دنیای اسلام (Revue du Monde Musulman )، سال ۲۱-۱۹۲۰، پروفسور و. ف. مینورسکی (با علامت مخففه Min1)
    • (ب) «اهل حق»، با ویراستاری پروفسور و. مینورسکی (با علامت مخفف Min2)
    • (ج) «متون اهل حق»، لایدن، ۱۹۵۳، دبلیو. ایوانوف (با علامت مخففه Ivan)
    • (د) «کردها، ترک‌ها و اعراب»، لندن، ۱۹۵۷، سی. جی. ادموندز (با علامت مخففه Ed). کتاب‌شناسی مفصل اهل حق در Min2 آمده است.
  2. برای بحثی در مورد این تاریخ و مشکلات موجود، رجوع کنید به Ed، صفحات ۹۱-۱۹۰ و «باباطاهر» به ویراستاری پروفسور و. مینورسکی.
  3. در این مورد، من اطلاعات داده شده در مورد سلطان اسحق در Ed، صفحات ۱۸۵-۱۸۴ را قبول می‌کنم.
  4. این کلمه هم پردیور (به فتح پ)، Ed و هم پردیور (به کسر پ)، Min1 نوشته شده.
  5. مترجم: بر اساس تقسیم‌بندی امروز کشور ایران (۱۳۹۶ ش)، شیخان روستایی است از دهستان سیروان، بخش نوسود، شهرستان پاوه در استان کرمانشاه. مقبره‌ی سلطان اسحق و خاتون رمزبار در این روستا قرار دارد.
  6. مترجم: قراقویونلو (۷۸۰-۸۷۴ق / ۱۳۷۸-۱۴۶۹م) سلسله‌ای از حکمرانان تُرکَمَن بودند که برای مدت نزدیک به یک سده بر مناطقی از جمله استان‌های فعلیِ آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل در ایران، و همچنین جمهوری آذربایجان و ارمنستان و بخش‌هایی از ترکیه‌ی فعلی فرمانروایی کردند.
  7. در «جهان‌شاه قراقویونلو و اشعار او»، B.S.O.A.S.، ۱۹۵۴، شماره ۲/۱۶، پروفسور و. مینورسکی و Ivan، صفحه‌ی ۱۵۳ شواهد بیشتری ارائه شده.
  8. برای شرحی در مورد تغییر مذهب اجباری در تبریز، رجوع کنید به «تاریخ ادبیات ایران»، جلد ۳، صفحه‌ی ۵۳، ای. جی. براون.
  9. مترجم: در بعضی منابع از شاه ویسقلی به «قرمزی» یاد شده است.
  10. در این مورد من تاریخ داده شده در Ivan، در صفحات ۱۱-۱۰ را قبول می‌کنم. در اینجا تاریخ «غیبت» آتش‌بیگ در سال‌های ۱۷۰۳-۱۷۰۲ داده شده.
  11. متون مینورسکی و ایوانوف هردو متعلق به ورامین هستند. رجوع به Ivan، صفحه‌ی ۲۴، پانویس ۳. تاریخ آنها ۱۸۴۳ و ۱۸۷۴ است. برای شرحی در مورد اهل حق در تهران، رجوع کنید به «سه سال در آسیا»، پاریس ۱۸۵۹، کنت آ. دو گوبینو.
  12. Min2. در اینجا شرحی از رساله منتشر نشده فرقان‌الاخبار دیده می‌شود که رفورم‌های حاج نعمت‌الله را توضیح می‌دهد. همچنین Ivan، صفحه ۲۸٫
  13. رجوع به «مسلک اهل حق»، دکتر سعید خان، نشریه‌ی دنیای اسلام، صفحات ۴۲-۳۱، ۱۹۲۷٫
  14. نفوذ و قدرت نورعلی الهی در تهران، اصفهان، شیراز و کرمانشاه کاملا برای من روشن است. در سال ۱۹۶۲، من با یکی از سادات اهل حق در قریه‌ای در نزدیکی قزوین مصاحبه‌ای کردم، و دو روز بعد نورعلی تمام جزئیات مکالمه‌ی ما را می‌دانست.
  15. برای مثال، در کرند که یکی از قدیمی‌ترین مراکز اهل حق بوده و دو مزار مهم در آن هست، من از سیدهای قریه سوال کردم که: «عقیده اهل حق در مورد شیطان چیست؟»، و این جواب به من داده شد: «در مسلک اهل حق، شیطان یکی از ملائک مقرب درگاه حق است و از طریق اوست که می‌توان خدا را شناخت. اگر شیطان وارد نسل بشر نشده بود و باعث نشده بود مردمان خوب از مردمان بد تشخیص داده شوند، انسان اعتقادی به خدا نمی‌داشت». این جواب کاملا متناقض با دانسته‌های ما درباره‌ی اهل حق است و آن را فقط می‌توان نتیجه‌ی نفوذ گروهی از طایفه‌ی یزیدی دانست که در شمال غربی این قریه زندگی می‌کنند. مدت حضور آنها در این منطقه برای من روشن نیست ولی قطعا بیشتر از ۵۰ سال است.
  16. مترجم: منظور از غُلات، کسانی هستند که در عقاید مذهبی غُلُو کرده و از حد گذشته باشند. (فرهنگ معین)
  17. مترجم: «کلام سرانجام» و «کلام خزانه» در آثار استاد به یک معنی گرفته شده است.
  18. مترجم: با مراجعه به منابع در دسترس به نظر نمی‌رسد استاد الهی، حداقل از دوران جوانی به بعد، سخت تحت تأثیر پدرش بوده باشد. از جمله شواهد زیر:

    • ۱- در مقدمه‌ی برهان‌الحق (ص ۲)، استاد الهی به پنج منبع به عنوان مستنداتِ تحقیقاتش اشاره می‌کند که از میان آن پنج، فقط یکی اشاره به بعضی از تألیفات پدر (حاج نعمت‌الله) دارد.
    • ۲- تحقیقات مؤلف بسی فراتر از آن است که از پدرش آموخت. چنانکه از او نقل است: «آنچه از استادم، حاجی نعمت، یاد گرفتم در مقابل آنچه که بعد از ایشان، خودم زحمت کشیدم و کسب کردم مثل یک دانه گندم است در برابر یک خروار، مع‌الوصف همان یک دانه خیلی برایم مؤثر بود.» (آ ح ۱، گ ۱۷۶۷).
    • ۳- سبک و روش معنویت استاد الهی با حاج نعمت‌الله متفاوت است، چنانکه از استاد الهی نقل است: «پدرم مأمور مبارزه بود، من مأمور هدایت هستم.» (آ ح ۱، گ ۱۷۶۳).
  19. مترجم: اینکه استاد الهی برهان‌الحق را خلاصه‌ای از نتیجه‌گیری‌های پدر بداند در آثار او دیده نشده است. ضمن اینکه اطلاعی از زمینه‌ای که این صحبت در آن گفته شده در دست نیست تا بتوان به طور مستند در مورد آن قضاوت کرد. ولی در برهان‌الحق به صراحت اشاره شده که او برهان‌الحق را ادامۀ تحقیقات حاج‌نعمت الله می‌داند (و نه خلاصه‌ی آن). (رجوع شود به ب ح، ص ۶۴۷)
  20. مترجم: این که آثار استاد الهی در آن زمان مورد قبول همۀ سادات و شیوخ قرار نگرفت دلیل بر بی‌اعتباری یا کم اعتباری آن نیست. چنین پدیده‌ای برای اغلب دانشمندان و اندیشمندان روی داده و نمونه‌های فراوانی از آن در دست است.
  21. مترجم: اینطور نیست که مؤلف خواسته باشد طوری حقیقت را تغییر بدهد که مورد پسند همه‌ی اقشار واقع شود، بلکه همانطور که خود می‌گوید «هدفش فتح بابی برای تحقیقات است و نه تبلیغات» (ب ح، ص ۳). و در جایی می‌نویسد: «… حقیر برهان‌الحق را از روی ایمان و تحقیقات عمیق نوشته‌ام نه از باب تقیه و خوف از تکفیر … » (ب ح، ص ۶۴۷)
  22. مترجم: تقیه جزو فرهنگ دینی آن زمان و مکان بوده و هست، ولی در مشرب فکری استاد الهی جایگاه دیگری دارد (آ ح ۲، گ ۳۰۱). ضمن اینکه در کتاب برهان‌الحق روشن می‌سازد که تقیه جایگاهی در نگارش این کتاب نداشته است: «… حقیر برهان‌الحق را از روی ایمان و تحقیقات عمیق نوشته‌ام نه از باب تقیه و خوف از تکفیر ….». (ب ح، ص ۶۴۷)