شرح فصل هشتم: مقدمه
شرح فصل هشتم: مقدمه
در فصل گذشته، استاد الهی ضمن معرفی اولیای این مسلک که اغلب به دور از قیل و قال زمانه در انزوا زیستهاند، اشاره به این نکتهی باریک میکند که پیوستگیِ رشتهی هدایت الهی بنا بر بیابس ساجناری تا زمان ظهور سلطان اسحق برقرار بوده و گسستی نداشته است. در فصل حاضر گوشه دیگری از این ساختار و فلسفهی حاکم بر آن مورد بحث قرار میگیرد.
در بدو امر، تعمق دربارهی واژهی «یاران» راهگشاست. در این مسلک عرفانی و معنوی، عنوان «یاران» به چه کسانی اطلاق میشود و اهمیت شناخت آنها در چیست؟ در فصل پیشین مشخص شد که یاران سلطان اسحق در یک ساختار سلسله مراتبی قرار دارند که در آن هر یک از یاران از جایگاه خاص خود برخوردار است.
در غالب متون دینی دربارهی ساختار و نظام عوالم معنوی مطالبی کلی و اغلب در قالب استعاره و اشارات مطرح میشود. استاد الهی در گفتارهای متعدد بر این نکته تأکید میکند که عالم معنا از ساختاری بسیار دقیق، انتظاماتی خللناپذیر، و عظمتی وصفناشدنی برخوردار است (آح۱، گ۷۸۸، ۸۸۸؛ آح۲، ص۴۷۶، ۵۳۷). چنین ساختار عظیم و پیچیدهای– مطابق با اصل علیت(۱) – ناگزیر دارای کارگزارانی برگزیده و عهدهدار مأموریتهای مشخص نیز میباشد.
بر آفرینش، قوانین دقیقی حاكم است كه برخی از آنها مربوط میشود به سیركمال معنوی انسان. این قوانین توسط آنچه كه دستگاه الهی نامیده میشود اعمال میگردد.
در پاسخ به سؤالی در این باره که آیا کار قضاوت در عالم دیگر بر عهده خداست، دکتر بهرام الهی میگوید: بر عهده دستگاه الهی است (مع، ص۱۳۱). این پاسخ نیز اشاره به این حقیقت دارد که ادارهی نظامات عالمِ دیگر و اجرای فرامین الهی بر عهده مأمورین الهی است که در دستگاه الهی هر یک وظیفهی خاص خود را برعهده دارند. همچنین در راه کمال صفحه ۱۰۶ میخوانیم که: «بر آفرینش، قوانین دقیقی حاكم است كه برخی از آنها مربوط میشود به سیركمال معنوی انسان. این قوانین توسط آنچه كه دستگاه الهی نامیده میشود اعمال میگردد. دستگاه الهی طوری تنظیم شده است كه هیچ حقی هرگز ضایع نشود.[…] پس مشیت الهی توسط كارسازی دستگاه الهی صورت میگیرد كه علیالاصول در اثر نیات و اعمال ما در گذشته و حال پاسخ میگوید […] دستگاه الهی مجموعهای از اسباب و وسایلی است كه خدا؛ برای اعمال رحمت، عدالت و نظام خود به كار میگیرد».
از بررسیِ شرح حال این یاران چنین بر میآید که در مراحل مختلف زندگانی بزرگان معنوی یارانشان در بُعد ظاهری نیز از یاری و فداکاری در راه مراد خود کوتاهی نکردهاند.
در تواریخ زندگانیِ انبیا و اولیا، افرادی چند به عنوان یاران نزدیک نام برده شده است. حواریون حضرت مسیح (ع)، صحابه خاص پیامبر اسلام (ص)، اصحاب سِر ّ حضرت علی (ع) و یاران حضرت حسین (ع) در واقعهی کربلا از این نظر شناختهشدهتر هستند. از بررسیِ شرح حال این یاران چنین بر میآید که در مراحل مختلف زندگانی بزرگان معنوی یارانشان در بُعد ظاهری نیز از یاری و فداکاری در راه مراد خود کوتاهی نکردهاند و از خود گذشتگیهایی نشان دادهاند که در خاطرها باقی است.
باید دید که گذشته از این ارتباط ظاهری، آیا از بُعد باطنی و معنوی نیز پیوندی برقرار بوده است؟ به جرئت میتوان گفت که به این پرسش اگر پاسخی هم در گذشته گفته شده باشد از نوع اسراری بوده است مختص همان یاران خاص که در دسترس دیگران قرار نداشته است. چه بسا بزرگان معنوی ظرفیت دیگران را برای درک و هضم این مطالب کافی نمیدیدهاند.
از مطالعهی کتاب حاضر و دیگر آثار باقی مانده از استاد الهی این نکتهی باریک دریافت میشود که با ظهور مسلک اهل حق بخش مهمی از اسرار حقیقت آشکار گردیده است. به عبارت دیگر هر بار با تجدید عهد و میثاق ازلی تحت عنوان بیابسها لایههای جدیدی از اصول معنوی و اسرار الهی برای هدایت قابلیتیافتگان افشا شده است.
شاهنامه حقیقت سرودهی حاج نعمتالله جیحونآبادی، پدر استاد الهی و کتاب حاضر حاوی مفاهیم معنوی و پارهای نکات معنوی و الهی هستند که با استمداد از این دو اثر میتوان برای برخی سؤالات مطرح شده در این باره پاسخهای متقن دریافت کرد.
از قول مؤلفِ شاهنامهی حقیقت در باب کیفیت خلقت چنین در مییابیم در ابتدای خلقت روح کل (ماهیت) که خود تجلی ذات حق است هفت ملک مقرب را آفرید که در سنت اهل حق «هفتن» نامیده شدهاند. سپس بر اساس اصل علت و معلول و سبب و مسبب فرشتگان دیگر به ترتیب سلسله مراتب هر گروه توسط علت ماقبل خود خلق شده که در شاهنامهی حقیقت نام آنها آمده و در برهانالحق به عنوان یاران حضرت سلطان، از آنها یاد شده است. این مخلوقات بنا به روایت شاهنامه حقیقت ملائکی هستند که مطابق مراتب خلقتی خود مقرب درگاه الهی محسوب میشوند (شح، ص۱۹، ۲۰). بنا بر همین روایت، این فرشتگان که در زمرهی مجرداتاند در قالب جسمانی نیز در جمع یارانِ اولیای الهی انجام وظیفه میکنند (شح، ص۱۹، ب۴۸۵، ۴۹۰):
به باطن ملک بوده ظاهر غلام | شده روشن از نور حق زان ایام | |
به درگاه سلطان همه بنـدهوار | شـب و روز بـودند خدمتـگزار |
اسامی هفت فرشته مقرب (هفتن) در کتب دینی به شرح زیر ذکر شدهاند: جبرائیل، اسرافیل، میکائیل، عزرائیل، حورالعین، عقیق و یقیق که در زمان ظهور سلطان اسحق به ترتیب به اسامیِ بنیامین، داود، پیرموسی، مصطفی، رضبار، شاه ابراهیم و یادگار خوانده شدهاند (بح، ص۳۳۳). لیکن درباره اسامی سایر ملائک مقرب در ابتدای خلقت مطلبی نگاشته نشده است.
نکته مهم دیگری که باید در مد نظر قرار گیرد این است که به هر یک از این فرشتگان در دستگاه الهی مأموریت خاصی محول شده. چنانچه مثلاً جبرائیل (بنیامین) مأمور هدایت، اسرافیل (داود) مأمور رحمت، میکائیل (پیرموسی) مأمور دفترداری و ثبت کردار، عزرائیل (مصطفی) مأمور انتظامات و غضب و غیره. بنا بر آنچه دربارهی عهد و میثاق ازلی پیشتر گفته شد این گروه از ملائک بنا به مأموریت خود در هر زمان که ارادهی الهی بر آن قرار گیرد برای انجام مأموریت خود در قالب جسمانی در زمین حضور مییابند.
به بیان دکتر بهرام الهی: «منظور ما از «فرشته» مخلوقات خاصی است. میان آنها سلسله مراتب وجود دارد و در رأس آنها، ملائك مقرب هستند كه ما آنها را «عالیمقامان معنوی» نامیدهایم. این ملائك نزدیكترین مخلوقات به وجهالله هستند و از جمله مأموریتشان، هدایت انسانهاست. بعد، طبقات دیگری از فرشتگان هستند.» (مف، ص۱۵۵).
هم چنین: «از روح كل، چند تن مقامدار طبقه اول به نام ناجیان(۲) ایجاد شدند. اینها اشرف بر جمیع موجوداتند، مأموریتهای الهی، از جمله هدایت مخلوق را بر عهده دارند و همچنین نیروی «نظر الهی» هم به آنها تفویض شده است. به خاطر رعایت عدل خداوندی و هدایت مخلوقات به سوی مبدأشان، این ارواح متعالی بر روی كُرات نزول میكنند و وارد جسم مادی میشوند. در كرهی زمین، این بزرگان به جامهی بشر درمیآیند تا مانند سایر افراد بشر، سیركمال معنوی خود را در قالب مادی انجام دهند. غالباً به عنوان پیامبر، اولیاالله، یا مردان و زنان مقدس و … خود را به مردمان میشناسانند. هر یك از این ناجیان میتوانند در جسمی متعلق به خود بر روی زمین ظاهر شوند یا اینكه نور ذاتشان را برای مدتی (چند لحظه یا بیشتر، حتی برای یك عمر) در مرد یا زنی كه شایستگی تحقق بخشیدن ارادهی ایشان را یافته باشد، بتابانند. این تابش ممكن است محدود به پرتویی ضعیف باشد یا شامل تمام نورشان گردد.» (رک، ص۱۷۷، ۱۷۸).
هم چنین: «اغلب مردان خدا، صاحب مقامات معنوی و از یاران «ماهیت»اند، و در مقام پیامبری یا ولایت، اجباراً دارای مأموریت نیز هستند.» (مف، ص۱۴۴).
هدف اصلی از حضور مأمورین الهی اعم از انبیا یا اولیای حقیقی هدایت انسانها و نظارت بر آنهاست. این وظیفه خود انسان است که صادقانه جویای هدایت الهی باشد و با دستیابی به اصول الهی و درک درست آنها مجدانه به آنها عمل کند.
بر اساس آنچه گذشت معلوم میشود که بر اساس عهد و پیمان ازلی خداوند هدایت هر کس را که صادقانه بخواهد هدایت شود برعهده گرفته است (مف، ص۳۴). خدا این وظیفه را بر عهدهی خود میداند كه اصول لازم برای پرورش روح را در دسترس هر انسانی كه صادقانه جستجو كند قرار دهد. بنابر این، هدف اصلی از حضور مأمورین الهی اعم از انبیا یا اولیای حقیقی هدایت انسانها و نظارت بر آنهاست. این وظیفه خود انسان است که صادقانه جویای هدایت الهی باشد و با دستیابی به اصول الهی و درک درست آنها مجدانه به آنها عمل کند.
در معنویت سنتی مأمورین حقیقی الهی خود و یارانشان را به برخی از پیروانشان میشناساندهاند کما اینکه سلطان اسحق نیز پیر بنیامین، داود، پیر موسی و دیگر یارانشان را به پیروانشان معرفی کردهاند. با بنیانگذاری معنویت فطری و بر اساسِ روشِ «نیک ابداعیِ» استاد الهی (آح۱، گ۱۵)، در دوران حاضر انتظار نمیرود که چون گذشته مأمورینِ هدایت الهی خود را آشکار سازند. از این رو باید انتظار داشت که شیوهی ارائهی هدایت الهی نیز متناسب با شرایط زمان به صورت یک سیستم آموزشی در اختیار جویندگان قرار گیرد بیآنکه شخص یا اشخاص خاصی به عنوان مأمورین هدایت زمان شناخته شده باشند (رک، ص۲۱۸). همچنین – بر خلاف معنویت سنتی که تنها نزد خاصان بود – حقایق الهی برای سیرکمال در دسترس همه اشخاصی قرار گیرد که خالصانه جویای هدایت باشند.
چنانکه از مطالعهی گفتارهای استاد الهی و مطالب کتاب حاضر بر میآید، سلطان اسحق در انزوا و به دور از قیل و قال زمانه زیسته و یارانش که بعضاً در اقصی نقاط جهان میزیستهاند از طریق الهام باطنی به حضورش خوانده شدهاند. میتوان اینطور برداشت کرد که یاران یاد شده، چه در قالب جسمانی یا در عالم مجردات، هر یک به انجام مأموریتهای خود در دستگاه الهی مشغول بودهاند.
یکی دیگر از نکات مهم حاصل از بررسی فصول ۷ و ۸ این است که در این فصول برخی ویژگیهای یاران وجهالله (ذات حق) بیان شده تا راه برای هر انسان حقجویی گشوده باشد تا با عمل به حقایق الهی واقعی زنده، خود را از نظر معنوی به این یاران نزدیک کند.
به برخی از این ویژگیها در اینجا اشاره میکنیم:
- نگهبانی و حفاظت از حقجویان (هَفتَوان)
- جانبازی در راه حق (هفت نفر اهل قوَّل طاس)
- نیت خالص و از خودگذشتگی (شصت و شش غلام کمر بند زرّین)
- نیست محض بودن در مقام ارادهی حق (هزار و یک غلام خواجه صفت)
۱. «تمام گردش کائنات و خلقت مخلوقات (اعم از سیر ادواری و صعودی و نزولی) تحت قواعد منظم طبیعت به واسطهی علت و معلول و سبب و مسبب صورت میگیرد.» (بح، ص۴۳۶)
۲. از ناجیان، فقط هفت نفر به نام شناخته شدهاند. استاد الهی در دست نوشتهاش «كشفالحقایق» به یازده تن اشاره دارد، اما نام هفت نفری را برده است كه در برخی متون مذهبی شناخته شدهاند. (رک، ص۱۷۷)