شرح فصل دوم: مرام اهل حق چیست؟

شرح فصل دوم: مرام اهل حق چیست؟

«اهل حق یکی از سلاسل عرفای شریعت محمدی (ص) می‌باشد.» (ب‌ح، ص۶). این نتیجه‌گیری، حاصل سال‌ها مطالعه و پژوهش مؤلف است و به تنهایی و به عللی که در قبل اشاره شد حرکت تازه‌ای را در زمینه‌ی شناخت ادیان کهن و به تبع آن مسلک اهل حق باعث می‌شود. و برای شناخت بهتر مطلب، باید اطلاعات بیشتری در زمینه‌ی مرام پیروان این مسلک به دست آورد. در فصل دوم کتاب برهان‌الحق که طولانی‌تر از فصل قبلی است، مرام اهل حقِ واقعی و مبانی عقیدتی این مسلک به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است.

در ابتدای فصل به این نکته اشاره شده است که امور مذهبی تابع قانونِ عمومی سیر کمال است که مراحل آن در دین عبارتند از:

  1. شریعت
  2. طریقت
  3. معرفت
  4. حقیقت

از نظر مؤلف، اهل حق به کسی اطلاق می‌شود که با طی مراحل سه‌گانه‌ی شریعت، طریقت، و معرفت شایستگی رسیدن به مرحله‌ی حقیقت را کسب کرده باشد.
مرحله‌ی شریعت: در این مرحله، اهل حق بایستی متدین به دین آدم صفی‌الله، و در زُمره‌ی ملت ابراهیم خلیل‌الله و امت پیامبر اسلام (ص) و پیرو مذهب شیعه اثنی عشری باشد.(۱) از آنجا که اصول بنیادین ادیان از حضرت آدم تا حضرت رسول اکرم (ص) یکسان بوده (آح۱، گ۲۱، ۵۶، ۶۳ و ب‌ح، ص۳۶۸) و تنها فروع ادیان است که بنا به مقتضیات زمانی تغییر کرده است، شخص اهل حق باید ادیان الهیِ دیگر را نیز برحق بداند و رد نکند.
ارتباط مسلک اهل حق با کیش حضرت ابراهیم در صفحه‌ی ۲۹۶ کتاب بدین گونه تشریح شده است:

ملت ابراهیم: کلیه‌ی پیروان پیامبرانی که از نسل حضرت ابراهیم بوده‌اند
امت‌ها: پیروان هر یک از پیامبران پس از حضرت ابراهیم مانند حضرت موسی (ع)، حضرت عیسی (ع)، و حضرت محمد (ص)
مذاهب: شامل کلیه‌ی مذاهبی که در ادیان بوجود آمده‌اند مانند کاتولیک و پروتستان و غیره در مسیحیت و تسنن و تشیع و غیره در اسلام
مسلک‌ها: مانند سلسله‌های عرفانی در مذاهب اسلامی و غیره

پس پیروان این مسلک در زمره‌ی ملت حضرت ابراهیم (ع) هستند.
مرحله‌ی طریقت: ویژگیِ مرحله‌ی طریقت از نظر استاد الهی مؤمن بودن به ولایت حضرت علی(ع) و امامان پس از اوست که خود مستلزم پیوند از طریق سلسله مراتبِ اولیاء به ائمه اطهار تا حضرت علی(ع) است. مؤلف به استناد گفته‌های بزرگان مسلک اهل حق (ب‌ح، ص۱۸۹)، پیروان این مسلک را دارای مذهب شیعه اثنی عشری جعفری می‌داند و با استناد به آیاتِ قرانِ مجید، تمایز یک مسلمان مؤمن را نیز در ایمان واقعی به امیرالمؤمنین و امامان از نسل وی به شمار می‌آورد. بررسیِ مقام حضرت علی(ع) و مفهوم ولایت و جایگاه آن در دین اسلام در بخش‌های آتی خواهد آمد.
مرحله‌ی معرفت: بنا بر مستندات ارائه شده توسط مؤلف، در مرحله‌ی معرفت، سالک از طریق خودشناسی به مقام خداشناسی می‌رسد که همان مرتبه‌ی «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَهُ» است. لیکن لازمه‌ی رسیدن به این مرتبه اطاعت از اولی‌الامر است. از این رو ضروری‌ست که مقام اولی‌الامر تشریح شود. مؤلف ضمن طرح دیدگاه‌های گوناگونِ مفسرین قرآن، اعم از اهل شیعه و سنی، در باره‌ی شخص واجد مقام اولی‌الامری، نظر اهل حق را بدین ترتیب بیان می‌دارد:
«ائمه‌ی معصومین است – سپس هر کس در هر زمان با پیوند رشته‌ی ایمان به آن خاندان به مقام مظهریت و مشیت رسید یعنی انسان کامل و مظهر جلوه‌ی ذات حق گردید، چنانکه اراده‌اش عین مشیت الله شد اولی‌الامر است. به اصطلاح اهل حق آن را دیده‌دار و باطن‌دار نیز گویند یعنی هر چه بیند از حق است و هر چه گوید از باطن امر است نه از ظاهر کلام.» (ب‌ح، ص۱۵).
نکته‌ی قابل توجه در استناد به آیات قرآن مجید، به عنوان مستندی برای ضرورت اطاعت از اولی‌الامر برای درک مقام معرفت، این است که ظاهر کلام الهی به گونه‌ای است که به سادگی نمی‌توان نظر اهل حق درباره‌ی اولی‌الامر را از آیات مزبور استنباط نمود. به نظر استاد الهی «اولی‌الامر دلالت بر وجهِ تشابه دارد» (ب‌ح، ص‌۱۱) و به همین علت تفاسیر گوناگونی در این باره صورت گرفته است. در اصطلاح قرآنی از این گونه آیات بنام متشابهات (در مقابل محکمات) یاد می‌شود که معنای آن‌ها را جز خداوند و راسخون در علم نمی دانند.(۲)
از اینجاست که آیات مربوط به اولی‌الامر از زمره‌ی متشابهات‌اند و نمونه‌هایی به شمار می‌آیند که اهمیت احاطه بر بطون کلام الهی را برای دست‌یابی به معنای حقیقی آن‌ها آشکار می‌کنند. تفاسیر استاد الهی مبتنی بر معانی نهفته در بطون آیات قرآن در بندهای ۴ و ۵ و ۶ کاملاً مشهود است.

«کسی که مردم را هدایت می‌کند حتماً باید مأموریت ارشاد داشته باشد.» (آح۱، گ۲۶)

در ادامه‌ی بحث مربوط به لزوم اطاعت از اولی‌الامر برای درک مقام معرفت، مؤلف در تفسیر آن اشاراتی دارد:
«… مضافاً [اولی‌الامر] طالبین را بحق و حقیقت می‌رساند.» (ب‌ح، ص۱۵). پس در مشرب فکری مؤلف، خاصیت اولی‌الامر برای طالبین حقیقت، دستگیری و هدایت آنان به سوی مرتبه‌ی حقیقت است: «اولی‌الامر در عرفان، اشخاص را دستگیری و هدایت می‌کند تا به مقصد برسند.» (آح۱، گ۳۰). از طرفی، «کسی که مردم را هدایت می‌کند حتماً باید مأموریت ارشاد داشته باشد.» (آح۱، گ۲۶). و چون اولی‌الامر مظهر جلوه‌ی ذات حق و مشیت‌الله است، چنین مأموریتی در آن مقام مستتر است.
بنابر این، بر طبق نظر مؤلف، شرط رهروی در مرتبه‌ی معرفت برای نیل به حقیقت این است که ۱- رهرو طالب حق و حقیقت باشد، و ۲- به اولی‌الامری که مظهر جلوه‌ی ذات حق و مشیت‌الله است دست بیاویزد. منظور از شرط اخیر، همان اتصال به هدایت الهی است: «سیرکمال اتصال می‌خواهد.» (آح۱، گ۹۲۹).
مرحله‌ی حقیقت: در مرحله‌ی حقیقت، شخص حقیقت را می‌یابد، و همچون قطره آب خالصی به اقیانوسِ بی‌انتهای حقیقت می‌پیوندد، و مطابقِ مرتبه‌ی معنوی و ظرفیت روحی‌اش، و با حفظِ خودآگاهی خویش، درحالی که سرشار از عشقِ الهی است، در یکی از مراتبِ کمال، در نَشَئاتِ فراعلیِ نیک‌بختیِ تام جاودان می‌گردد.


  1. این مطلب در مورد پیروان «مسلک اهل حق» صادق است، ولی در مورد اهل حق به معنای عام، هر مذهبی و مسلکی که تحت قواعد دینی و پایه‌اش روی پایه‌ی توحید و یکتاپرستی و خدمت به خلق باشد، از طرفی هم مغایر و مخالف با اصول عقاید کتب آسمانی نباشد، به شرطی که شخص با عقیده به دستورات آن عمل کند،‌ برای شخص جایز است و به سوی حقیقت هدایت خواهند شد. (ب ح ، ص۳۱۰) «در مکتب حقیقت هیچ مذهبی فرق نمی‌کند …» (ب‌گ، گ۲۱۴)
  2. قرآن مجید سوره‌ی آل عمران (سوره‌ی۳) آیه۷ و سوره‌ی نساء (سوره‌ی۴) آیه ۱۶۲.