شرح فصلهای پانزدهم و شانزدهم: تشریفات صرف نذر و «روزآمدی»
شرح فصلهای پانزدهم و شانزدهم: تشریفات صرف نذر و «روزآمدی»
فصلهای پانزده و شانزده کتاب برهانالحق اختصاص دارند به تشریح آداب صرف نذر در آیین اهل حق. مؤلف در ضمن توضیح تشریفات نذر، شرکتکنندگان و دستاندرکاران این تشریفات را دعوت به توجه و تمرکز بر مبدأ میکند و آن را اصل مطلب میداند (بح، فصل ۱۳). تأکید او بر این نکته است که در جمع حقیقیِ اهل حق، ذات حق همواره حاضر است و توجه به او باعث فیض میشود: «آن مجمع عبادت (جمع صرف نذورات) را محاط از محیط جلوة ذات حق دانند» (بح، فصل ۱۵؛ آح۱، گ۱۱۶۶). از اینجاست که اولین قسمت را به نام ذات حق میگیرند و آن را «سرجم» مینامند: «در جمع معمولی اهل حق هم همیشه ذات حق را حاضر میدانیم. و در وقت قسمت کردن نذر، قسمت اول را به نام (قسمت سرجم) میگیرند» (بح، ص۴۰۷).
واژهی اهل حق، در نظر مؤلف دو کاربرد دارد:
۱) پیروان رسمی آیین اهل حق؛
۲) حقیقتجویانی که فارغ از نژاد و دین و فرهنگ، در طلب حقیقتاند و در پی کمال روحی خود هستند (آح۱، گ۱۱۵۵).
دستهی دوم در پی یافتن حقیقت خود هستند که بدانند کی هستند، از کجا آمدهاند، در این دنیا چه وظیفهای دارند، و بعد به کجا میروند (آح۱، گ۱۲). در اینجا، روی سخن استاد به کسانی است که در پی سیر کمال روحی هستند و همواره مورد توجه او بودهاند: «اهل حق کسی است وقت عبادت چنان مستغرق بحر وحدت شود فقط خدا را بخواهد و دوست بدارد، و جز خدا کسی را نشناسد، و غیر از او معین (کمککار) و محبوب و معشوقی نداشته باشد.» (بح، فصل ۱۵).
واژهی اهل حق، در نظر مؤلف دو کاربرد دارد:
۱) پیروان رسمی آیین اهل حق؛
۲) حقیقتجویانی که فارغ از نژاد و دین و فرهنگ، در طلب حقیقتاند و در پی کمال روحی خود هستند.
از ارکانِ اصلی جمع اهل حق، رعایت مساوات و برابری است، به این معنی که در جمعها، کسی بر دیگری رجحان و برتری ندارد: «در جمع اهل حق باید حکم به مساوات شود، یعنی شاه و گدا در آن مقام از حیث شئون ظاهری یکسان باشند» (بح، فصل ۱۳). «مضافاً عدالت و مساوات که از ارکان مهمهی مسلک اهل حق است در هر مورد باید محفوظ و حکمفرما باشد» (بح، فصل ۱۰). چنین عدالت و مساواتی در تقسیم نذر، و جایِ نشستن جمنشین بیشتر نمایان میشود. در حلقهی جمع اهل حق، صدر و ذیلی در کار نیست، و فارغ از رتبهی اجتماعی افراد، با همه یکسان برخورد میشود، لذا جای معینی برای کسی در جم در نظر گرفته نمیشود، جز سید و خلیفه و خادم که هر یک وظایف معینی در تشریفات صرف نذر بر عهده دارد و جایشان معین است (بح، فصل ۱۳).
در شیوهی تقسیم نذر نیز لازم است که مساوات و عدالت برقرار باشد. از اینرو کسی نمیتواند انتظار قسمت بزرگتر یا بیشتری داشته باشد: «… سعی و مراقبت کامل شود، تمام قسمتها به تساوی و بدون تبعیض باشد، زیرا در این خصوص از بزرگان دین اکید سخت شده است. … هیچکس هم حق گرفتن قسمت اضافی ندارد» (بح، فصل ۱۵). بنا بر مستنداتِ این فصل، طمع داشتن به قسمت بزرگتر یا تعداد بیشتر، تعدی به حقوق دیگران به شمار میآید و گویی شخص را از فیض کردار نیک خود محروم میکند (بح، مستند ۳۲).
در مورد ارزش معنوی قسمت نذر نیز چنین آمده: «خوردن نذر مانند خوردن غذای طیب و طاهر است، البته اگر شخص به قصد تبرک بچشد اثر روحی هم دارد. در این موارد کمیت مطرح نیست، کیفیت مطرح است. خوردن نذر ثواب ندارد، اگر کسی میلش بود، نذر بخورد و اگر میلش نبود، نخورد و برای احترام ممکن است فقط بچشد» (آح۱، گ۱۱۸۳).
روزآمدی
کتاب برهانالحق در سال ۱۳۴۲ شمسی انتشار یافت و در همان سال نایاب شد. سال بعد (۱۳۴۳)، هنگام انتشار مجدد کتاب، استاد موضوع موسیقی را شرح و بسط بیشتری داد و چند توضیح کوتاه به برخی مطالب آن افزود. طی سالهای بعد، او به سؤالات خوانندگان مختلف، از فرهنگهای گوناگون، و در موضوعات متفاوت پاسخ داد، و در چاپ سوم (۱۳۵۴)، سؤال و جوابها به کتاب ضمیمه شدند. در آن پاسخها، مؤلف، برخی مفاهیم را روشنتر کرد و برخی آیینها را نیز بهروز کرد. از جمله موضوع خروس رسمی و ماشینی برای صرف خدمتها، مقدار نان برای نذورات، سرعت بخشیدن به ختم تشریفات و غیره. موضوع به روزآوری فروعات، از جمله در آیینها و تشریفات، همواره مورد نظر ایشان بوده است.
پس از رحلت استاد، ملک جان، ملقب به شیخ جانی، خواهر استاد (آح۱، گ۱۱۷۱، ۱۵۹۲)، به اشارهی معنوی او، تغییرات بیشتری در آیینها و تشریفات آیینی به وجود آورد. از جمله، حذف شارب، موضوع تجدید پیمان، تغییر موقعیت انحصاری مردان در انجام تشریفات آیینی و دادن امکان برابر به زنان، از انحصار خارج کردن جنس نر برای نذورات، حذف برخی تشریفات صرف نذورات، ایجاد موقعیتهای اجتماعیِ برابر برای دختر و پسر در مورد ارث و حقوق مادرانه و غیره. ناگفته نماند که بزرگیِ این تغییرات بر برخی سخت گران آمد و، ناتوان از پذیرش آنها، تحول در سنتهای آبا اجدایشان را برنتافتند. از سوی دیگر، چنین بهروزآوریهایی سبب استحکام باورهای عدهای شد که فرق میان اصل و فرع را به خوبی دریافته بودند و بر هدایت الهی باوری عمیق داشتند. نگرشِ روزآمد، اساس تفکر دانشجوی طب جدید روح است و او را پویا و بیدار نگه میدارد.
در مورد تشریفات صرف نذورات، مؤلف توضیح میدهد که سلطان اسحاق، مؤسس آیین اهل حق چیزی دربارهی جزئیات آن نگفته، تنها به دستور کلی اکتفا کرده است (آح۱، گ۱۴۲۰). از اینرو، چنین آداب فروعی را میتوان وابسته به جغرافیا و زمان و فرهنگ دانست (آح۱، گ۸، ۵۲۰، ۱۲۰۲).
زمان تغییر میکند و با تغییرِ زمان، فکرِ انسانها مُتِحَوِّل میشود. … هدایتِ الهی … وظیفه دارد تا حقایقِ الهیِ واقعی را … با حفظِ اصالتِ اولیهشان، زنده کند (اثرِ الهیِ آنها را باز گرداند) و با زمانِ حاضر وِفق دهد.
گذشته از بداهتِ لزومِ بهروزآوری فروع، به گفتهی دکتر الهی، علیرغم فرازمان و فرامکان بودن اصول الهی، هدایت الهی بر خود مقرر داشته تا شیوهی ارائهی این اصول را در هر دورانی با فکر بشر و زندگانی دنیایی او مطابقت دهد: «زمان تغییر میکند و با تغییرِ زمان، فکرِ انسانها مُتِحَوِّل میشود. … هدایتِ الهی … وظیفه دارد تا حقایقِ الهیِ واقعی را … با حفظِ اصالتِ اولیهشان، زنده کند (اثرِ الهیِ آنها را باز گرداند) و با زمانِ حاضر وِفق دهد» (رع، فصل ۱). این حقایق، توسط هدایت الهی «جداسازی، زنده و بهروز میشوند. جداسازی، یعنی از لابهلایِ خرمنها حقایقِ تَصوری و مُرده، برون کشیدن؛ زنده کردن، یعنی اثرِ الهی را به آنها بازگرداندن؛ بهروز کردن، یعنی با رُشدِ فکریِ زمان تطبیق دادن تا قابل فهم و قابل عملِ مردمان آن زمان شوند» (رع، فصل ۳). و تأکید دارد که «… چنین شرطی لازم است برای اینکه یک اصلِ اخلاقی-الهی، روحِ انسان را به طورِ سالم تغذیه کند و عقلِ سلیمِ او را رُشد دهد» (رع، فصل ۳). «مقامِ ارشادیِ هر زمان وظیفه دارد که از هدایتِ الهی پاسداری کند، محتویاتاش (موادِ آموزشیاش) را زنده و بهروز کند و یک پرورشْ فکرِ صحیح – که مواد آموزشی آن را حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده تشکیل میدهند – ارائه دهد» (رع، فصل ۱). «به خاطر داشته باشیم که طبیعتِ اصلیِ روحمان و هدفِ نهاییاش، همچنین حقایقِ الهیِ واقعیای که موادِ آموزشی یک پرورشْ فکرِ صحیح را تشکیل میدهند، در اصلشان تغییر نمیکنند، و مُرورِ زمان بر اصلِ آنها اثر ندارد. تنها، نحوهی بیان و اجرایِ آن حقایق با گذشتِ زمان و پیشرفتِ فکریِ مخلوقاتِ صاحبِ عقل و اختیار تغییر میکند» (رع، فصل ۱۸).
جداسازی، یعنی از لابهلایِ خرمنها حقایقِ تَصوری و مُرده، برون کشیدن؛ زنده کردن، یعنی اثرِ الهی را به آنها بازگرداندن؛ بهروز کردن، یعنی با رُشدِ فکریِ زمان تطبیق دادن تا قابل فهم و قابل عملِ مردمان آن زمان شوند.
از سوی دیگر، دانشجوی طب جدید روح برای پیشرفت روحی خود لازم است خود نیز در پی مواد آموزشی صحیح و بهروز باشد: «رفتارش مانند یک دانشجو باشد که تمرکُزش بر موادِ آموزشیِ بهروزی است که از طرفِ دانشگاه تدوین و ارائه میشوند» (رع، فصل ۱). «اگر کسی، روحاش را با حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده (موادِ آموزشی یک پرورشْ فکرِ صحیح) تغذیه نکند، عقلِ سلیماش و به دنبال آن، روحاش رُشد نمیکند و از نظرِ روحی ضعیف و ناکارآمد میماند» (رع، فصل ۱۸).
استاد با بنیان نهادن روش ترجیحاً عقلانی در معنویت، روش عرفان سنتی (روش ترجیحاً احساسی) را که «مُبتنی بر ایمان، احساسات، … معجزگرایی، کشف و کراماتگرایی، و عشقهایِ عِرفانیِ هیجانی است … پُرخطر و پُرانحراف» میداند. معتقد است «جوابگویِ وضعیتِ اجتماعی و رُشدِ فکریِ این زمان و نسلهایِ آینده نیست و حتّا میتواند به روح ضرر نیز برساند. برای همین بود که استاد پس از به تجربه گذاردنِ معنویتِ ترجیحاً احساسی – به طورِ کامل – معنویتِ ترجیحاً عَقلانی را برقرار و تجویز نمود و آن را طبِ جدیدِ روحِ نامید» (رع، فصل ۲).