فصل هيجدهم: عبادات خصوصی اهل حق (بخش اول)
فصل هيجدهم: عبادات خصوصی اهل حق (بخش اول)
(مشتمل است بر سه مبحث)
عبادت، از موضوعاتی است که در آثار استاد الهی نقش پُررنگی دارد. او در تمامی آثارش، چه مکتوب و چه شفاهی، از زوایای گوناگون به موضوع عبادت پرداخته و تصویری چندوجهی از آن ارائه کرده است. در این فصل، ضمن مقدمهای در توضیح دعا (نماز) و روزه، بحث اصلی را متناسب با عنوان فصل، به روزهی مرنوی اختصاص داده است.
در دو مبحث اول و دوم این فصل، مراتب مختلف دعا (در معنی عام: نماز یا صلات) و روزه و مراتب گوناگون این دو فریضه، بر اساس مرزبندیهای صُلب و مرسوم در سنت، و خواص و تأثیرات هر مرتبه از دعا و روزه به دقت توضیح داده شده است.
مبحث سوم، اما، شرحی است از روزههای خصوصی مرام اهل حق، که با توضیحات شفاهی مؤلف در دو جلد کتاب آثارالحق، و پاسخهای استاد به سؤالهای مختلف، وسعت بیشتری مییابد. غرض از بسط این مبحث، بیش از هر چیز، برطرف ساختن یکی از اختلافات طایفههای گوناگون این مرام دربارهی موعد برگزاری آن است که از دیرباز همچنان باقی مانده. به منظور روشن کردن زمان دقیق روزهها، استاد الهی مدت زمانی را صرف مطالعهی علم نجوم و تطبیق دادن حقایق آن با اشارات و قرائن موجود در کلامهای معتبر اهل حق کرده است (آح۱، گ۱۱۵۸).
عبادت
از کثرت اشارات استاد به عبادت و برشمردن صورتها و ویژگیهای گوناگون آن، چنین برمیآید که به عبادت اهمیت فراوانی میدهد، و بر انجام صحیح و دقیق مراتب آن تأکید میورزد. شاگردان و مخاطبان را تشویق میکند که از عبادت غافل نشوند. و بر حسب رشد روحی مخاطبیناش، وجه خاصی از عبادت را به هر یک از آنان توصیه میکند. اما در همه حال، بر جوهر مشترک و اصلی عبادت تأکید دارد: «توجه دائم به مبدأ»، و کوشش برای «جلب رضای یکتا». میگوید: «هدف و نتیجهی تمام عبادات و اذكار، همه و همه … در دو چیز خلاصه میشود: توجه دائم به خدا، و اینكه انسان بكوشد چه كند كه رضای خدا در آن باشد.» (آح۱، گ۵۲۳، ۵۲۰، ۵۶۵).
هدف و نتیجهی تمام عبادات و اذكار، همه و همه … در دو چیز خلاصه میشود: توجه دائم به خدا، و اینكه انسان بكوشد چه كند كه رضای خدا در آن باشد.
«لازمهی راه یابی به خدا، توسل است، و لازمهی توسل، عبادت» (آح۱، گ۴۸۱). اما، عبادت، بر خلاف تصور غالب، پیش از آنکه تنها به دعا و روزه محدود باشد، مجموعهی اعمال و رفتاری است که در زندگانی روزمره، مطابق با ندای وجدان و رضای یکتا برقرار باشد: «هر بار که به یکتا توجه میکنیم، احساس میکنیم سیالهی الهی (حضور او) ما را احاطه کرده، تنها نیستیم. سیالهی او ما را دائماً احاطه میکند، مهم این است همیشه در یادمان باشد که او حاضر است. از آنپس تمامی اعمال، افکار و گفتارمان حکم عبادت پیدا میکند. بدین ترتیب، والدینِ مسئولی که به فکر رشدِ حِس اخلاقی در فرزندانشان هستند، طبیبی که بیماراناش را از روی وجدان درمان میکند، دانشجویی که به نیت مفید بودن برای جامعه درس میخواند، قاضی شریفی که تسلیم فشارها و وسوسهها نمیشود، یا کسی که با ناراحتی دیگران همدردی میکند، مادامی که همگی، طبق ندای وجدانشان عمل کنند، در حال توجه هستند، ولو مشغول انجام وظایف روزانهشان باشند» (رک، ویراست جدید، فصل ۲۵). چنین رفتاری نشانهی توجه دائم است (رع، فصل ۱۶).
سیالهی او ما را دائماً احاطه میکند، مهم این است همیشه در یادمان باشد که او حاضر است. از آنپس تمامی اعمال، افکار و گفتارمان حکم عبادت پیدا میکند.
از سوی دیگر، استاد، چنین عبادتی را وظیفهی مخلوقیت و انسانیت نیز میداند (آح۲، ص۲۲۱؛ بح، ص۳۷۲)، به شرط آنکه بدون انتظار و چشمداشت باشد: «بندگی خدا وظیفه است برای بشر و نباید مثل عملگی به شرط مزد باشد. عبادت خدا برای اجر و مزد نیست. هر بندهای وظیفه دارد در مقابل خدا عبادت كند» (آح۲، ص۴۳۱). معاملهی پایاپای هم نیست (آح۱، گ۲۶۶) و الاّ شرک به حساب میآید (آح۱، گ۱۲۲۰) و نتیجهی عکس میدهد (بح، ص۵۸۱) «اگر توقع و انتظار داشته باشد، نفس اماره زود او را از راه بهدر میکند» (آح۲، ص۲۲۱).
استاد الهی عبادت را به عمل میداند (آح۱، گ۸۸۸) که باید توأم با عمل، با فکر و با ذکر باشد (آح۱، گ۵۷۱). از اینرو است که ارزش یکسال کار اداری را برابر با دوازده سال ریاضت میدانست (آح۲، گ۵۶۰) و خدمت به خلق را بهترین عبادت: «اگر بخواهیم عبادتی برای خدا بكنیم، بهترین عبادت خدمت به خلق است» (آح۱، گ۱۶۲۵؛ آح۲، ص۲۵۳، ۴۵۷؛ بح، ص۳۸۵). شاید به همین دلیل است که او بر این باور بود که ثواب مخترعینی که اختراعات مفید برای جامعه کردهاند دائماً به حساب معنویشان واریز میشود (رع، ص۳۹؛ آح۱، گ۸۵۹).
پرستش خدا (بح، ص۸)، صداقت، بیریایی، ایمان (آح۱، گ۱۶۶۱)، امید داشتن به خدا (آح۲، ص۲۴۱)، احتیاط (آح۱، گ۱۰۵)، شکر (آح۱، گ۵۳۹)، پشیمانی از غفلت و خجالت از آن (آح۱، گ۵۶۴؛ آح۲، ص۴۹۲)، جوانمردی (آح۱، گ۱۰۰۶)، دعا، نماز، روزه، خیرات و مبرات، و غیره نیز وجوه دیگری از عبادتاند، اما در نهایت، «تا قضاوت مبدأ دربارهی عبادت چه باشد» (آح۱، گ۵۴۴).
اگر بخواهیم عبادتی برای خدا بكنیم، بهترین عبادت خدمت به خلق است
عبادت فراتر از دعا (نماز) و روزه، دستور انسانیت و دستور زندگی است، دستور تقرب به خدا است. به فعالیت خاصی اطلاق نمیشود، هر رفتاری (فکر + عمل) است که مطابق ندای وجدان خود و رضای یکتا انجام شود، فارغ از شکل و فرم ظاهری آن. مصداق توجه کامل است که باید علاوه بر توجه دائم، از نفس امارهمان نیز غافل نمانیم و فعالیتهای آن را نیز زیر نظر بگیریم: «کسانی که هدفِ معنویِ خود را رسیدن به کمالِ روحیشان قرار میدهند، میباید توجهِ دائمشان را مُبدل به توجه کامل کنند» (رع، ص۲۱۱).
مراتب عبادت در معنویت سنتی ناشی از مراحل چهارگانهی تکامل دین (بح، ص۷)، دارای مرزبندیهای صُلب و مشخصی است. اما، در معنویت فطری، به صورتی پویا و منعطف نمایان میشوند که دانشجوی طب جدید روح، میتواند هر چهار مرتبه را همزمان و با هم تجربه کند (رک، ص۱۶۳). به طور نمونه، در هر وعده از تمرین فکر و ذکر، ایگو چنان توجه و تمرکز فرد را تغییر میدهد (رع، فصل ۱۲) که گویی، فرد میتواند مراتب مختلف را تجربه کند. از سوی دیگر، چنین مرزبندیهای صُلب، چهبسا موجب گمراهی شوند. سر سپردگان مرام اهل حق، اگر بر پایهی مرزبندیهای چهارگانهی تکامل دین، خود را حقیقتیافته بپندارند، نتایج گمراهکننده و بازدارندهای خواهند یافت (آح۱، گ۱۱۵۹).
خدمت به خلق، به توصیفی که استاد همواره از آن یاد کرده، مصداق عینی انسانیت است (آح۱، گ۵۶). لذا میتوان گفت: «عبادت به جز خدمتِ خلق نیست» (آح۲، ص۳۲۵).
رضای خدا
«ریاضات و عبادات، اگر به قصد طلباً لمرضاة الله و برای سیر تكامل باشد، مضافاً با دستور پیر و استاد حقیقی هم انجام گیرد (نه خودسرانه)، البته مقدمه جهت یافتن كمال خواهد بود. و در غیر این صورت نتیجهی مطلوبه نخواهد داشت، بلكه نتیجهی عكس خواهد داد.» (بح، ص۵۸۱).
«هر که میخواهد وارد سیر و سلوک شود باید اول نیتاش را درست کند. یعنی اگر نیتاش رضایت و قرب به خدا باشد به مقصد میرسد، اگر غیر از این باشد اساس ندارد» (بگ، گ۱۳). «آنها كه اهل سلوكاند و هدفشان سیر تكامل برای كمال است هیچ خواستهای جز رضایت خدا ندارند و نباید داشته باشند، و الاّ از راه منحرف میشوند.» (آح۲، ص۲۶۸). «وقتی در مقابل خدا تسلیم و مطیع محض شدید و جز رضایت او چیزی نخواستید، آنوقت راه راست را پیدا کردهاید.» (آح۱، گ۱۰۷۸). این تأکیدهای هشداردهنده، و بسیاری تأکیدهای بیشتر، گویی سفارشی است اکید برای فراموش نکردن این قانون اساسی در علم سیر کمال روحی که دانشجویان طب جدید روح باید آن را آویزهی گوش خود کنند: «قلباً تسلیم و راضی به رضای خدا بشوند» (آح۱، گ۴۸۰).
هر که میخواهد وارد سیر و سلوک شود باید اول نیتاش را درست کند. یعنی اگر نیتاش رضایت و قرب به خدا باشد به مقصد میرسد، اگر غیر از این باشد اساس ندارد
رضای خدا را نیز مؤلف، در عمل کردن به حقایق الهی واقعی زنده میداند که بدون انتظار و چشمداشت باشد: «رضایت خدا آن است: آنچه در احكام دینی به شما دستور داده شده است تماماً به جای بیاورید، یعنی اوامر خدا را به جای بیاورید و نواهی خدا را ترك كنید، النهایه این كاری كه میكنید طلباً لمرضاة الله باشد، نه به قصد اجر و مزد؛ هر چه خدا در دنیا و آخرت به شما عطا فرموده فبها، و اگر هم نداد، شاكر و تسلیم و راضی به رضایت او باشید. بعبارةٍاُخری در مقابل هر عبادت و دینداری و حقپرستی كه میكنید انتظار هیچ اجر و مزدی نداشته باشید، فقط و فقط برای خاطر رضای خدا باشد» (بح، ص۳۷۲).
انتظار بیجا آن است انتظار داشته باشیم در مقابل كوششی كه میكنیم، تمام مایحتاج دنیا و آخرتمان برآورده شود.
ملکجانِ نعمتی چشمداشت یا طلبِ اجر و مزد را «انتظار بیجا» میداند که علت خستگی در راه معنوی است: «انتظار بیجا آن است انتظار داشته باشیم در مقابل كوششی كه میكنیم، تمام مایحتاج دنیا و آخرتمان برآورده شود. این انتظاری است بس غلط» (من، ص۱۵۳). در طول مسیر سیر تکامل روحی، ملکجان، همچنین، هر چیزی را که تمرکز دانشجو را از فرایند تحصیل معنویاش باز بدارد، حتی اگر خواستن «کمال» و «به خدا رسیدن» باشد نیز ناصواب و به نوعی آن را سرگرمی میداند: «سالك بهتر است هدف معنوی برای خود قرار ندهد. به عقیدهی من هدف قرار دادن یك نوع سرگرمی است. راهنمایان دین از بهشت و غیره میگویند و درست هم هست. كمال و همهچیز هم هست و دروغ نیست. راهنما میبیند روحیهی اشخاص به چه چیز تشویق میشود، همان را میگوید؛ مثل بهشت محمد (ص). اگر شخص همان را هدف قرار دهد، وقتی روح مفارقت حاصل كند، میرود به آن هدف (مثلاً بهشت)، اما اگر هدف قرار نداد و راضی به رضای خدا بود، بهتر است. وقتی روح مفارقت حاصل كرد، لیاقت او را میسنجند و آنچه لیاقتاش است به او میدهند. شما، به «به خدا رسیدن» كار نداشته باشید، خدا در وجود خود ماست، خدا از ما دور نیست، هدف برای خود تعیین نكنید. آنچه وظیفه است انجام دهید و نتیجه را به خدا بسپارید.» (من، ص۱۴۴). و ادامه میدهد: «وظیفهی بشر این است كه به طور مشروع بخورد و بخوابد و هر چه دین یا مسلكش به او دستور داده، از اصول و فروع، تماماً به جا بیاورد، همین برایش كافی است. اگر خداوند یك رشد روحی هم به او عطا كرد، كرد» (من، ص۱۳۸). استاد نیز یادآور میشود «اگر توقع و انتظار داشته باشد نفس اماره زود او را از راه بهدر میكند» (آح۲، ص۲۲۲).
خدا از ما دور نیست، هدف برای خود تعیین نكنید. آنچه وظیفه است انجام دهید و نتیجه را به خدا بسپارید.
با چنین رویکردی، هر توقع و انتظار، یا تعیین اجر و مزد، چه مادی و چه معنوی، میتواند مصداق «به شرط مزد کارکردن» (آح۱، گ۹۱) و ایجاد رابطهی بدهبستانی (رع، ص۱۵۲) با خدا شود که اغلب از انتظارات مادی، و ضعفِ مادیات ناشی میشود (من، ص۱۴۹) و ایجاد توقع و حس طلبکاری از خدا میکند (آح۱، گ۵۲، ۱۳۱؛ آح۲، ص۲۲۱). چنین توقع و حسی، ضدِ رویهی تسلیم و رضا، و ضد فروتنی در برابر خدا است: «در برابر خدا همیشه با عجز و التماس باشید» (آح۱، گ۲۱۲). ملکجان توصیه میکند: «باید گفت هیچی نیاوردهام، به امید کرمات آمدهام» (من، ص۱۳۹).
وقتی خدا راهی به دستمان داد و گفت باید اینكار را بكنید، باید بكنیم و به حرف نفس گوش ندهیم. انسان وقتی سرش را پایین انداخت و وظیفهاش را انجام داد و كار به نتیجه نداشت، درست دارد میرود، روح تقویت شد یا نشد به ما چه!» (من، ص۱۵۵).
خواستن رضایت او در هر امر و شرایطی، و طلب اجر و مزد (عَوَض) نکردن، و به عبارتی طلبکاری نکردن، کاری است به ظاهر سهل، اما چهبسا ممتنع، که بستر اصلی آموزههای استاد را تشکیل میدهد.
کمال روح
«… این مقام لاهوتی نیز، منتهی به نشئه هاهوتی میگردد، و در آن نشئه هاهوتی، سه مرحلهی دیگر برای سیر کمال هست، پس از طی آن مراحل، نتیجهی فیض ابدی در بر خواهد داشت، که وصف آن به تقریر و تحریر نیاید.» (بح، ص۱۴۱).
سیر تکامل و رسیدن به کمال روحی، یک وظیفهی خلقتی است. از بایدها و الزامات خلقتی است که هیچ مخلوقی، بالاخص انسانها، از آن گریز ندارند: «هر شیء باید به وسیلهی علت و معلولیت، و سبب و مسببیت، و هیولای ماده و صورت، به قوام وجود و ماهیت تقویم یافته و به تحریک قوای حرکت وضعی و انتقالی، و گردش قوس نزولی و قوس صعودی جهت سیر تکاملی، تحت قواعد خللناپذیر طبیعت ذاتی به کمال برسد» (حح، ص۴۵۲). از اینرو «انجام سیر کمال روحی وظیفهی اصلی هر انسان است» (رع، ص۲۲۵). و «بشر خواه ناخواه باید وارد معنویت شود و سیر کمال کند، بنا بر این حرف کسانی که میگویند «نمیتوانیم» و «میترسیم»، صحیح نیست.» (من، ص۱۳۹).
انجام سیر کمال روحی وظیفهی اصلی هر انسان است.
کمال روح، به معنی پایان یافتن دورهی تحصیلی در علم سیر کمال روحی است (بح، ص۳۰۱). مرتبهای است «آکادمیک» که در آن، روح انسانی به مرتبهی پروفسوری (فوق دکترا) رشد مییابد: «دانشجوی معنوی، تمام امتحاناتِ (آزمونهای) نظری و عملیِ سیر کمالِ روحیاش را گذرانده و دُکُترایش را گرفته، یعنی ذرهی الهی روح خود را شناخته است و به تحقیقاش در این راستا ادامه داده تا به مقام پروفسوری (کمال) رسیده است.» (رع، ص۲۲۶). در این مرتبه، «خواص تمام اثرات طبایع مخلوقیت، از مبدأ عالم عُلوی الی منتهیالیه عالم سُفلی، در او جمع گشته کاملالعیار گردد» (مر، ص۵۸) و استعداد ذاتی معنویاش به کمال میرسد (مر، ص۹۸) تا با نظری از یکتا قلب ماهیت شود به وصال حق برسد یعنی به اقیاوس حقیقت بپیوندد: «اما نیلِ به کمال، تنها منوط به ارادهی یکتا میگردد. هر کس به ارادهی یکتا به کمال روحیاش برسد، قابلیت مییابد همچون قطرهآبِ خالصی به اقیانوس حقیقت بپیوندد و مطابقِ مرتبه و ظرفیتِ روحاش… به یکی از مراتب کمال بپیوندد و در آن جا سرشار از عشقِ فراعلیِ یکتایی در نیکبختی تام جاودان گردد.» (رع، ص۲۴۰).
هر کس به ارادهی یکتا به کمال روحیاش برسد، قابلیت مییابد همچون قطرهآبِ خالصی به اقیانوس حقیقت بپیوندد و مطابقِ مرتبه و ظرفیتِ روحاش… به یکی از مراتب کمال بپیوندد
از اینرو مقصد نهایی دانشجوی طب جدید روح، پیوستن به اقیانوس حقیقت است. چنین قابلیتی در روح زمانی به دست میآید که روح به کمال خود برسد. از اینجا است که «میتوانیم به خدا بگوییم در آخرت کمال میخواهیم تا به وصال تو برسیم» (آح۱، گ۸۶). در این کار نیز، راهکار اصلی همان است که انسان بکوشد «چه کند که رضای خدا در آن باشد.» (آح۱، گ۵۲۳).