شرح فصل هفتم :مقدمه
شرح فصل هفتم :مقدمه
در فصل هفتم استاد الهی تعدادی از اولیاء اهل حق را، که به علل پیشگفته اغلب در طول تاریخ جز برای شمار اندکی از یاران خاص خود ناشناخته ماندهاند، به اختصار معرفی کردهاند. نکتهی قابل توجه اینکه بنا به مصلحتهایی و به مقتضای شرایط زمانیِ عصر ظهور خود، برخی از این مقامات معنوی عامداً رفتارهای غیرمتعارفی نیز از خود بروز میدادهاند به نحوی که نامحرمان نسبت به مقام و منصب معنوی ایشان در جهل بمانند. از آن جمله بهلول است که از این بابت شهرت یافته است. به هر تقدیر بهرغم تحقیقات وسیع و طولانیمدتی که استاد الهی انجام دادهاند، اطلاعات دقیق و قطعی دربارهی اولیائی که در این فصل از ایشان نام برده شده است به دست نیامده است. ضمن اینکه بنا بر عقیده استاد الهی هیچیک از اولیائی که پس از دوازده امام تا زمان حضرت سلطان سهاک ظهور کردهاند نیز دستوراتی در باب سلوک معنوی برجای نگذاشتهاند (آح۱، گ۱۴۱۸) تا راهنمای رهروان در سیرکمال معنوی گردد.
هر چند که عنوان اصلی این فصل اولیاء اهل حق میباشد لیکن بخش قابل توجهای از آن به بحثی اختصاص یافته است که علیالظاهر ارتباط مستقیمی با عنوان فصل ندارد. آنگونه که از بررسی چاپهای مختلف کتاب برهانالحق آشکار میگردد، شرح مربوط به اصل و اساس موسیقی و ابعاد شرعی آن از چاپ دوم به کتاب افزوده شده است. با توجه به سومین سؤال از سؤالات مربوط به این فصل میتوان به حساسیت موضوع موسیقی نزد متشرعین آگاه گردید.
در شرح احوال اولیاء اهل حق در فصل هفتم به شاه خوشین اشاره شده و اینکه شهرت دارد ایشان اولین شخصی بوده است که ذکر جلی را با ساز و آواز درست کرده و ارکستر ایشان هم از شکوه خاصی برخوردار بوده است (آح۲، گ۳۷۴). با قدری تعمق میتوان نتیجه گرفت که با توجه به وجود آراءِ مبتنی بر غیرشرعی و حرام بودن موسیقی نزد بسیاری از فقها، اعم از شیعه و سنی، و ایراداتی که از طرف آنها بر مجالس ذکر عرفا در طول تاریخ وارد گردیده است شرح زندگی شاه خوشین، و احتمالاً سؤال فوقالذکر، فرصت مناسبی برای طرح این مبحثِ با اهمیت فراهم ساخته است.
یکی از مشکلات گریبانگیر ادیان الهی، از جمله دین مبین اسلام، این بوده است که پس از درگذشت پیامبران مرسل و صحابهی نزدیک ایشان، مرجع و منبعی موثق برای پاسخگویی به سؤالات دینی پیروان وجود نداشته است. به همین لحاظ در تمام این ادیان، موضوع پاسخگویی به پرسشهای دینی و استخراج احکام شرعی، که به صراحت در کتب مقدس به آنها اشاره نشده است، بر عهدهی علمای دینی قرار گرفته است. به همین سیاق با آشنایی متفکرین اسلامی در قرون ابتدایی ظهور اسلام با علومی نظیر فلسفه و منطق از طریق ترجمه کتب فلاسفه و حکمای یونانی، و چه بسا به تأسی از سنتهای رایج در بین یهودیان و مسیحیان، به تدریج باب تفقه، به مدد استدلالهای منطقی، به منظور کشف احکام شرعی گشوده شد. از آنجایی که تعداد آیات قرآن مجید که در باب احکام دینی است محدود و موضوعات آنها نیز اغلب کلی است، طبعاً شناخت و تشخیص مصادیق موضوع این احکام، به ویژه مسائلی که به مقتضای پیشرفت زمان آشکار میشوند (که به مسائل مُستَحدِثه شهرت دارند) در دورانی که به پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) دسترسی نبوده است، را میتوان پیشنیاز ظهور و توسعه نظریات فقهی دانست. امروزه نیز بخش قابل توجهی از دروس حوزههای علمیهی اسلامی را نیز موضوعاتی نظیر منطق، علم اصول، علم کلام، علمالرجال، علمالحدیث و نظایر آن تشکیل میدهد که همگی ابزار و وسیلههایی برای تَفَقُه و استنباط احکام دینی محسوب میشوند.
به طور کلی فُقهای اسلامی برای صدور فتوای شرعی درباره احکام دینی از چهار منبع استفاده میکنند که به ادلهی اربعه معروفند به شرح زیر:
- کتاب (قرآن مجید)
- سنت: احادیث و اخباری که از پیامبر اسلام (ص) و ائمهی اطهار (ع) باقی مانده است
- عقل
- اِجماع (اتفاقِ نظر یا خِرَد جمعی)
استاد الهی در ذکر منابع چهارگانهی فوق توضیحاتی را نیز آوردهاند از جمله اینکه (آح۱، گ۱۱۲۰):
- عقل: عقلی که بتواند احادیث صحیح از ناصحیح را تشخیص دهد.
- اجماع: موضوعی که اجماع علمای اسلام روی آن صحه گذاشته باشند.
از دیگر مسائلی که در امر تفقه و تشخیصِ احکام شرعی مشکلساز شده است موضوع اعتبار احادیث و اخبار است. با مروری گذرا بر کتب نگاشته شده دربارهی احادیث و اخبار و طبقهبندی آنها از نظر میزان اعتبار و اصالت، با این نکته روبهرو میشویم که اتفاقنظر حتی دربارهی نوع طبقهبندی احادیث نیز در بین علمای این حوزه وجود نداشته و انواع گوناگونی از این ردهبندیها وجود دارند. در نتیجه، در مواردی احادیث و روایات در نوشتههای مختلف از بعد اعتبار مورد اختلافنظرند. بدیهی است که موضوع ردهبندی یا طبقهبندی(۱) نظاممندِ مفاهیمِ بنیادین، از ضروریات اصلی هر حوزهی علمی محسوب میشود. زیرا در نبود چنین ساختار منسجم و معتبری، نتایج حاصل از بررسیهای علمی و نظریات ابراز شده قابل مقایسه و تطبیق نخواهند بود. مضافاً اینکه از باب تعداد روایات و احادیث نیز در کتب معتبر حدیث اختلاف قابل توجه وجود دارد به طوری که تعداد احادیث ذکر شده در یکی از معتبرترین کتب شیعه که در قرن چهارم هجری قمری تألیف یافته است حدود ۱۶۰۰۰ و در مجموعهی مشهورِ دیگری، که در قرن دوازدهم هجری قمری تألیف شده، به حدود ۸۵۰۰۰ افزایش یافته است. مهمتر اینکه معروف است تعداد قابل ملاحظهای احادیث جعلی، چه بسا از روی حب یا بغض، داخل روایات معصومین شده است (آح۲، ص۳۵۳).
موضوع عقل و اتکای به آن نیز قابل تعمق است. برای تشخیص احادیث اصیل از غیراصیل و درک معانی واقعی کتابالله مسلماً بیش از هر چیز شخص باید واجد عقل سلیم (که قادر به درک ابعاد معنوی هم هست) باشد که خود ناشی از رشد و تکامل عقل عادی انسان (که تنها قادر به درک ابعاد مادی است)، همراه و همپای با تکامل روحی اوست. به هر تقدیر، نکتهی قابل توجه این است که به نظر اکثر فقهای شیعه، ادلهی چهارگانهی فوقالذکر در طول یکدیگرند و در نتیجه در صورتی که به اتکای ادلهی اول و دوم، شخص درباره حکم شرعی قانع شده باشد الزاماً نیازی به رجوع به عنصر عقل و اجماع وجود ندارد. در حالی که بنا به نظر استاد الهی، عقل سلیم ابزاری است که به مدد آن میتوان اعتبار احادیث را تشخیص داد.
موضوع اجماع نیز موضوعی مورد مناقشه است. زیرا در بسیاری از موارد بین فُقَهای مذاهبِ مختلف اسلام، گذشته از اینکه اغلب هر یک خود را برحق و دیگری را باطل میشناسند نیز، درباره معنای اجماع و جایگاه آن در بین ادلهی اربعه اختلافنظر وسیع وجود دارد چه رسد به اِجماع درباره احکام شرعی. به طور مثال، علمای اهل سنت هر چند درباره معنا و مفهوم اجماع در بین خود اختلافنظر بسیار دارند، اجماع را از ادلهی بسیار مهم و در عرض کتاب و سنت میدانند و نه در طول آنها و در پایینترین رتبه(۲).
با مرور آنچه گذشت به خوبی میتوان علت پرداختن به موضوع موسیقی از بُعد احکام الهی را دریافت. زیرا برداشت ناصحیح از حکم خداوند و یا تفسیر نادرست آن میتواند انسان را از بهرهمندی از یک نعمت ارزشمند محروم سازد؛ به عبارتی حلالی را حرام معرفی کند. تردیدی نیست که موسیقی نیز مانند هر علم و یا هنر دیگر میتواند در راه ناصواب و برخلاف سیرکمال معنوی انسان مورد استفاده قرار گیرد. لیکن حرام دانستن موسیقی به طور مطلق و بر اساس روایات و احادیث متناقض، هر چند از ترسِ عقوبتِ اخروی و با نیت عمل به احکام الهی، جامعه انسانیت را از یک موهبت الهی محروم میسازد.
میتوان نتیجه گرفت که موسیقی به طور مطلق نه خوب است و نه بد. و کوشش استاد الهی در این فصل نیز مصروف بر این امر گردیده که نباید حکمی واحد درباره موسیقی صادر کرد.
استاد الهی با کوششِ محققانه و بیغرضانهای که درباره شناساندن اصل و اساس موسیقی به عمل آوردهاند، ضمن آشکار ساختن حاق واقع مطلب، ضمناً به مُخاطرات ناشی از برداشت نادرست از منابعِ معتبر نظیر کتابالله یا اتکاء به احادیث غیرمعتبر در شناخت اصول و احکام الهی نیز اشاره دارند. امروزه خوشبختانه به مدد پژوهشهای علمی درباره آثار مطلوب و نامطلوب و مُضر انواع موسیقی بر سیستم مغز و اعصاب، روان، و حتی جسم انسان یافتههای باارزشی حاصل آمده است. در نتیجه میتوان نتیجه گرفت که موسیقی به طور مطلق نه خوب است و نه بد. و کوشش استاد الهی در این فصل نیز مصروف بر این امر گردیده که نباید حکمی واحد درباره موسیقی صادر کرد. در بررسی آرای فقها نیز مشاهده میشود که اکثریت قریب به اتفاق آنها حکم به حرمت موسیقی مطرِب و لهوی داده و به روش مرسوم، تشخیص مصادیق را بر عهدهی عرف و قضاوت اشخاص نهادهاند که این امر کمک چندانی به دستیابی به یک قانون کلی و رویهای معتبر برای تشخیص موسیقی خوب از بد نمیکند.
موسیقی ارتباط با روح دارد و روح ارتباط با خدا، افسوس که تبدیلش کردهاند به عشق مجازی.
در پایان برای روشن شدن دیدگاه استاد الهی درباره موسیقی به گزیدهای از گفتارهای ایشان اشاره میشود:
موسیقی اثر عجیبی بر همه چیز دارد (آح۲، گ۱۵۵).
موسیقی خواص بیشماری دارد که بشر به بسیاری از آنها هنوز پی نبرده است (آح۲، گ۴۹۰).
موسیقی ارتباط با روح دارد و روح ارتباط با خدا، افسوس که تبدیلش کردهاند به عشق مجازی. اگر به همان حالت روحانیاش اجرا کنند، سیم ارتباط به مبدأ وصل میشود (آح۲، ص۲۱۵).
موسیقی را باید وسیلهی ارتباط معنوی قرار داد نه هدف اصلی (آح۲، ص۲۹۶).
موسیقی را برای کیفیت معنوی باید استعمال کرد نه برای کیفیت مجازی و عیش و عشرت (آح۲، ص۲۹۷).
اینکه عدهای فرق بین لهو و لعب را با صوتِ حُسن و عبادت نمیدهند خودش سبب گمراهی دیگران میشود و گناه است (آح۲، ص۴۷۴).
نیت شنونده میتواند اثرات نامطلوب و منفی موسیقیهای شهوانی را برخود خنثی سازد.
به نظر دکتر بهرام الهی اثر اصلی موسیقی تحت تأثیر قرار دادنِ روح از طریق مرکز عواطف و احساسات است. از نظر ایشان این اثرات به طور اخص تابعی از آهنگساز (هنرمند) اند ضمن اینکه شنونده، نوازنده، محیط، آلتِ موسیقی، و آهنگ را نیز در اینباره دخیل میدانند. از اینروی، ورای توانمندیهای علمی و جنبههای زیباییشناختی، کیفیت حال معنوی هنرمند که ناشی از نیت اوست به موسیقی روح بخشیده و ارزش و اهمیت آن را تعیین میکند (رک، ص۱۹۱ و ۱۹۲). قابل توجه اینکه از نظر دکتر الهی نیت شنونده میتواند اثرات نامطلوب و منفی موسیقیهای شهوانی را برخود خنثی سازد.
بخش پایانی این فصل به معرفی سلطان اسحق (سلطان سهاک) بنیانگذار مسلک اهل حق اختصاص یافته است. از نکات بسیار با اهمیت درباره ایشان میتوان به تجدید پیمان ازلی (بیابس) برای هفتمین بار و تحت عنوان «بیابسِ پِردیوری» اشاره داشت که در فصول آتی در این باره بحث خواهد شد. در خاتمه این فصل، همچنین یاران سلطان اسحاق در دوازده طبقه معرفی شدهاند. از آنجاییکه فصل بعد به معرفی این یاران اختصاص یافته است به همین علت از ورود به این بحث در این فصل اجتناب میگردد.
- Taxonomy
- احمد قدسی، اجماع در نگاه فریقین