فصل نوزدهم: راجع به شارب نزدن (بخش دوم)

فصل نوزدهم: راجع به شارب نزدن (بخش دوم)

اصلِ دین

«به دوستان توصیه می‌كنم: تا آن‌جا كه قدرت دارید تكالیف و دستورات اصل دین را عمل كنید، خودش چراغ و رهنما می‌شود و نمی‌گذارد دزدهای ایمان به شما رخنه كنند. عرض كردم «اصل دین»، ناگفته نماند خیلی چیزها در ادیان معروفه وارد شده كه ارتباطی با اصل دین ندارد. … ما كاری به فروعات نداریم، اصول دین از اول آدم تا خاتم، در تمام ادیان یكی است. پس هر كس پایبند آن اصول باشد، ولو مسائلی را هم نداند، برایش حل می‌شود» (آح۱، گ۹۱). آثار و آموزه‌های استاد، مملو است از تأکید او بر عمل به اصل دین.

دین، یعنی خدا را ‌باید شناخت و آن‌طور كه او می‌خواهد عمل كرد، آنچه هم كه خدا از ما می‌خواهد برای حفظ آسایش خلق است.

منظور از دین، در گفتارهای استاد، اشاره‌ی او به جوهر واحدی است که خداوند برای شناسایی خود در زمان‌های متفاوت توسط هدایت الهی به انسان‌ها آموخته است، نه اشاره به دین خاصی: «دین آن است خداوند برای شناسایی خود در بدو امر به آدم صفی‌الله جزء سایر اسماء آموخت» (ب‌ح، ص۸). «دین، یعنی خدا را ‌باید شناخت و آن‌طور كه او می‌خواهد عمل كرد، آنچه هم كه خدا از ما می‌خواهد برای حفظ آسایش خلق است.» (آح۱، گ۵۳).

«اصل دین»، آموزه‌ها و دستوراتی است برای سیر تکامل مرحله‌ی آخرت: «… اصول هر دینی به منظور معنویت و افاضه‌ی مقام روحانیت و سیر تكامل مرحله‌ی آخرت است، … اصول دین از بدو پیدایش بشر، از طرف خدا به وسیله‌ی پیغمبر اول یعنی آدم اول برای شناسایی خداوندی و نیل به مطلوب اخروی وضع گردیده، سپس به علت اختلاف زبان و حوادث زمان، همان معنی واحد به الفاظ و عبارات مختلفه بیان شده ‌است. … اصول ادیان از اول تا آخر یكی است و تغییرناپذیر است.» (ب‌ح، ص۳۶۸).

اصول ادیان از اول تا آخر یكی است و تغییرناپذیر است.

علت تغییر ناپذیری اصلِ دین نیز این است که «پایه و اساس معنویت و سیر کمال روحی که انسان را باید به کمال برساند، از اول خلقت تا آخر خلقت تفاوت نمی‌کند. بشر اولی هم همین نفس، همین هوای نفس و همین اختیار را داشته است و تمام وسایل هم تحت اختیارش بوده است» (آح۱، گ۹۶۲).

به عبارت ساده، «اصل دین» آن دسته از اعتقادات و باورها و دستورات هستند که عمل به آن‌ها سبب ‌می‌شود همیشه به فکر آخرت باشیم: «چیزی كه ما با آن كار داریم اصول مطالب است (چه در امور دنیوی و چه در امور اخروی) كه هرگز برای بشر كهنه نمی‌شود. نتیجه‌ی رعایت امور دنیوی این است كه مردم به هم ظلم و ستم نمی‌كنند و نسبت به هم رحم و مروت دارند. نتیجه‌ی رعایت امور اخروی‌ این است كه همیشه به فكر آخرت می‌باشند» (آح۱، گ۸).

از همین رو است که استاد بر عمل به اصلِ دین تأکید ویژه دارد: «اصول دین در تمام ادیان یكی است و باید رعایت كرد، مثلاً همه گفته‌اند نیكویی نسبت به مردم، و حق مردم را رعایت كردن خیلی خوب است، حق دیگران را پایمال کردن ‌خیلی بد است … . خیلی از احكام ادیان برای امور اخروی نیست و به خاطر اداره‌ی دنیا گفته شده است، مانند قوانین ارث و غیره. آنچه كه مربوط به عوالم دینی (اخروی) است همه یك‌سان گفته‌اند و آنچه هم كه مربوط به امور اجتماعی و زندگی دنیوی است، می‌توان از قوانین عرفی استفاده كرد. … فقط آنچه اصول دین است رعایت كند، همان برای امور اخروی كافی است.» (آح۱، گ۶۳).

 

حقایقِ الهیِ واقعیِ زنده

سر و کار دانشجوی طب جدید روح با حقایق الهی واقعی زنده است. هدایت الهی آن‌ها را برای رشد و پرورش روح انسان‌ها، و گذراندن مقطع پایه سیر کمال روحی ارائه می‌دهد (رع، ص۲۶). این حقایق در برابر حقایق مادی صرف، حقایق تصوری، یا اصول مرده قرار دارند. حقایق الهی واقعی زنده، مجموعه‌ای هستند از اصول اخلاقی- الهی صحیح که خوراک اصلی روح را تشکیل می‌دهند (رع، ص۵۴، ۶۳). همان‌طور که حلال و حرام هر چیز بسته به دستور الهی است (آح۱، گ۴۵۵)، قوانین و دستوراتی که روح را رشد و پرورش می‌دهند (حقایقی الهی واقعی زنده) نیز بستگی به اثر الهی آن‌ها دارد (رع، ص۴۳، ۶۷).

حقایق الهی واقعی زنده، مجموعه‌ای هستند از اصول اخلاقی- الهی صحیح که خوراک اصلی روح را تشکیل می‌دهند

تقسیم‌بندیِ سنتیِ دستورات به اصول و فروع، برای دانشجوی طب جدید روح کارکردی ندارد. اصول اخلاقی- الهی صحیح، و به تَبَع آن، حقایق الهی واقعی زنده، همان مواد آموزشی هستند که دانشجوی طب جدید روح برای گذراندن مقطع پایه به آن‌ها نیاز دارد (رع، ص۲۶). حقیقت قابل تفکیک به اصل و فرع نیست. معطوف شدن ذهن دانشجو به اصل و فرع، از ارزش و اهمیت حقایق الهی واقعی زنده می‌کاهد. حقایق الهی واقعی زنده، به اثر الهی نهفته در آن‌ است، اثر الهی اصل و فرع ندارد.

عمل به حقایق مادی صرف، عمل به حقایق تصوری، عمل به اصول مرده نتایجی به بار می‌آورد، که منجر به رشد روحی نخواهد شد.

چنین حقایقی، همه اصل‌اند، خارج از آن، عمل به حقایق مادی صرف (رع، ص۳۲)، عمل به حقایق تصوری (رع، ص۶۴)، عمل به اصول مرده (رع، ص۶۴، ۶۹) نتایجی به بار می‌آورد، که منجر به رشد روحی نخواهد شد. به علاوه، آداب و رسوم و آیین‌ها، و یا سنت‌های مرسوم، اگر به عنوان فروعات تلقی شوند، عمل به آن‌ها درصورتی بلااشکال‌ است که با اصول اخلاقی- الهی صحیح و حقایق الهی واقعی زنده مانعةالجمع نباشند: «هر حكمی در هر موضوعی از عرفیات، یا وجه مشترك بین شرع و عرف، اگر مخالف نص صریح احكام شرعی نبود یعنی مانعةالجمع نباشند، در این صورت عمل و اعتقاد به ‌آن اشكالی ندارد؛ مانند تشریفات اعیاد ملی یا رسوم عروسی و عزاداری یا روابط امور اجتماعی و غیره در امور دنیوی، و عبادات و نذورات و معتقدات خصوصی و غیره در امور دینی برای هر قومی» (ب‌ح، ص۴۲۴). و لطمه به دیانت نزنند: «در امور اجتماعی، تا آن‌جا كه به اُس اساس دین لطمه وارد نیاورد انسان می‌تواند عمل كند. … تا آن‌جایی كه جمع بین اوامر و نواهی اجتماعی و دینی با هم تضاد پیدا نكند و جوری نباشد كه لطمه به دیانت وارد آورد (مانند لباس یا رفتار) قرارداد اجتماعی را می‌شود رعایت كرد» (آح۲، ص۲۱۰). چنین آداب و سنت‌هایی، تابعین را در اجتماع به هم پیوند می‌دهد و به آنان احساسِ دلگرمیِ در گروه بودن می‌بخشد.

افراط در پرداختن به ظواهر آیینی، حتی آیین‌های حقیقی، علاوه بر این‌که مشغول‌کننده‌اند، قیوداتی ایجاد می‌کنند که توجه را بر‌هم می‌زند و فرد را از کار اصلی‌اش که توجه به مبدأ و سیر کمال روح‌اش است باز می‌‌دارد. به علاوه، باعث می‌شود فرد، کم‌کم فروع (آداب و رسوم) را به جای اصول (حقایق الهی واقعی زنده / اصول اخلاقی- الهی صحیح) بگیرد (آح۱، گ۲۸۶؛ م‌ن، ص۱۵۳).

آنچه را كه به درد دین می‌خورد و اسمش دین است از تمام ادیان جوهركشی كرده و گفته‌ام، و آنچه را از دستورات و احكام و سیاست و غیره كه به درد دین نمی‌خورد حذف كرده‌ام.

استاد در گفتاری دیگر راهکار عمل به اصل دین را چنین توضیح می‌‌دهد: «آنچه را كه به درد دین می‌خورد و اسمش دین است از تمام ادیان جوهركشی كرده و گفته‌ام، و آنچه را از دستورات و احكام و سیاست و غیره كه به درد دین نمی‌خورد حذف كرده‌ام. دستور عملی دین واقعی در این سه نكته خلاصه می‌شود: (۱) توجه به خدا داشته باش و با او راز و نیاز كن. قبله در قلب خودت است. و با نفس مبارزه كن و در همه‌حال تسلیم رضای خدا باش. (۲) آنچه بر خود می‌پسندی و می‌خواهی برای دیگران هم بخواه، و آنچه بر خود نمی‌پسندی و نمی‌خواهی برای دیگران هم نخواه. همان‌طور كه برای جلب منفعت خودت كوشش می‌كنی برای دیگران هم همان كوشش را بكن، و همان‌طور كه در دفع ضرر خودت می‌كوشی در دفع ضرر دیگران هم كوشا باش. (۳) بدان برای چه به این دنیا آمده‌ای، چكار باید بكنی و وقتی از این دنیا رفتی چه می‌شود. خلاصه، آنچه كه اسمش را اصل دین بگذارند همین است» (آح۱، گ۱۶۶۷).