شرح مقدمه
شرح مقدمه
مقدمه
از توضیحاتِ مؤلفِ «برهانالحق» دربارهی انگیزهی نگارش کتاب چنین برمیآید که مطالعات و تحقیقات در زمینهی موضوع اصلیِ کتاب از مدتها پیش از نگارش برقرار بوده، لیکن انتشار نتایج حاصل از یافتهها، بهعلت درخواست علاقهمندان جویای حقیقت انجام یافته است. (بح، ص۱)
عنوان کتاب
عنوان كتاب مرکب از دو واژهی «برهان» و «حق» است:
برهان، به معنی دلیل بدون نقیض است. دلایلی بر پایهی بدیهیات که عقلاً قابل رد و انکار نیستند، و عقل برای پذیرفتن آنها نیاز به دلیل ندارد. به قول مولانا: آفتاب آمد دلیل آفتاب.
حق، معانی مختلف دارد. واژههایی چون حقیقت، حقانیت، حقوق، تحقیق، حاق، و غیره، از همین كلمه حق مشتق میشود. در مباحث مختلف كتاب، وجوه مختلف حق و حقیقت، در كاركردهای مختلف، مورد توجه دقیق قرار گرفته است. اما آنچه که بیشتر مورد توجه بوده، كلمهی «حق» در حالت مصدر و مشتق است نه جامد، «كه از اشتقاقش تحقیق در حقیقت و تحقق آن مراد است.» (بح، ص۲۹۷).
حقیقت در معنی خاص، یکتا است که ذاتِ خالص و نادیدنی است. از این دیدگاه، حقیقت، اساسیترین و بنیادیترین ستون اندیشه و مشی مؤلف را تشکیل میدهد.
در مقدمهی کتاب اشاره به امر «تحقیق» و تأکید بر «حاق واقع» شده است. لازم به بیان است که «تحقیق» و «حق» و «حقیقت» در مشی معنوی مؤلف دارای جایگاه ویژهای است. حقیقت در معنی خاص، یکتا است که ذاتِ خالص و نادیدنی است. از این دیدگاه، حقیقت، اساسیترین و بنیادیترین ستون اندیشه و مشی مؤلف را تشکیل میدهد.
موضوع اصلی کتاب
در باره موضوع کتاب، مؤلف به طرحِ «شمّهای از رئوس مطالب و حاق واقع» مسلک اهل حق اشاره کرده است. (بح، ص۱). باید توجه داشت که از نزدیک به ۶۹۰ صفحه کتاب حاضر، بخش اصلیِ آن تنها یک چهارم كتاب را شامل میشود که در چاپ اول انتشار یافته است. هدف نویسنده در اصل تنها درج رئوس مطالبِ با اهمیت، آن هم در حد اختصار بوده است. تأکید بر واژهی «حاقِ واقعِ مسلکِ اهل حق» اشاره به این نکته دارد که آنچه تاکنون گفته و یا نوشته شده برای معرفی حقیقت واقعی این مسلک پر رمز و راز کافی نبوده، یا حتی، چنانكه در متن کتاب میبینیم، چه بسا بر ابهامات موجود نیز افزوده باشد.
از میان مشکلات اساسی در انجام هر نوع پژوهش دربارهی مسلک اهل حق، بنا بر نظر نویسنده و سایر محققانی که در این باره کوشیدهاند، به موارد زیر میتوان اشاره داشت:
- پیروان این مسلک کتاب مدوّنی که به منظور ضبطِ تاریخ و حفظ دستورات مسلکی به چاپ رسیده باشد در دست ندارند.
- وجود نسخههای پراکنده و اغلب حاوی اشتباه، اختلاف و اغلاط از گفتههای منتَسَب به بزرگان این مسلک برداشتها و باورهای گوناگون و در مواردی متضاد را در میان پیروان این مسلک باعث شده است.
- پراکندگی جغرافیاییِ پیروان این مسلک و معاشرت و همسایگی آنها با اقوام و فرهنگهای گوناگون موجب شده است که در میان کسانی که خود را پیرو این مسلک میدانند اختلاف نظرهای فراوان و حتی متضاد بوجود آید.
- سودجویی بعضی از پیشوایان این مسلک و سوءاستفادهی آنها از بیسوادی و کم اطلاعی پیروان خود، راه را بر هرگونه تحقیق بینظرانه دربارهی حقایق واقعی همواره بسته نگه داشته است.
- اعتقاد پیروان این مسلک مبنی بر این که عقاید و مرامشان در زمرهی اسرار الهی و رازهای مگوست، مانع از مشارکت آنها در طرحهای پژوهش بوده است.
- وجود کتب و مقالاتی که توسط شرقشناسان خارجی یا محققان داخلی نوشته شده اغلب بر پایه نقل قولهای نادرست و منابع نامعتبر بوده که نتایجی مبتنی بر استنباطات شخصی به بار آورده و حاصلی جز پیدایش دیدگاههایی نادرست دربارهی پیروان این مسلک نداشته است.
از اینجاست که برخی از پژوهشگران برآنند که دربارهی آئین اهل حق بیش از آئینها و مسلکها و مذهبهای دیگر تناقضگویی شده است.
از آنجایی که دستیابی به اطلاعات معتبر و قابل اتکاء از پیشنیازهای انجام هر تحقیقی به شمار میآید، میتوان بر اهمیت کوشش مجدانه و دراز مدت مؤلف برای فائق آمدن بر مشکلات و محدودیتهایی نظیر آنچه که در بالا آمد، آگاهی یافت.
شیوهی پژوهش و روش تحقیق مؤلف
در حوزهی علوم اجتماعی، برخلاف علوم متعارفی چون طب و فیزیک، یکی از معتبرترین شیوههای تحقیق، حضور طولانیمدتِ پژوهشگر در میان جوامعیست که خود موضوع پژوهشاند. تنها از این طریق و با مشاهدهی عینیِ رفتارها و انگارههای افراد آن جوامع است که میتوان شناخت درستی از ویژگیهای آنها به دست آورد و اطلاعات معتبری برای انجام پژوهش فراهم ساخت. شرح احوال دوران زندگیِ نورعلی الهی حاکی از این است که او نزدیک به نیمی از زندگی خود را بین پیروان مسلک اهل حق در محل تولد خود در روستای جیحونآباد و شهرها و مناطق اطراف آن سپری کرده است.
«روش تحقیقم چنین است دربارهی هر موضوع آن قدر تحقیق میکنم تا به بن بست برسد و چیزی نباشد که دربارهی آن ندانم». (آح۱، گ۱۶۶۵)
حجم و تعداد مستندات مورد استفاده در تدوین کتاب نیز چشمگیر و تعمق برانگیز است، زیرا تنها صفحات حاوی این مستندات معادل یک سوم صفحات فصولِ بیستگانهی کتاب را به خود اختصاص داده است. ارجاع و استناد به فهرست جامعی از منابع و مراجع، که شیوهی رایج در تحقیقات علمیست، حکایت از دقت نظر و احساس مسئولیت مؤلف نسبت به موضوع اصلی کتاب دارد، كه در تشریح شیوهی پژوهش خود برای نگارش کتاب برهانالحق چنین میگوید:
«روش تحقیقم چنین است دربارهی هر موضوع آن قدر تحقیق میکنم تا به بن بست برسد و چیزی نباشد که دربارهی آن ندانم». (آح۱، گ۱۶۶۵)
از دیدگاه روششناختی در تحقیقاتِ علمیِ کیفی، بر خلاف تحقیقاتِ کمی که اندازه نمونههای مورد آزمون از عوامل تاثیرگذار بر اعتبار یافتهها و نتایج تحقیق محسوب میشود، گردآوری اطلاعات و مستندات تا حد اشباع است که تأثیری تعیین کننده بر نتایج تحقیقات از نوع کیفی، نظیر کتاب حاضر، میگذارد. از این گذشته، نحوهی ارزیابیِ اعتبار منابع و بهرهبرداری از مطالب و محتوای آنها نیز اعتبار چنین تحقیقاتی را دوچندان میكند.
پژوهشگران علوم اجتماعی و رفتاری در گذشته در مواردی که منبعِ اصلیِ گردآوری اطلاعاتشان مقالات و کتابهای منتشر شده توسط محققان پیشین بوده است، به منظور یافتنِ پاسخ به پرسشها، یا رد یا پذیرش فرضیهی تحقیق خود، با گردآوری یافتههای پیشینیان اقدام به مروری روایتگونه و تجزیه و تحلیل و یا ترکیب این نتایج میكردند، بی آنکه اعتبار یافتههای پیشینیان الزاماً مورد آزمون و بررسی جدی قرار گرفته باشد. این امر موجب شده بود که پژوهشهای حوزهی علوم انسانی و رفتاری به یافتههای متناقضی منجر شوند که اعتبار آنها توسط دانشآموختگانِ علوم دقیق و علوم طبیعی مورد انتقاد سخت قرار گیرد و از سوی جوامع علمی با تردید فراوان روبهرو شود.(۱) برای حل این مشکل اساسی یعنی تنها اتکا به «مرور روایتی» مقالات و کتب گذشتگان، از دهه۱۳۴۹ش (۱۹۷۰میلادی) دو شیوه فرا تحلیل(۲) و فرا ترکیب(۳) توسط متخصصان و محققان پیشنهاد شده که امروزه در بسیاری از پژوهشهای علمی نظیر حوزهی بهداشت و سلامت مورد استفادهی گسترده قرار دارند. در این شیوه، مرور مقالهها، کتابها، و نوشتههای مورد استناد، نه به رسم تاریخچهنگاری و نقلِ روایتی، بلکه به روشی سیستماتیک و مشتمل بر گامهای زیر انجام میگیرد:
- شناسایی منابع موجود به حد اشباع
- ارزیابی اعتبارنویسندگان آنها
- بررسی اعتبار و انسجام یافتههای آنها
- بررسی دقیق محتوا، شرایط زمانی و زمینهای نگارش آنها
- استخراج نکات کلیدی، تجزیه و تحلیل و در نهایت ترکیب آنها در قالب یک نظریه جدید و کاملتر
در این شیوه از تحقیق نقش محقق به لحاظ برخورداری از دانش پایهای مورد نیاز برای درک مطالب و هم چنین بیطرفی در نتیجهگیری و خودداری از تحمیل باورهای خود بر نتایج تحقیق، از شرایط اساسی و بنیادی محسوب میشود.
مؤلفِ برهانالحق که خود پژوهشگر اصلی بوده، به تمامی این ظرایف توجه داشته و تمامی مستندات موجود را تا سر حد امکان (اشباع) شناسایی و به دقت مورد بررسی قرار داده و پس از اطمینان از اعتبار آنها اقدام به استخراج نکات کلیدی برای دستیابی به هدف اصلی از پژوهش خود کرده است. در مقدمه کتاب میخوانیم:
«لذا با در نظر گرفتن مستندات مذکوره آنچه نوشته میشود بدون اعمال حب و بغض و اظهار عقیدهی شخصی است.» (بح، ص۳).
شکی نیست که مؤلف با توجه به محیط خانوادگی، تجربیات شخصی، مشاهداتِ عینی، و آشنایی با ریشههای اعتقادی و شیوهی معنویِ مورد عملِ پدر (حاجنعمتالله جیحونآبادی)، پیش از انجام این تحقیق نیز به آنچه باید برسد رسیده بوده، لیکن طرح دیدگاههای شخصی بدون پشتوانهی یک پژوهش گسترده و عمیق نزد ناظران و منتقدان تنها نظری در میان نظریات ضد و نقیض گوناگون شناخته میشود و کم اعتبار به شمار میآید.(۴) حال آنکه با توجه به اعتبار علمی تحقیقات مؤلف، اعتبار مستندات، و تبحر شخصیِ محقق در کلیه علوم مرتبط با موضوع از جمله فلسفه، عرفان، فقه، کلام، و تسلط بر زبانهای عربی، کردی (گویشهای گوناگون)، ترکی، و فارسی، تردیدی باقی نمیماند که نتیجهگیری کلیدی او که «اهل حق یکی از سلاسل عرفای شریعت محمدی (ص) میباشد» از اعتباری بالا برخوردار است.(۵)
از ویژگیهای جوامعِ علمیِ معتبر و یافتههای محققین وابسته به آنها یكی این است که هیچ یافتهی علمی را قطعی تلقی نمیکنند و بر آنند که یافتههای علمی نتایجی هستند که تاکنون و با توجه به دانش فعلی و منابع در دسترس به دست آمدهاند. از این رو زمینه برای محققانِ دیگر همواره برای انجام پژوهشهای بیشتر و حتی رد نتایج قبلی گشوده است. در این راستا این فراز از مقدمه کتاب قابل توجه است:
«البته تشخیص صحت و سقم مطالب به قضاوت محققین واگذار میگردد چرا امکان تحقیق و قوه فهم بنده بیش از این نیست … ضمناً از مطلعین و محققین و منتقدین محترم مستدعی است هرگونه اطلاعات یا تحقیقات یا انتقادی در این خصوص به نظرشان میرسد اعلام فرمایند مزید تشکر و امتنان است…. » (بح، ص۳).
این نگرش هر چند که شیوهای است بر خلاف عرفِ رایج در مباحث اعتقادی و مذهبی، اما موجب گشته تا سؤالات و ابهامات متعددی ظرف چند سال اول بعد از انتشار کتاب توسط افرادی با انگیزههای گوناگون مطرح شود که مؤلف در پاسخ این سؤالات نیز با توجه به میزان اشتیاقِ سائل برای دستیابی به درکی عمیقتر از مطالب کتاب، لایههای بیشتری از حقایق معنوی و کلیدهایی با ارزش برای رمزگشایی آنها را مطرح سازد.
- نادر، مهری (۱۳۹۰). «ﻓﻘﺮ ﻓﺮاﺗﺤﻠﯿﻞ در ﭘﮋوﻫﺶهای ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﯾﺮان». ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﭘﮋوﻫﺶ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، دورهی ۴، شمارهی ۱۱، ص۱۴۹-۱۷۰.
- Meta-Analysis
- Meta-Synthesis
- «از نه سالگی به طور جدی وارد مرحلهی ریاضت شدم و دوازده سال مدام زیر كنترل شدید پدرم در ریاضت بودم. وقتی دورهی ریاضتم تمام شد، احساس كردم از عالم باطن چیزی میدانم و میتوانم گلیم خود را از آب بیرون بكشم. و میتوانم دنبال تحقیقات باطنی خود را بدون كمك دیگری بگیرم. ولی برای انطباق آن چیزهایی كه از عالم باطن میدانستم و دیده بودم با امور ظاهر، احتیاج به مطالعه و تحقیق علوم ظاهر داشتم. این بود كه شروع به خواندن و مطالعهی كتابها نمودم. سی سال تمام هر آنچه لازم بود فراگرفتم تا دیدم وقتی مجتهدی بحثی میكند نكتهای ندانسته برایم نیست و هر آنچه را كه باید بدانم، میدانم. از آن پس با انطباق آن دو با یكدیگر به عالم ماوراءالطبیعه پرداختم. برای دانستن هر چیزی(از عالم باطن) تا آنجا كه میشد كوشش كردم. … غرض از این حرفها این است كه تنها دانستن كافی نیست. من برای هر چیزی، تا آن را ندیدم با اطمینان به كسی نگفتم. دیدن، آخرین درجه است.» (بگ، گفتار۵۷)
- «علت اینكه هر چه میگویم قابل اعتماد است، به این دلایل است:
- …سعی داشتهام هر چه بگویم صحیح بگویم.
- از همان بچگی خداوند قوهی استدلال به من داده بود و برای هر چیزی میتوانستم دلیل بیاورم.
- عشقی داشتم به فلسفه و حكمت و مورد مطالعه قرار دادم.
- عوالم سیر و سلوك و عرفان را هم كه مایهی اصلی است، تا آنجا كه باید حلاجی بشود حلاجی كردم.
نتیجتاً، چیزی كه میگویم طوری میگویم كه نه عالم و نه عارف نتواند آن را رد كند.» (بگ، گفتار۴۶۹)
« علت اینكه هر چه میگویم قابل اعتماد است، به این دلایل است:
- …سعی داشتهام هر چه بگویم صحیح بگویم.
- از همان بچگی خداوند قوهی استدلال به من داده بود و برای هر چیزی میتوانستم دلیل بیاورم.
- عشقی داشتم به فلسفه و حكمت و مورد مطالعه قرار دادم.
- عوالم سیر و سلوك و عرفان را هم كه مایهی اصلی است، تا آنجا كه باید حلاجی بشود حلاجی كردم.
نتیجتاً، چیزی كه میگویم طوری میگویم كه نه عالم و نه عارف نتواند آن را رد كند. (برگزیده، گفتار۴۶۹)