• سؤالات مربوط به مقدمه‌ی برهان‌الحق

    خلاصه‌ی سؤالات:

    ۱- تجدید نظر در برهان‌الحق.

    ۲- آیا چاپ برهان‌الحق افشای اسرار نیست؟

    ۳- رفتار با كسی كه با مطالب برهان‌الحق مخالفت می‌كند.

    ۴- كتاب اصلی مسلك اهل حق كدام است؟

    ۵- قرآن ارجح است یا سرانجام؟

    ۶- نظرخواهی در مورد كلام‌های سرانجام فعلی.

    ۷- نظرخواهی در مورد شاهنامه حقیقت.

    ۸- مكاشفات و مشاهدات چیست؟


    مشروح سؤالات و جواب‌‌ها:

    سؤال ۱- از وقتی كه برهان‌الحق چاپ شده ‌است خودم و دوستان طابق‌النعل بالنعل دستورات آن را مورد عمل قرار می‌دهیم. می‌گویند كه جناب‌عالی در نظر دارید تجدید نظری در آن بفرمایید، در این صورت منتظر دستورات حضرت‌عالی باشیم یا این‌كه كما فی‌السابق عمل نماییم؟

    جواب – تجدید نظر در برهان‌الحق اگر پیش بیاید راجع به توضیحات همین موضوعات می‌باشد، و الا از اصول مطالب و اركان آن هیچ‌گونه تغییر و تبدیلی به عمل نخواهد آمد، زیرا اصول برهان‌الحق از كلام سرانجام سلطان سهاكی و تغییرناپذیر است.

    سؤال ۲- در دستور اهل حق هست كه اسرار دین خود را حق ندارند برای اغیار فاش نمایند. در این صورت آیا انتشار كتاب برهان‌الحق فاش اسرار نیست

  • ۲۴۸
    برهان‌الحق

    و در كلام مجوزی دارد؟ یا این‌كه آن دستور را كهنه و منسوخ دانسته‌اند، كه حضرت قش چی اغلی می‌فرماید: «ساخلارام گیزلین – سّرمه آچوب اغیاره دیمیم» و یا این‌كه «حقیقت سر دور پرده ایچینده»؟


    جواب- البته بیابس پردی وری چنان‌كه در صفحه‌ی ۴۳ كتاب برهان- ‌الحق به آن اشاره شده ‌است، هیچ‌وقت كهنه و نسخ نمی‌شود، مگر آنچه برخلاف آن بیابس و دستور باشد. این‌كه فرموده‌اند «دستور اهل حق سرّ است»:

    اولاً – آنچه سرّ است هنوز نه تو دانی و نه من، مولوی می‌فرماید:

    «هر كه را اسرار حق آموختند مهر كردند و دهانش دوختند»

    و آن سرّ مگو آن است (چنان‌كه در صفحه‌ی ۱۷ و ۱۸ برهان‌الحق مذكور شده) سینه به سینه از آدم تا خاتم (ص)، و از خاتم تا حجّت قائم (ع) یعنی امام دوازدهم، و از آن به بعد هم به عارفان مُلهم انتقال یافته، تا بالاخره از حضرت سلطان اسحق به هفتن و جانشینان برحق آنان رسیده. حتی بعضی از طبقات سایر یاران هم به تمام آن اسرار واقف نشدند. كلام حضرت قش چی اغلی هم كه به شاهد آورده‌اید ناظر به همان سرّ است.

    به عبارت دیگر، اسرار مورد بحث در سه درجه است: ۱- جز خالق كسی نمی‌داند. ۲ و۳ – به ترتیب تقرب، نزد مقربین خدا است و بس، كه مذكور شد.

    ثانیاً – این آداب و رسوم فعلی كه جماعتی به نام اهل حق (با اختلافات عدیده) به آن عمل می‌نمایند، خیال می‌كنند غیر از خودشان كسی به آن اطلاعی ندارد. بعبارةٍ اُخری مانند كبك سر به زیر برف، تصور می‌نمایند در انظار مستور هستند، غافل از این‌كه همسایگان داخلی

  • ملحقات
    ۲۴۹

    و سیّاحان و محققین خارجی، از خودشان بهتر آشنایی به آداب و رسوم و عقایدشان حاصل نموده‌اند. با این تفاوت، آنچه از آداب و رسومشان علنی بوده، محققین عین آن را در تألیفات خود منعكس كرده‌اند، و آنچه را به عنوان سرّ مكتوم نگه داشته‌اند، یا به علت بی‌سوادی و بی‌اطلاعی نتوانسته‌اند به اشخاص بفهمانند، خارجی‌ها با بیانات تحقیرآمیز و وهن‌آور، بلكه توأم با تهمت‌های ناروا انتشار داده‌اند. حتی طوری در خارج شهرت پیدا كرده ‌است، جماعت اهل حق را مشرك و بی‌اعتناء به اوامر و نواهی تمام ادیان، و راغب به ‌هر قبایح و عصیان شناخته‌اند.

    حال اگر دوستان عزیز ما دسترس به تمام آن تألیفات ندارند، ای كاش لااقل به كتاب عربی «الكاكائیه» تألیف عباس‌الغراوی چاپ بغداد، و كتاب ایوانف به نام «مجموعه رسائل و اشعار اهل حق» كه در ایران هم پخش شده‌اند، مراجعه فرمایند. من‌جمله در كتاب الكاكائیه صفحه‌ی ۶۹ موضوع چراغ خاموش كردن، و زن و مرد به هم پیوستن، در شب‌های مخصوص…، و از كتاب ایوانف صفحه‌ی (۸۰ – ۸۳) موضوع معرفی یك نفر زناكار و قاتل و دزد به نام عالی پسر پیرموسی توجه شود، و حال این‌كه پیرموسی از اصل متأهل نبوده تا اولاد داشته باشد، و قس علی‌هذا سایر موضوعات.

    بنا بر این سزاوار نیست مسلك اهل حق، با اسلحه‌ی ‌مجهز حق و حقیقت كه در دست دارد، ساكت بنشیند. مخصوصاً اشخاصی كه قوه‌ی دفاع دارند، اگر حقانیت خود را به اطلاع جامعه نرسانند، یك نوع خیانت به دین محسوب می‌شود. به علاوه جوانان تحصیل‌كرده‌ی ‌نسل فعلی

  • ۲۵۰
    برهان‌الحق

    و آینده‌ی اهل حق، كه از ریشه و مرام مسلك خود بی‌خبراند، لازم است دستور جامع مدونی چاپ كرده، در دسترس داشته باشند تا گمراه نشوند. فرضاً برهان‌الحق هم كافی یا مورد پسند نباشد، هر كس بهتر می‌تواند از عهده برآید (چنان‌كه در كتاب برهان‌الحق خواهش كرده‌ام) باید اقدام فرماید.

    از طرفی با برقراری وسایل ارتباط اجباری بین دنیای امروزی كه روز به روز نیز در تزاید می‌باشد، یقین بدانید كسی نمی‌تواند مرام خود را (حق یا باطل) مانند قدیم از نظر جامعه مخفی بدارد، خواه ناخواه دیر یا زود آشكار می‌شود. پس بهتر است به طرز آبرومندانه‌ای معرفی شوید، نه آن‌طوری‌كه مورد تهمت قرار گرفته‌اید. كلام سرانجام در این خصوص می‌فرماید: «دین آشكار برملاتانه – و بی‌خوف و ترس شادی شاتانه… الخ».


    سؤال ۳- در این دیار غربت شخصی هست كه از برهان‌الحق بدگویی می‌كند. بنده بسیار متعجب شده‌ام كه چطور ممكن است كسی برهان‌الحق را بخواند و در مقابل عظمت آن سر تعظیم فرود نیاورد، تا چه رسد به بدگویی كردن. به هر حال چنانچه اجازه می‌فرمایید ایشان را دعوت به مباحثه خواهیم كرد و جوابی در خور شأنشان خواهیم داد.

    جواب – راجع به فرمایشات آقای معظم‌له، بر او ایرادی نیست زیرا «در آینه هر كس نگرد صورت خویش ببیند». ولی آیا شما هم خدای نخواسته به حالت سیر قهقرایی هستید كه حس انتقام‌جویی و مقابله به مثل را در قلب خود جای داده‌اید، و حال این‌كه قلب پاكان جای محبت و نورافروزی است نه جای ظلمت و كینه‌توزی. عزیزم مگر فراموش

  • ملحقات
    ۲۵۱

    فرموده‌اید، مكتب ما یكتاپرستی و از خود گذشتگی و طی طریق مرتبه‌ی كمال است. مضافاً یكی از شرایط مهم سالكین این راه این است: زشتی زشت‌خویان هم نیك تلقّی نماید، تا صفت بدبینی كه سرمایه‌ی بدگویی و بدرفتاری است، مانند مرض مسری در او سرایت نكند، چون كه بدبین از حق‌بینی محروم خواهد بود. مخصوصاً آنانی‌كه مسئولیت رهنمایی قومی را به عهده دارند، باید به مراتب بیش‌تر حلیم و صابر باشند، چنان‌كه حضرت مسیح و سایر مربیان دین با جهّال مماشات فرموده‌اند.

    سؤال ۴- در مقدمه‌ی كتاب برهان‌الحق صفحه‌ی ۱ مرقوم فرموده: «كتاب مدونه‌ی دیگری كه به منظور ضبط تاریخ و حفظ سایر دستورات مسلكی به طبع رسیده باشد، در دست ندارند». ممكن است بفرمایید كتاب اصلی مسلك اهل حق كدام است؟

    جواب – مسلك اهل حق كتاب مستقلی از خود ندارد. زیرا مقدمتاً باید دانست كتاب در این‌جا عبارت است از این‌كه هر زمانی خدا مصلحت دانسته، توسط پیغمبران اولوالعزم برای بنای پایه‌ی شریعت نوینی، احكامی نازل فرموده ‌است، آن احكام را تدوین و مسمّی به ‌كتاب آسمانی شده ‌است. لذا صحف ابراهیم و تورات موسی و زبور داود و انجیل عیسی و قرآن محمدی؛ كتاب آسمانی هستند.

    نظر به این‌كه حضرت محمد خاتم‌النبیّن یعنی ختم پیغمبران می‌باشد، بدیهی است شریعت و كتاب آن هم خاتمه‌ی شریعت و كتاب آسمانی به طور قطعی خواهد بود، و لازمه‌ی ختم شریعت آن است، ولایت در آن به وجود آید، و ثمره‌ی ولایت هم مراحل طریقت و معرفت و حقیقت است.

  • ۲۵۲
    برهان‌الحق

    بنا به این مقدمه، ما كه خود را اهل حق می‌دانیم، اهل حق كسی است مراحل شریعت و طریقت و معرفت را طی كرده باشد و به مقام حقیقت رسیده باشد. با این وصف احتیاج به كتاب جدیدی نداریم، چون حلال و حرام و عقود و ایقاعات و معاملات و سایر دستورات اجتماعی و شرعی ما طبق احكام قرآنی است، اگر به آن عمل نماییم دیگر جای گفتاری باقی نمی‌ماند تا برای طی سایر مراحل كتابی لازم شود. آن مراحل كردار می‌خواهد و بس، آن هم به وسیله‌ی كلام سرانجام سلطان حقیقت و سایر بزرگان اهل حق به حد كافی سینه به سینه دستور رسیده ‌است.


    سؤال ۵- حضرت‌عالی در مقدمه‌ی برهان‌الحق یكی از پایه‌های تحقیقات خود را كلام سرا‌نجام ذكر نموده‌اید، چنانچه در مسأله‌ای فی‌مابِین قرآن و سرانجام اختلاف پیش آید، كدام قابل قبول است، ارجحیت با قرآن است یا سرانجام؟

    جواب- كلام سرانجام همانا جوهركشی از بطون آیات قرآن است. آنچه را از خواص مفاد ظواهر احكام شریعت خاص خالص (نه شریعت تشریعی) مفهوم می‌شود، همانا در بطون دستورات مسلك اهل حق واقعی (نه مسلك غیر حقیقی و نه اهل حق ادعایی) مستتر می‌باشد.

    لذا عمل نمودن به دستور كلام سرانجام اصلی (نه غیر اصلی)، به ‌تحقیق عمل نمودن به دستور احكام شرع نیز خواهد بود. زیرا احكام شرع اصلی همان اعمالی است كه حضرت علی (ع) با یاران خاصش معمول می‌داشته‌اند، و حضرت سلطان اسحق هم با یارانش بآن عمل می‌نموده‌اند. بنا بر این صوم و صلوة به آن كمیت و كیفیت كه حضرت علی (ع) انجام می‌فرموده ‌است اگر انجام شود اطاعتی است عین

  • ملحقات
    ۲۵۳

    عبادت و عبادتی است عین اطاعت. از این‌رو هر گاه در مسأله‌ای فی‌مابِین كلام و قرآن اختلاف پیش آید آن اختلاف به علل زیر است:

    ۱- نسخه‌ی كلام سرانجام مورد استناد ممكن است مخدوش یا غیر اصلی باشد.

    ۲- آیات مورد اختلاف ممكن است از متشابهات یا ناسخ و منسوخ یا عام و خاص باشد.

    ۳- مفهوم ظاهری آیه غیر از منظور باطنی آیه باشد. زیرا آیات قرآن در ظاهر مفهوماتی و در باطن توجیهاتی دارد.

    ظاهر آیات مشتمل است بر: محكمات و متشابهات، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، قصص و حكم و مثال و غیره. بدین لحاظ جهت درك حقیقت امر باید به باطن آن آیات رجوع شود. آن بطون هم طبق اقوال مفسرین از هفت تا هفتاد وجه قابل تفسیر است، لیكن آن توجیه و تفسیر حقیقی همانا نزد پیغمبر و ائمه می‌باشد، از آنان به یاران خاص سپس در هر زمان به اولیاءالله رسیده ‌است و بس.

    روی این اصل، هر مسأله‌ای اگر محققاً به مصداق فرمایش ائمه باشد، یعنی با بطون حقیقی احكام قرآنی تطبیق نماید، صحیح و معتبر خواهد بود و الا خیر. چرا، با مشاهده‌ی اختلافات فاحش در مسائل آئین اسلامی و تقسیم اخبار به اقسام مختلفه‌ی مندرجه‌ی در كتب درایة از قبیل متواتر و احاد و صحیح و حسن و ضعیف و غیره، مسلّم می‌دارد نمی‌توان تمام مسائل را مطلقاً مورد اعتماد دانست. و الا بدون علل فوق، هیچ‌وقت اختلافی بین قرآن و سرانجام پیش نمی‌آید تا احتیاج به ترجیح و مرجحات باشد.

  • ۲۵۴
    برهان‌الحق

    سؤال ۶- در مقدمه‌ی برهان‌الحق صفحه‌ی ۴ در مورد كلام‌های سرانجام می‌نویسد: «نمی‌توان همگی را به طور متقن مستند قرار داد»، خواهشمند است شرح ملاقات خود را با سید فتاح در عراق و طایفه‌های آن سامان، همچنین نتیجه‌ی تحقیقاتتان را درباره‌ی كلام‌های سرانجام جهت استفاده‌ی ‌حقیر مرقوم فرمایید؟


    جواب- عرض می‌شود در سال ۱۳۰۷ شمسی به شهر كركوك كه یكی از شهرهای عراق عرب است مسافرت كردم. جماعت اهل حق ساكنین آن ناحیه اعم از شهری و دهاتی نظر به لطفی كه با بنده داشتند، به افتخار دیداربینی و مهمان‌داری مفتخرم فرمودند. من‌جمله از ملاقات‌كنندگان شخصی بود معمّر و موقر به نام آقا سید فتاح و به اصطلاح اهل حق كلام‌خوان، یعنی عالم محسوب می‌شد. با این‌كه سواد نداشت ولی گفتار بزرگان این طریقه را كه كلام سرانجام نامیده می‌شود تماماً در ذهن خود محفوظ داشت. بدین لحاظ مدتی كه آن‌جا توقف داشتم انیس و جلیسم بود، از مجالستش حظ وافر بردم.

    روزی راجع به اختلافات بین اهل حق و تحریفات كلام سر- انجام بحث شد. ایشان اظهار داشت، این اختلافات قبلاً وجود نداشته، حتی كلام‌خوان‌های قدیم به اندازه‌ای مقید حفظ عبارات كلام بوده‌اند، استعمال یك كلمه پس و پیش و یا تلفظ لفظی به جای دیگری، ولو هر دو لفظ هم مفهوم یك معنی می‌بودند، گناه عظیم غیر قابل عفو می‌دانستند. این اختلافات فعلی را كلام‌خوان‌های عصر اخیر، به هوای نفس یا به علت پی نبردن به اصل موضوع ایجاد كردند، و یكی هم از آن اشخاص درویش پیرویس بود، بدین توضیح:

    اینجانب (آقا سید فتاح) با درویش پیرویس هر دو شاگرد درویش

  • ملحقات
    ۲۵۵

    نظر گرمیانی بودیم. كلام سرانجام را كه به ما می‌آموخت، درویش پیرویس سواد داشت می‌نوشت، من سواد نداشتم به ذهن می‌سپردم. پس از چند سال كه هر دو كلام‌خوان شدیم و درویش نظر هم فوت كرد، در خارج از بعضی اشخاص اشعاری به نام كلام سرانجام می‌شنیدم. پرسیدم این اشعار از كی به شما رسیده؟ جواب دادند از درویش پیرویس. پس از تحقیق از درویش پیرویس با تبسمی پاسخ داد: كلام‌های امروزه مثل زمین دیم (بیاض) بلاصاحب است، حدود و ثغوری ندارد، هر كس هر تصرفاتی بخواهد می‌تواند در او بكند. من به شنیدن این بیان به حدی عصبانی شدم با تبری كه در دست داشتم به قصد كشتنش به او حمله بردم، فرار كرد، تعقیبش نمودم دیگران رسیدند نگذاشتند او را بزنم. بعد ملتزمش كردم این اشعاری كه خودش گفته و به نام كلام سرانجام جلوه داده است دیگر ابراز نكند و الا كشته خواهد شد. و تا زمانی هم زنده بود دیگر جرئت ابراز آن‌‌ها را نداشت. بعد از فوت خودش پسرش عبدالصمد اشعار مزبور را به صفحات كرمانشاه برد، به نام كلام سرانجام رواج داد.

    بیان آقای سید فتاح در این‌جا خاتمه یافت. محل اقامت آقا سید فتاح یكی از دهات اطراف كركوك بود و چند نفر شاگرد داشت، ولی نسبت به دو نفر از آنان تصدیق می‌فرمود كلام‌خوان شده‌اند. متأسفانه اسم یكی از آن دو نفر فراموش كرده‌ام و نفر دیگرش آقا سید عباس نام دارد، سواد هم دارد. حال نمی‌دانم زنده باشد یا خیر، زیرا چند سال است از وضعیت آن سامان بی‌خبرم. لیكن خود آقا سید فتاح اطلاع دارم فوت كرده ‌است.

  • ۲۵۶
    برهان‌الحق

    موضوع دیگر راجع به اهل حق‌های آن‌جا سؤال فرمودند: طایفه‌ی اهل حق آن‌جا هم از حیث آداب و رسوم مانند اهل حق‌های اطراف كرمانشاه هستند. با این تفاوت، صفای باطنی و ثبات عقیده‌ی آن جماعت بیش از این جماعت می‌باشد. ناگفته نماند از اختلافاتی هم فعلاً بین طایفه‌های صفحات كرمانشاه وجود دارد، اهل حق‌‌های مقیم عراق هم بی‌نصیب نمانده‌اند. علت اختلافات هم همانا كج‌كلامی و بی‌اطلاعی بعضی اشخاص خودخواه و بی‌سواد بوده و می‌باشد.

    گر چه آقا سید فتاح چنان‌كه به عرض رسید معتقد بود اختلافات موجوده ناشی از فكر كلام‌خوان‌های عصر اخیر است، اما به عقیده‌ی اینجانب پس از غیبت حضرت سلطان اسحق متدرجاً به علت مذكوره‌ی فوق، اختلافات حاصل، و كلام سرانجام تحریف گردیده، النهایه به شدت عصر حاضر نبوده ‌است. دلیلش هم آن‌كه آقای سید فتاح كه مدعی بود كلام‌هایش بدون تحریف است، متأسفانه چندان فرق فاحشی با سایر نسخ سرانجام‌های فعلی نداشت. تقریباً با كلام سرانجامی كه بنده دارم و تاریخ كتابتش متجاوز از صد سال قبل است مفاداً تطبیق می‌نمود، و حال آن‌كه همین كلام سرانجام بنده هم نمی‌توان یقیناً صحیح دانست. روی این اصل هم بود كه خود را بی‌نیاز از ضبط كلام‌های آن مرحوم دانستم.


    سؤال ۷- در مقدمه‌ی برهان‌الحق صفحه‌ی ۲ به تألیفات مرحوم حاج نعمت‌الله اشاره شده، حال بفرمایید نظر آن جناب درباره‌ی كتاب شاهنامه‌ی حقیقت چیست؟

    جواب- مؤلف شاهنامه‌ی حقیقت بدین منظور این كتاب را نوشته است: چون برای جماعت اهل حق تا كنون كتابی كه جامع آثار تاریخی و

  • ملحقات
    ۲۵۷

    دستورات مسلكی باشد به طبع نرسیده بوده، و هر چه داشته‌اند سینه به سینه به طور متفرق ضبط می‌گردیده، كه به همین سبب اغلب رشته‌ی مطالب از هم گسیخته و از نظرها فراموش و محو گشته، و یا به صورت دیگر در آمده ‌است. از این‌رو ایشان تا آن جایی كه امكان داشته مفاد كلام‌های بزرگان اهل حق را به استناد آثار محدوده و روایات مشهوره جمع‌آوری نموده، تا بالاخره توسط آقای دكتر محمد مكری به طبع رسیده ‌است. البته در بعضی موضوعات تعبیر و تفسیر لازم دارد، ولی متأسفانه كتابش پس از انتشار به بنده رسید دیگر مجالی نبود تا تفسیر لازمه بر آن ملحق شود. فقط مختصری به نام (حاشیه بر حق‌الحقایق یا شاهنامه‌ی حقیقت) نوشتم و منتشر شده. بنا بر این اگر آن حاشیه مطالعه فرموده‌اید فبها، و الا مطالعه‌ی آن خیلی از مشكلات را حل می‌نماید.


    سؤال ۸- در مقدمه‌ی ‌كتاب مستطاب برهان‌الحق صفحه‌ی ۴ سطر ۸، اشاره به كشف و كرامت فرموده، آیا می‌توان مكاشفات و مشاهدات را حجت دانست؟

    جواب- راجع به مكاشفات و مشاهدات كاملاً توضیح نفرموده‌اید كه مقصودتان چه قسم از آن‌‌ها است، چه:

    اولاً – در هر موردی از موارد كائنات (اعم از امور جوّی و دنیوی و اخروی)، اسرار بی‌شماری نهفته است كه كشف آن اسرار بالكل برای هر كسی میسر و مقدور نیست. مگر در بعضی از موضوعات كه امكان اكتشاف دارد، ممكن است برای بعضی از اشخاص حائز شرایط به طریق علمی مربوطه‌ی به آن موضوع، یا به وسیله اشراق تأییدات الهی، مختصری از مطوّل و مجملی از مفصل موضوع مورد نظر

  • ۲۵۸
    برهان‌الحق

    كشف گردد.

    ثانیاً – فرق است بین مكاشفات و مشاهدات. چون كه مكاشفات در مورد كشف مجهولات است، ولی مشاهدات در مورد دیدن معلومات است. آن هم در هر دو مورد برای عموم یك‌سان نیست، و شدت و ضعف آن منوط به استعداد ذاتی كشف كننده و بیننده می‌باشد.

    بنا به مراتب، مكاشفات در هر موردی اگر معلول علت‌های غیر حقیقی مانند تأثیرات نشئه، خیال و تصور و امثالهم واقع نشود، و در مشاهدات هم اگر دارای عینك حقیقت‌بین باشد، البته حجیّت دارند. و الا چه بسا دیده شده ‌است كه اشخاصی در زمان و مكان واحد، مدعی كشف مجهولی و یا مشاهده‌ی معلومی بوده‌اند، اما حقیقت نداشته و انعكاس تصورات و تداعی ذهنی خودشان بوده. چنان‌كه ضرب‌المثل است: جمعی از انواع مختلفه‌ی جنس طیور جهت كشف كوه قاف و مشاهده‌ی سیمرغ راهی شدند، تا به مكان صیقل یافته‌ای رسیدند، در آن مكان آینه‌نما، كه به تصورشان كوه قاف است، هر یك انعكاس شبیه خود را سیمرغ پنداشتند.