• فصل چهاردهم

    تعریف نذر

    نذر در لغت عرب معانی متعدد دارد، من‌جمله گوید: «وجب علی نفسه ما لیس بواجب» (۱) ایضاً «نذر علی نفسه‌لله من‌المال او غیر ذلك» (۲) یعنی «واجب گردانید بر نفس خود آنچه بر او واجب نبود» ایضاً «واجب كرد بر خودش برای خدا از مال و غیر ذلك».

    پس به طور كلی معنی لغوی نذر آن است «واجب كند بر خودش آنچه بر او واجب نبوده» و به اصطلاح شرعی نیز شرایطی دارد:

    ۱- نذر كننده باید عاقل و بالغ و رشید باشد، یعنی مجنون و صغیر و سفیه نباشد.

    ۲- از روی شعور باشد، یعنی در حال اغما و مستی و فراموشی نباشد.

    ۳- با قصد و تصمیم قطعی باشد، یعنی بدون اراده و متردد نباشد.

    ۴- با رضا و رغبت باشد، یعنی از روی اكراه یا اجبار یا ریا نباشد.

    ۵- انجام نذرش ممكن و مشروع و عقلایی باشد، یعنی غیر ممكن

  • برهان‌الحق
    ۹۴

    و برخلاف دیانت و وجدان و دور از شرط عقل نباشد.

    ۶- موضوع نذر منجّز و معلوم و مقیّد باشد، یعنی مُعلّق و مجهول و مطلق نباشد كه موجب اشتباه یا ابهام یا بداء شود، چنان‌كه در خبر است:

    «احمد عن علی بن‌الحكم عن علی عن ابی بصیر – قال سألت ابا عبدالله عن‌الرجل یقول (عَلَیَّ نَذْرٌ) قال لیس بشیء حتی یسمی‌المنذور و یقول علی صوم ‌لله اوغیر ذلك… الخ» (۱) یعنی: «احمد از علی پسر حكم از علی از ابی بصیر – گفت سؤال كردم از ابا عبدالله (ع) از یك مردی كه می‌گوید (بر من است نذر) ابا عبدالله (ع) می‌فرماید نذر نیست تا این‌كه نام ببرد آن چیز نذر شده را و بگوید بر من است روزه یا غیر ذلك برای خدا… الخ». به علاوه در این خصوص اخبار زیادی هست رجوع شود به كتب اخبار.

    ۷- وفای به عهد نذر را بر خود واجب داند، به مصداق آیات قرآنی من‌جمله این دو آیه‌ی: «وَ اَوْفُوا بِعَهْدی اُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَ اِیّایَ فَارْهَبُونِ» یعنی «وفا كنید به عهد من وفا كنم به عهد شما و از من بترسید» (سوره ۲ – آیه ۴۰) ایضاً «وَ اَوْفُوا بِالْعَهْدِ اِنَّ‌‌الْعَهْدَ كانَ مَسْئُولاً» یعنی «و وفا كنید به پیمان به درستی كه پیمان هست پرسیده شده» (سوره ۱۷ – آیه ۳۴).

    ۸- برای خدا و به نام خدا باشد و الا نذر واقعی نیست.

    به دلیل اخبار ائمه‌ی اطهار از جمله این خبر است: «محمد عن احمد عن‌المحمّدین عن‌الكنانی قال سألت ابا عبدالله (ع) عن رجل قال (عَلَیَّ

    • ۱- جلد دوم وافی (م
      ۸۳ / ۷
      سطر ۳۲) – كافی – تهذیب.
  • ۹۵
    فصل چهاردهم

    نَذْرٌ) قال لیس‌النذر بشیء حتی یسمی‌لله… الخ» (۱) یعنی «محمد از احمد از محمدین از كنانی گفت سؤال كردم ابا عبدالله (ع) را از مردی كه گفت (بر من است نذر) فرمود نیست نذر تا این‌كه نام ببرد آن چیز را برای خدا… الخ» ایضاً، در خبر دیگر نقل از ابا عبدالله (ع) است بدین خلاصه: «اذا قال‌الرجل عَلَّیَ… كذا و كذا فلیس بشئ حتی یقول (لِله عَلَیَّ)… الخ» (۲) یعنی «فرمود هنگامی‌كه گفت مردی بر من است نذر كذا و كذا، پس نیست نذر به چیزی تا این‌كه بگوید (برای خدا است بر من)… الخ».

    حتی اگر كسی ولو نام خدا هم بر آن نذر بیاورد ولی قصدش برای مقاماتی از مقربین خدا اعم از انبیاء و اولیاء و سایر مقدسات عالم اعلی در هر زمان و مكان به طور مستقیم باشد، نه برای خدا، بی‌اثر است. لیكن شخص نذر كننده اگر نذرش برای خدا باشد، می‌تواند ثواب آن نذر را نثار هر روح مقدسی كه می‌خواهد بنماید. مفهوم لفظی هم شرط نیست، به هر لفظ و عبارتی تقریر كند صحیح است، فقط شرط این است مفاد و مفهوم قصدش این باشد:

    «نذر معهود برای خدا و نام خدا است، اما ثوابش نثار آن روح مقدس مورد نظر می‌نماید، تا آن روح شریف به اذن خدا شفیع وی عندالله برای اجابت دعا شود».

    • ۱- جلد دوم وافی (م
      ۸۳ / ۷
      سطر ۳۰) – كافی.
    • ۲- جلد دوم وافی (م
      ۸۳ / ۷
      سطر ۲۸) – كافی.
  • برهان‌الحق
    ۹۶

    در این صورت اشكالی ندارد چون نذر متعلق به خدا است ولی ثوابش متعلق به خودش می‌باشد، پس حق تفویض ثواب متعلق به خود را به هر كه خواهد، دارد.

    و به همین اعتبار، اهل حق بعد از این‌كه نذرشان برای خدا و به نام خدا تعیین كردند، اغلب اوقات مفاد عبارت «ثواب این نذر نثار روح فلان» را حذف نموده، تلخیصاً به اصطلاح متداوله‌ی خود گویند: این نذر (به افتخار فلان) یا (مال فلان) یا (به یاد فلان) یا (به عشق فلان) و امثال ذلك كه مقصود از (افتخار – مال – به یاد – به عشق و غیره) همانا ثواب نذر متعلق به روح فلان است. و معتقدند چون قصدشان مغایر با اصل موضوع و دستور خدا نیست، خداوند هم با معنی كار دارد نه با لفظ، پس مغایرت مفهوم لفظی مؤثر در مقام نخواهد بود. از این‌رو بعد از این هر گاه از اصطلاحات مزبور راجع به نذر در این كتاب دیده شد، باید توجه به معنی شود.

    البته قصد نذر هم شقوق مختلفه دارد مانند: نذر طلباً لمرضاةالله، نذر حاجت، نذر قَسَم، نذر روزه، نذر فِدیه، نذر كفّاره و غیره، كه موضوع هر یك در كتب اخبار و ابواب فقهیه مشروحاً بیان شده ‌است، این‌جا محتاج به شرح و بسط نمی‌داند.

    فلذا، نذر به طور كلی نزد اهل حق به دو طریق انجام می‌گیرد:

    اول – آنچه بنا به دستور مقرره‌ی احكام شرعی با قصد قبلی یا آنی انفاق می‌شود، به فحوای آیات قرآنی من‌جمله این دو آیه است: «وَ مِمّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ» یعنی «و از آنچه روزی داده‌ام آنان را ببخشند» (سوره ۲ – آیه ۳) ایضاً «وَ ما اَنْفَقْتُمْ مِنْ نَفَقَةٍ اَوْ نَذَرْتُمْ مِنْ نَذْرٍ فَاِنَّ‌اللهَ

  • ۹۷
    فصل چهاردهم

    یَعْلَمُهُ و َما لِلظّالِمینَ مِنْ اَنْصارٍ» یعنی «آنچه انفاق كرده‌اید از نفقه یا نذر كرده‌اید از نذر پس به درستی كه خدا می‌داندش و نیست ستمكاران را یارانی» (سوره ۲ – آیه ۲۷۰).

    دوم – اشیاء و اجناسی كه به دستور مسلك اهل حق نذر می‌شود و به مستحقین اطعام می‌گردد، چنان‌كه در آیه‌ی مارّالذكر (سوره ۲ – آیه ۲۷۰) ضمن بیان (انفاق)، جمله‌ی (او نذرتم… الخ) نیز بیان فرموده ‌است. چنین نذری باید دارای این شروط باشد:

    ۱- مالیّت داشته، قابل خرید و فروش باشد.

    ۲- در دسترس و قابل خوردن باشد.

    ۳- خوردن آن برای عموم مباح و بی‌ضرر باشد، یعنی مانند دوا و غیره اختصاص به موارد خاصی نداشته باشد، یا فاسد نشده باشد.

    ۴- حلال شرعی باشد، یعنی به موجب احكام شرع محمدی (ص) حرام یا مكروه نباشد.

    پس با رعایت شرایط فوق، نحوه‌ی ‌نذور در مسلك اهل حق، بدین اسامی است:

    اول – قُربان یا قُربانی. دوم – آنچه در حكم قُربان است. سوم – آنچه از حیث تشریفات مانند قربان است. چهارم – خدمت، پنجم – نیاز. ششم – شُكرانه. و بیان تفصیلی هر یك این است:

    اول – قربان عبارت است از:

    ۱- ناقه (شتر).

    ۲- گاو اهلی.

    ۳- گوسفند اهلی، همچنین گاو و گوسفند غیر اهلی (از قبیل گاو

  • برهان‌الحق
    ۹۸

    گوزن (۱) و انواع گوسفندهای كوهی و آهو صحرایی و غیره).

    ۴- خروس (اگر به قصد قربانی باشد).

    با قید این‌كه همگی باید متصف به صفات زیر باشند:

    ۱- از جنس نر (مذكر) باشند. (خصاء) یعنی خایه كشیده و (وجاء) یعنی خایه كوبیده نباشند. اما گاو اهلی كه برای رام بودن به امور زراعت، خصاء و وجاء می‌نمایند، استثنائاً قربان كردنش بی‌اشكال است.

    ۲- سن هر یك از ناقه و گاو و گوسفند، كم‌تر از سالی نباشد. ماده‌ی ‌آن جنس در آن سال به قانون طبیعت آبستن شود. و سن خروس كم‌تر از شش ماه نباشد.

    ۳- پیر از كار افتاده نباشد.

    ۴- بی‌عیب باشند، یعنی كور و لنگ و امثال آن نباشند.

    ۵- بی‌نقص باشند، یعنی بریدگی گوش و دم و قطع دست و پا و افتادن دندان و غیره در آن‌ها نباشد.

    ۶- سالم باشند، یعنی مضروب و مجروح و مریض نباشند.

    ۷- لاغر و ضعیف نباشند.

    ۸- ذبح آن‌هایی كه اهلی هستند، و صید و ذبح آن‌هایی كه غیر اهلی

    ۱- دو توضیح در مورد گاو گوزن:

    اولاً – گاو بنیامین چنان‌كه در كلام می‌فرماید، گاو گوزن می‌باشد نه گراز – این‌كه بعضی خوك را حلال می‌دانند اشتباه محض است، صحت ندارد.

    ثانیاً – همان‌طوری كه كله زرده (از جنس گوسفند كوهی) در بیابس پردیوری (با اتصال جلوه‌ی ‌ذات ایوت بر او) قربانی شد، گاو گوزن هم در یكی از هفت بیابس (با اتصال جلوه‌ی ذات داود بر او) قربانی شد.

  • ۹۹
    فصل چهاردهم

    هستند، همچنین جدا كردن اعضای حرام و مكروه از اعضای حلال آن‌ها، اعم از اهلی و غیر اهلی، طبق « موازین شرعی » (۱) انجام گیرد.

    ۹- با انجام تشریفات مقرّره‌ی دستورات مسلك اهل حق، صرف شوند (كه ذكر آن تشریفات به جای خود خواهد آمد).

    توضیح آن‌كه، حیوان مزبور اگر مشمول صفات مندرجه‌ی بندهای ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵ فوق‌الاشعار نباشند، می‌توان مستقلاً به عنوان نذر یا به جای وجوه نذر، به قیمتی كه با نظر اهل خبره ارزش داشته باشد، غیر قصد قربانی ولی با انجام تشریفات قربانی صرف نمود .

    دوم – آنچه در حكم قربان است، یعنی قربان نیست لیكن با

    ۱- اعضای حرام و مكروه ذبیحه‌ی حیوان حلال گوشت به دستور فقه اسلامی این است:

    ۱- دم (خون) – ۲- قضیب ‌( ذكر ) – ۳- انثیان ( خایه ) – ۴- فرث ( سرگین ) ۵- طحال (سپرز). این پنج رقم بدون خلاف حرام است.

    ۶- مثانه (آبگیر) – ۷- مراره ( زهره ) – ۸- مشیمه یا غرس ( بچه دان ) ۹- فرج – ۱۰- علبا (دو پی عریضی است كه از گردن تا دم از دو طرف كشیده شده است) – ۱۱- نخاع (مغزی است از وسط فقرات پشت بین گردن و دم قرار دارد) ۱۲- اشجاع (به فتح و كسر الف، بیخ انگشتان یا سم است كه به عصب كف دست و پا اتصال دارد) – ۱۳- غدد (شیئی است مدور و خاكستری رنگ در گوشت و پیه) ۱۴- خرزةال دماغ (شیئ است خاكستری رنگ در وسط دماغ) – ۱۵- سیاهی تخم چشم. از رقم ۶ تا ۱۵ بعضی حرام و بعضی مكروه دانند.

    ۱۶- كلیه – ۱۷- دو گوشه‌ی قلب. رقم‌های ۱۶ و ۱۷ بلاخلاف مكروه است.

    توضیح آنكه، حكم حرمت و كراهت ارقام فوق‌الذ‌كر نسبت به حیوانات كوچك كه جوارح آن‌ها قابل امتیاز نیست جاری نمی‌باشد، مانند ماهی و گنجشك و ملخ و امثالهم.

    برای توضیح بیشتر به مستند ردیف ۲۶ رجوع شود.

  • برهان‌الحق
    ۱۰۰

    رعایت تشریفات قربان، به قصد قربان انجام شود:

    ۱- انواع ماهی‌های حلال گوشت.

    ۲- جَوز، كه توصیفش در فصل دهم این كتاب گذشت.

    ۳- گِرده، نان فطیری است مركب از آرد گندم و روغن حیوانی خالص. و برای هر گرده‌ای یك سیر (۷۵ گرم) روغن با دو سیر آب (۱۵۰ گرم) و آرد به قدر لزوم كه خمیر گرده را به قوام آورد. معمولاً نسبت به ‌هر گرده‌ای كه یك سیر روغن و دو سیر آب است، پنج سیر (۳۷۵ گرم) آرد مصرف می‌شود.

    ۴- انار.

    این‌كه ماهی به ردیف قربان نیامده و در منزله‌ی قربانی است، به علت ‌نداشتن خون جهنده و میسر نبودن ذبح به طریق معمولی است. و جوز و گرده و انار هم، گر چه جنبه‌ی حیوانیت ندارند ولی هر یك به علتی كه ذكرش از حوصله‌ی این كتاب خارج است، حسب‌الامر سلطان اسحاق، استثنائاً در حكم قربان محسوب شده‌اند.

    و اهل حق چهار نوع اول را، یعنی ناقه و گاو و گوسفند و خروس، قربانی خون‌دار، و چهار نوع دیگر را یعنی ماهی و جوز و گرده و انار، قربانی بی‌خون می‌نامند.

    توضیح آن‌كه، از قربان‌های بی‌خون جز جوز، بقیه را می‌توان با همان انجام تشریفات قربانی ولی به قصد نذر صرف نمود. اما جوز فقط در وقت سر سپردن و سایر مواردی كه جنبه‌ی عهد و میثاق (شرط و اقرار) به خود گیرد مصرف می‌شود، مانند پیمان اخوت و خواهر برادری و غیره.

  • ۱۰۱
    فصل چهاردهم

    سوم – آنچه نه قُربان است و نه در حكم قُربان، ولی نزد عده‌ی ‌قلیلی فقط از حیث انجام تشریفات مانند قربانی است:

    ۱- خربزه.

    ۲- شكر، كه قند هم جزء شكر محسوب است.

    ۳- بادام.

    ۴– قاویت (۱) ، كه از گندم و سایر غله و حبوبات پس از بو دادن، آرد كرده و بیخته، به هم مخلوط نمایند، و از هفت جنس كم‌تر نباشد.

    ۵- نمك.

    چهارم – خدمت، عبارت است از:

    لااقل سه كیلو برنج به اضافه‌ی‌۲۵۰ گرم جهت رفت و ریز، و یك چهارم برنج مزبور یعنی (۷۵۰ گرم) روغن حیوانی خالص، و یك قطعه خروس (۲) كه لااقل شش ماه از سنش گذشته باشد، و به قدر لزوم نان، اقلاً كم‌تر از یك من نباشد. برنج را پلو كرده با گوشت خروس و نان به دستور مسلك اهل حق مصرف شود.

    توضیح آن‌كه، اگر خروس به تنهایی و به قصد قربان مصرف شود، چنان‌كه قبلاً اشاره شد، قربان محسوب است. و اگر با برنج و به قصد خدمت مصرف شود، جزء لوازم خدمت به شمار می‌آید.

    پنجم – نیاز، عبارت است از:

    آنچه به عنوان نذر قابل مصرف است (به استثنای جنس حیوان

    • ۱-Qâvît
    • ۲- چون مطابق دستور پردیوری، خدمت حتماً باید با خروس همراه باشد، از این‌رو نمی‌توان به جای خروس گوشت دیگری به كار برد.
  • برهان‌الحق
    ۱۰۲

    مطلقاً، و مأكولات مطبوخه)، بقیه بدون الزام به تعیین مقدار و تسعیر به شئ دیگر، و بدون تعهد قبلی، فقط در وقت انعقاد مجلس ذكر و عبادت، به احترام و افتخار آن مجلس كه موسوم به جمع حقیقت است، با حالت عجز و نیاز و كمال فروتنی به قصد قربةً الی‌الله تقدیم آن جمع نموده، به دستور مسلك اهل حق، بعد از خاتمه‌ی ذكر مصرف می‌شود.

    این‌كه گفته شد حیوان و مأكولات مطبوخه یعنی غذای پخته شده به جای نیاز نشاید، از این نظر است:

    حیوان، یا به قربانی یا نذر می‌شود، نه نیاز؛ چنان‌كه در قسمت اول فقره‌ی نهم این فصل توضیح شده ‌است.

    و غذای مطبوخه (۱) هم اگر مُهر و طبق دستورات نذر پخته شود، كه جزء نذر محسوب است، و اگر به طور عادی و بدون قصد نذر پخته شود، نه نذر است و نه نیاز، ولی ممكن است به جای شُكرانه صرف نمود.

    ششم – شكرانه:

    همان شرایط نیاز را دارد با این تفاوت، مقید به تمام قواعد انعقاد جمع نیاز نیست، فقط هر گاه ذكری و فكری و حالت توجهی به مبدأ پیش آمد كه موجب انبساط قلب و فرح روحی گردد، چیزی را كه قابل خوردن باشد به عنوان شكرانه، با رعایت تشریفات صرف نذر انجام می‌شود.

    • ۱- غذای مطبوخه اگر به قصد نذر پخته شود، اعم از این‌كه از گوشت قصابی یا مأكولات دیگر تهیه شده باشد، دعای تیغ ندارد. اما دعای سفره و آب چرخ جم گر چه واجب نیست ولی به طور مستحب اگر انجام شود بهتر است.
  • ۱۰۳
    فصل چهاردهم

    بعبارةٍ اُخری نیاز در مقام حمد به خدا است، و شكرانه در مقام شكر؛ زیرا حمد به قلب است و لسان، شكر اعم است از فعل و زبان.

    ضمناً تذكر این نكته نیز خالی از فایده نیست: بعضی از گروه اهل حق بدون استناد به سندی یا ذكر دلیلی، اشیاء زیر را مقبول نذر و نیاز نمی‌دانند:

    ۱- سنجد، ۲- هندوانه، ۳- خیار، ۴- گردو با پوست (ولی مغز گردو ظاهراً خالی از اشكال دانند). اما هر چهار، برای شكرانه جایز است.

    و نیز اشیائی كه به مذاق تلخ یا ترش باشد، گر چه صراحتی به نهی از نذر و نیاز كردن آن‌ها نیست، ولی عرفاً و عادتاً شایسته‌ی نذر و نیاز نمی‌باشد.