سؤالات مربوط به فصل نوزدهم
«راجع به شارب نزدن»
خلاصهی سؤالات:
۱- چرا اهل حق نباید شارب بزند؟
۲- تكلیف اهل حقی كه شاربش را بزند.
۳- علت تعصب اهل حق و دیگر عرفاء در مورد نزدن شارب.
۴- معنی «اخذالشارب… والطیب فیالشارب».
مشروح سؤالات و جوابها:
سؤال ۱- چرا اهل حق شارب نمیزند و سایر مسلمانها از شیعه و سنی میزنند و از چه زمانی شارب نزدن در اهل حق نهی شده است؟
جواب- به طوری كه مشهور است جنس بشر تا زمانی كه وسایل اصلاح موی نداشتهاند، مانند سایر حیوانات موی آنها به حال طبیعی و بدون اصلاح بوده است از زمانی هم وسایل اصلاح فراهم گردید نیز الزامی به اصلاح موی نداشتهاند. مخصوصاً نگهداری موی سر و صورت برای مردها یك نوع تشخص و ابهت محسوب میشده است. چنانكه از مشاهدهی مجسمهها و نقاشیهای آثار قدیمه ثابت میدارد كه عموم مردان زمان قدیم غالباً دارای ریش و سبیل و گیسوان انبوه
- برهانالحق۶۰۶
بودهاند. و از زمان حضرت محمد (ص) اصلاح موی برای نظافت جزء مستحبات به شمار آمد، یعنی اگر كسی مویش اصلاح كرد خوب است اگر هم نكرد گناهی ندارد. حتی بعضی معتقدند كه خود حضرت محمد (ص) شاربش را نمیزده است، به دلیل اینكه روایت دارد «الطیب فیالشارب من اخلاقالانبیاء» یعنی «استعمال عطر در شارب از عادت پیغمبران است». مسلم است اگر آن حضرت شارب نمیداشت استعمال عطر به شارب هم موردی نداشت.
در هر صورت تا زمان حضرت علی (ع)، شارب زدن یا نزدن برای كسی اجباری نبوده، ولی از زمان خلافت حضرت علی (ع) و اختلافش با معاویه مخصوصاً قضیهی جنگ صفین، به تابعین حضرت علی امر شد شارب را جهت امتیاز با مخالفین نزنند، و در واقع نشان دوستان علی (ع) در مقابل تابعین معاویه نزدن شارب شد، زیرا تابعین معاویه شارب میزدند و تابعین علی (ع) نمیزدند. تابعین علی (ع) هم دو قسمت هستند؛ یك قسمت سلاسل عرفاء میباشند كه مبنی بر طریقت و معرفت و حقیقت است، و یك قسمت هم فرق مختلفهی شیعه هستند از جمله شیعهی اثنی عشری است. و تا حیات حضرت علی عموم تابعینش اعم از عرفاء و شیعه هیچیك شارب نمیزدند. بعد از غیبت آن حضرت چون شیعهها به علت اقلیت، تحتالشعاع سُنیها قرار گرفتند، من باب تقیه شارب را زدند، لیكن عرفاء فداكاری و مقاومت كردند و شارب نزدند.
اهل حق یكی از سلسلههای عرفاء است و رشتهی آن از حضرت علی (ع) یداً به ید تا حضرت صاحبالزمان، و از آن به بعد هم توسط
- ۶۰۷ملحقات
اولیاءالله منتهی به زمان حضرت سلطان اسحق (۱) میشود. حضرت سلطان هم كه مؤسس اهل حق میباشد فرموده است، هر كس تابع علی و من باشد باید شاربش نزند. این بود قضیهی شارب نزدن.
سؤال ۲- در فصل نوزدهم برهانالحق صفحهی ۱۷۰ مرقوم فرموده كه اهل حق شارب زدن را ممنوع داند. حال اگر اهل حقی شارب خود را زد آیا اهل حق محسوب میشود، و حق دخول به جم دارد یا خیر؟
جواب- البته شارب زدن در آیین اهل حق اكیداً ممنوع است. چنانكه در كتاب برهانالحق صفحه ۱۷۰ سطر ۱۱ مسطور است، اهل حق نباید شاربش بزند. اگر كسی از راه نادانی شاربش را زد، باید با دلایل و حجت و تعزیر و نصیحت به او تفهیم نمود تا طبق دستور كلام توبه نماید، هر گاه نپذیرفت دیگر حسابش با ذات حقتعالی كه صاحب جمع و جمخانه است خواهد بود. اهل حق هم هر تكلیفی در مقابل سایر مرتكبین منهیات از جمنشین دارند در مقابل شاربزدگان هم دارند. این بود جواب اجمالی راجع به اشخاصی كه شارب زدهاند، ولی جواب تفصیلیاش این است: اشخاصی كه از اهل حق شارب خود را میزنند از این پنج صورت خارج نیستند:
اول – ایمان به آیین اهل حق ندارند یعنی منكر و مرتد گشتهاند، به همین سبب هم تعمداً شارب را میزنند. در این صورت حق دخول به جمع و جمخانه ندارند، مگر هنگامی كه توبه نمایند و مطابق دستور فصل دوازدهم (صفحهی ۷۸ و ۷۹) كتاب برهانالحق مجدداً سر بسپارند
- ۱- حضرت علی (ع) و حضرت سلطان اسحق هر دو شارب داشتهاند.
- برهانالحق۶۰۸
و توبه را هم نشكنند.
دوم – ایمان به آیین اهل حق دارند و میدانند شارب زدن هم نهی است، معذلك شارب را میزنند. در این صورت باید تشریفات دستورات صورت اول را انجام دهند، فقط سر سپردن مجدد لازم نیست.
سوم – ایمان به آیین اهل حق دارند و میدانند شارب زدن هم نهی است، و میل به شارب زدن هم ندارند، لیكن به تصور حفظ یك موقعیت اجتماعی مربوط به خودشان با حالت اختیار شارب را میزنند. در این صورت یا باید از آن موقعیت تصوّری صرفنظر كرده و به دستوری كه در فراز دوم این مبحث نوشته شده توبه نمایند، و یا به جمع و جمخانه نیایند.
چهارم – ایمان به آیین اهل حق دارند و میدانند شارب زدن هم نهی است و میل به شارب زدن هم ندارند، لیكن به حكم اجبار یا اضطرار شاربشان زده میشود. در این صورت تا زمانی كه گرفتار آن حكم اجباری یا حادثهی اضطراری هستند تكلیفی بر آنان نیست زیرا خداوند در قرآن مجید میفرماید: «لا یُكَلِّفُاللهُ نَفْساً اِلّا وُسْعِها» (۱) (سوره ۲ – آیهی ۲۸۶) . اما همان آنی كه رفع گرفتاری اجباری یا اضطراری شود باید بلافاصله به جمع پناهنده گشته استغفار نمایند، و دیگر شارب هم هیچوقت به اختیار نزنند.
پنجم – ایمان به آیین اهل حق دارند ولی نمیدانند شارب زدن نهی است، به علت ندانستن، شارب را میزنند. در این صورت با ملایمت و
- ۱- همچنین (سوره ۲ – آیه ۲۳۳) و (سوره ۶ – آیه ۱۵۲) و (سوره ۷ – آیه ۴۲) و (سوره ۲۳ – آیه ۶۲).
- ۶۰۹ملحقات
نصیحت و دلیل و حجت باید نهی شارب زدن را به آن نادانان تفهیم نمایند. اگر پذیرفتند فبها، و الا از آن به بعد حجت برایشان تمام است و حكم صورتی كه در فراز سوم این مبحث بیان شد بر آنان جاری است.
ضمناً متذكر میشود جز كسی كه مشمول فراز اول است یعنی مرتدّ گشته است بقیه اگر به جمع و نذورات شركت كردند در صلاحیت كسی نیست آنان را با خشونت از جمع رانده نماید. چون كه حضرت سلطان اسحاق از آن جایی كه ستّار و كریم بود، نمیخواست سرّ كسی را فاش نماید یا در انظار كسی را خجالت دهد، حتی گنهكاران را هم كه به جمع وارد میشدند خارج نمیفرمود؛ چنانكه در كلام سرانجام میفرماید «لامی مُوچِیا ریت مَكَرُوم وِیتْ كَرْ هُوشْیار – كارْ ناشایِسْتَهئی مَوِینی سَرِت وِزْنَهْ وار – پادشام شَرْمِشْ مَیُوچَهْ بَنَهی حَیادارْ» یعنی «عزیزم نصیحتت میكنم خودت هشیار بدار، هر گاه عمل ناشایستهای میبینید سرت پایین بیفكن، زیرا پادشاه حقیقت شرمش از بندهی حیادار میآید».
سؤال ۳- چرا اهل حق بیش از حد در نزدن شارب تعصب دارند؟
جواب- راجع به شارب، چون حضرت علی (ع) به متابعانش امر فرموده است كه شارب داشته باشند از اینرو دوستدارن علی (ع) اعم از جماعت اهل حق و سایر سلسلههای عرفانی، شارب داشتن را جزء شعار علی دوستی قرار دادهاند.
سؤال ۴- متمنی است معنی سه حدیث زیر كه در صفحهی ۱۶۷ و ۱۶۸ برهانالحق آمده است مرقوم فرمایید؛ «اخذالشارب و قصالاظفار…» – «الطیب فی-
- برهانالحق۶۱۰
الشارب من اخلاقالنبیین…» – «انه كان وافرالسبله»؟
جواب- «اَخْذُالشّارِبِ وَ قَصُّالْاَظْفارِ…» یعنی «گرفتن شارب و كوتاه كردن ناخنها…». اما راجع به شارب و سبیل لازم است توضیح داده شود، آن قسمت از موی پشت لب كه در هنگام آب خوردن وارد آب میشود شارب نامند. و دو قسمت طرفین راست و چپ كه معمولاً بلند میشود و مردها آن را تاب میدهند، سبیل میگویند. پس (اخذالشارب) یعنی كوتاه كردن قسمت میانی موهای پشت لب.
«الطیّب فیالشّارب مِن اخلاقالنبیّین (ص) و كرامةً للكاتبین» یعنی «پاكیزه نگه داشتن شارب از اخلاق پیغمبران است و كسی هم كه از این اخلاق پیروی كند، برای آنها هم بركت دارد» – كاتبین یعنی پیرویكنندگان.
و فی حدیث وصفه «اِنَّهُ كانَ وافِرالسَّبَلَه» یعنی در حدیثی وصف كردهاند آن را «به درستی كه حضرت رسول دارای سبیلهای وافری بوده است».